تاریخ و جغرافیا اعراب در دوران باستان
عرب و جمع آن، اعراب در حقیقت اشاره به مردمی دارد که اواخر عهد باستان در محدوده جغرافیایی موسوم به شبهجزیره عربستان زندگی میکردند. این تعریف در ذات خود خالی از اشکال نیست چراکه در این زمان، واژه عرب و زبان عربی بیانگر یک هویت مشترک نبوده و تازه در سدههای بعدی است که این واژگان چنین کاربردی پیدا کردند.
ساختار اجتماعی اعراب متکی بر نظام قبیلهای بوده و با توجه به کمبود منابع موجود، ما اسامی اکثر این قبایل را نمیدانیم. در اواخر عهد باستان، اکثر این قبایل بهمنظور دسترسی بهتر به منابع و همچنین به دست آوردن امنیت، به اطاعت نخبگانی درآمده بودند که امروزه این گروه نخبگان برای ما شناختهشدهتر هستند.
برای مثال گروهی از میان این نخبگان در شمال شبهجزیره عربستان و نزدیک مرزهای شاهنشاهی ساسانی قرار داشتند که امروزه آنها را بهعنوان اعراب لَخمی میشناسیم. بنا بر گواهی منابع معتبر تاریخی، محل استقرار این دسته از اعراب شهر حَیرَه بوده است. امروزه خرابههای حیره در کمتر از یکفرسخی جنوب کوفه قرار دارد که در زمان ساسانیان شهری بزرگ بوده است که در مجاورت کاخ معروف خَوَرنَق هست.
نویسندگان دوران اسلامی، حاکمان لخمی را خاندانی سلطنتی به تصویر کشیدند در پارهای دیگر از منابع، از این گروه اعراب با عنوان اعراب متحد با ایران یادشده است. لخمی از هجوم قومهای بدوی به مرزهای ایران ممانعت میکردند و نیز در جنگ با رومیان متحد با ساسانیان بودند.
حملات حاکمان لخمی به قلمرو رومیان با توصیه و پشتیبانی شاهان ساسانی رخ میداده است. لخمی ها در مدت پنجاه سال دولت بیزانس را مستأصل کرده و باوجود قدرت زیادشان، آنها را در برابر خود بهزانو درآورده بودند.
گروه دیگر از اعراب که شمال غربی شبهجزیره عربستان و در همسایگی مرزهای روم بودند، اعرابی موسوم به غَسانی بودند . غسانیان در اصل طایفهای بودند که در میانسالهای آغازین سده سوم تا سده پنجم میلادی از جنوب عربستان به حدود شام کوچ کرده بودند. غسانیان تابع روم بودند و ضمن آنکه مرزهای روم را از تازشهای گاهوبیگاه اعراب بادیه پاسمیداشتند، در موضع رقابت با لَخمیان قرار داشتند و در زمان جنگهای ایران و روم، همراه رومیان بودند. اصطلاح دیگر برای این گروه، اعراب متحد با رومیان است.
مهمترین و تأثیرگذارترین گروه در جنوب شبهجزیره عربستان، حِمیَریان بودند که بر منطقه تاریخی یمن و حَضرَمَوت حکمرانی میکردند و برخلاف دیگر گروههای اعراب از ساختاری شبیه به یک دولت مرکزی برخوردار بودند. از قرن چهارم میلادی نشانههایی از تغییرات دینی میان ملوک حِميَر قابلپیگیری است. از این دوران بهتدریج حاکمان حمير پرستش خدایان متعدد کهن عربی را نادیده گرفتند و بهسوی آیین یهودی متمایل شدند.
دولت مسیحی آکسوم (حبشه) در اصل گروهی از قبایل سامی تبار در سرزمین یمن بودند که در سواحل جنوبی شبهجزیره عربستان و در شرق منطقه حَضرَمَوت ساکن بودند و بعدها به دنبال دستیابی به زمینهای حاصلخیز بهسوی غرب مهاجرت نمودند و در قاره آفریقا و مناطق مقابل یمن (اتیوپی امروزی) در سواحل دریای سرخ اقامت گزیدند.
بندر آدولیس یکی از مهمترین منزلگاههای تجاری در دریای سرخ به شمار میرفت که تحت کنترل شاهان آکسوم قرار داشت، بهگونهای که بخش عمدهای از درآمدهای این دولت را تأمین میکرد. علاوه بر نقش واسطهای که دولت آکسوم میان تجارت دریای هندوستان و مدیترانه ایفا میکرد، خود صادرکننده بخشی از کالاهای مبادلاتی در این مسیر دریایی به شمار میرفت. مهمترین کالاهای صادراتی سرزمین حبشه در این دوران عاج، سنگ اُبسدین، اسب آبی، برده، طلا و لاکپشت بود که عموماً در بازارهای اشرافی رومیان خریدار داشت.
