نوروز به عنوان یک جشن قدیمی و کهن و با رنگ و انگ ویژه، شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نماد پیوند دهنده افراد و اقوام ایرانی و ملت ایران یاد میشود. ایرانیان نوروز را آغازگر رستاخیز طبیعت، گاه رویش و زایش باغ و بوستان میدانند و بر این باور هستند که در نوروز، همزمان با طبیعت، باید روزگار نو و جدیدی را با روان و نگرش نو، در تنپوش تازه ای آغاز کنند.
نوروز، با عنوان رسمی «روز بینالمللی نوروز»، توسط یونسکو به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر به ثبت جهانی رسیدهاست.این روز همچنین یکی از روزهای مقدس و اعیاد مذهبی زرتشتیان و بهاییان نیز بهشمار میرود.
قاجار در آستانه عید نوروز تدارک ویژهای برای برگزاری هرچه باشکوه تر مراسم عید نوروز میدید. مراسم اصلی «سلام نوروزی» بود که در سه بخش برگزار میشد؛ سلام عام تحویل، سلام عام تخت مرمر و سلام خاص سردر. یک روز پیش از عید از طرف