چنین موقعیت تجاری برتری، مهمترین عامل در رشد و شکوفایی دولت آکسوم شد، بهگونهای که در قرن سوم میلادی، مانی پیامبر ایرانی در کتاب کفالايای خویش از دولت آکسوم بهعنوان چهارمین قدرت برتر جهان روزگار خود پس از ایران، روم و چین یاد میکند. گسترش قدرت و ثروت شاهان آکسوم آنها را قادر ساخت تا علاوه بر کنترل بندرگاههای غربی دریای سرخ، به فکر دستاندازی بر جنوب عربستان و تسلط بر مراکز تجاری آنسوی سواحل دریای سرخ بیفتند.
مسیرهای تجاری میان شرق و غرب در شبهجزیره عربستان:
مسیرهای تجاری میان شرق و غرب در این دوره نقشی بسیار مهم در روابط سیاسی و اجتماعی میان دولتها ایفا مینمودند. مهمترین مسیرهای تجاری در این دوره را میتوان مسیرهای زیر دانست:
الف) مسیرهای دریایی:
با توسعه و پیشرفت فنون دریانوردی تا قرن ششم میلادی، مسئله کنترل تجارت دریایی برای دولتهای بزرگی همچون ساسانیان و بیزانس از اهمیت ویژهای برخوردار شد. در آغاز قرن ششم میلادی، تجارت دریایی سهم عمدهای در مبادله کالاهای موردنیاز دولتها پیداکرده بود و این خود باعث شده بود که توجه به مسیرهای دریایی بخش مهمی از دیپلماسی ساسانیان و بیزانسیها را به خود اختصاص دهد.
با توجه به کاهش تردد کاروانها در مسیر راه ابریشم در آغاز قرن ششم میلادی به دلیل جنگهای دائمی ایران و روم، دستیابی به مسیرهای تجاری دریاهای آزاد بیشازپیش اهمیت یافت. در این میان شبهجزیره عربستان بنا بر موقعیت جغرافیایی حلقه واسط تماممسیرهای دریایی میان شرق و غرب میرفت.
مسیر اول اقیانوس هند، دریای عمان، خلیجفارس: این مسیر دریایی، نزدیکترین مسیر از سوی بندرگاههای هندوستان و چین به جنوب فلات ایران یا جنوب سرزمین بینالنهرین به شمار میرفت. شاهان سلسله ساسانی از همان نخستین روزگار به قدرت رسیدن خود توجه ویژهای در کنترل کامل و انحصاری کرانههای خلیجفارس از خود نشان دادند.
مسیر دوم اقیانوس هند، خلیج عَدِن، دریای سرخ: تا آغاز قرن ششم میلادی دو عامل اساسی باعث شد تا دولت بیزانس برای دسترسی آزاد به بازارهای جذاب شرقی و رهایی از سلطه ایرانیان بهعنوان حلقه واسط میان تجارت شرق و غرب، دیپلماسی بسیار فعالی را در حوزه تجارت دریایی دریای سرخ در پیش گیرد.
نخست مسدود بودن راههای تجاری خشکی میان شرق و غرب از سوی ایرانیان و دوم دسترسی آسان ایرانیان به تجارت دریایی چین و هندوستان از طریق تسلط کامل بر راه دریایی خلیجفارس در این میان، مسیر دریایی که از سواحل شرقی اقیانوس هند آغاز میشد و گذشتن از خلیج عدن به دریای سرخ میرسید، تنها راه دسترسی آزاد رومیان به تجارت شرق شمرده میشد. بااینوجود دسترسی بر این راه تجاری مستلزم بسط نفوذ سیاسی در سرزمینهای کرانه دریای سرخ بود.
ب) مسیر خشکی یمن به سوریه (جاده عطریات):
جنگهای پیاپی میان ایران و بیزانس که سرانجام با برتری ایرانیان به مسدود شدن راههای تجاری که از آسیای غربی میگذشت برای رومیان منجر شد، باعث شد تا در قرن ششم میلادی مسیر تجاری جنوب عربستان از یمن به سوریه که از سرزمین حجاز میگذشت، رونقی فراوان گیرد. قرار گرفتن سرزمین حجاز میان یمن و سوریه بر سر راه تجاری بین جنوب و شمال، به پدید آمدن شهرهای تجاری در آن سرزمین کمک کرد تا بازرگانان جهت استراحت به آنها وارد شوند.
بهاینترتیب شهرهایی نظیر مکه و طایف و يثرب بر سر این راه تجاری رونق و شکوهی یافتند. شبهجزیره عربستان همانند پلی میان سواحل اقیانوس هند و سرزمینهای حوزه دریای مدیترانه بود. کالاهای هندی و چینی که از مسیر دریایی به بندرگاههای یمن رسیده بودند، از طریق راههای خشکی شبهجزیره بهسوی شمال فرستاده میشدند.
مهمترین این محصولات پیش از همه ابریشم چین بود که البته با توجه به نظارت ویژه ایرانیان روی این کالا بهسختی امکان آن وجود داشت که به سواحل یمن یا حبشه برسد. جز آن محصولات دیگری همچون ادویهجات هندی، حیوانات کمیاب و همچنین طلا که از طریق راه دریایی به جنوب عربستان و بندرگاههای یمن میرسید، از طریق مسیرهای خشکی داخل شبهجزیره بهسوی شمال منتقل میگشتند.
اوضاع سیاسی در اعراب در دوران باستان
مسیحیت نقش مهمی در تحولات تاریخی این منطقه ایفا کرده است. آخرین پادشاه یهودی یمن (ذونُواس)، بر اساس نوشته تاریخدانان بعد از به حکومت رسیدن ذونواس به مسیحیان اتیوپی و یمن حمله کرد و آنها را تسخیر کرد و کلیساها را سوزاند. او سپس به نجران (جنوب غربی عربستان)حمله نمود. او تمامی مردم شهر را که حاضر نشدند مسیحیت را ترک کنند کشت. او سپس نامههایی به پادشاه ساسانی نوشت و به آنها توصیه کرد با مسیحیان همینگونه رفتار کنند.
او به دنبال اتحاد با شاهان ساسانی بود و سیاستهای دینی او که به دنبال راضی کردن دولت ایران و حَیرَه برای آزار مسیحیان یعقوبی در قلمروشان بود، با شکست مواجه شد.
در چنین شرایطی دولتهای بیزانس و آکسوم منافع مشترک خود را در براندازی دولت حمیری یمن می دیدند، چراکه سیاستهای خصمانه پادشاه یمن نسبت به این دو دولت میتوانست منافع آنها را در تجارت در دریای سرخ بر هم زند.
دولت حبشه برای از میان برداشتن رقیب همسایه خود در دریای سرخ، به کمکهای نظامی بیزانس احتیاج داشت و دولت بیزانس هم نیازمند به متحدی وفادار بود که بتواند سیاستهای موردنیاز بیزانس را در منطقه به اجرا درآورد. درنهایت در سال 525 میلادی، پادشاه دولت مسیحی اکسوم در حبشه، با کمکها و حمایتهای امپراتور بیزانس علیه دولت یهودی ذونواس در یمن وارد نبرد شد و حمیریان شکست سختی خوردند. دولت حبشی در یمن برپا شد.
و بهاینترتیب دستیابی بیزانس به آبهای آزاد و تجارت با هند و چین سهل شد و این خود تهدیدی برای امپراتوری ساسانی بود. بالاخره در سال 572 میلادی لشکر ساسانی یمن را فتح کرد و همین امر موجب نارضایتی رومیان شد و یکی از دلایل شروع دوباره جنگهای میان این دو امپراتوری شد. بهاینترتیب دولت ایران توانست حکومتی دستنشانده را در یمن برقرار سازد که پیش برنده اهداف آنان در منطقه بود.
بهاینترتیب پس از تسخیر یمن بهوسیله ایران، جاده تجارت ترانزیتی روم هند که از مکه و یمن میگذشت، قطع شد که درنتیجه سیاست ساسانیان بود میخواستند انحصار صدور ابریشم و ادویه و دیگر کالاها را از چین و هند به کشورهای کرانه دریای سرخ در دست داشته باشند. همچنین ایرانیان با تصرف يمن هم به راه تجارت دریایی دریای سرخ دست یافتند و هم به راه تجارت خشکی که از حجاز میگذشت مسلط شدند و راه دریایی دولت اکسوم و تجارت شرقی بیزانس همچون مسیرهای خشکی آسیای میانه مسدود شد.
سوای از میان بردن منافع سیاسی دولت بیزانس در دریای سرخ، تصرف سرزمین یمن باعث به وجود آمدن چرخهای از تجارت میان ایران و یمن شد. از مالالتجارههایی که میان ایران و یمن ردوبدل میشد، تا حد زیادی اطلاع داریم. کاروانهایی که از طریق ایران به یمن میرفتند، حامل مشک ایرانی و لباسهای گرانبهای ایرانی بودهاند. جز این شمشیر هندی و شراب نیز از ایران به یمن صادر میشد. هنگامیکه این کالاها میرسید، کاروان داران به ازای آن چرم، حریر، کفش، پارچههای یمنی و محصولات آفریقایی همچون عاج و برده به ایران حمل میکردند.
منبع: ساسانیان و اعراب، مهناز بابایی
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تاریخ و جغرافیا اعراب در دوران باستان اینجا کلیک کنید.
برای خرید فایل PDF این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید
6,000 تومانافزودن به سبد خرید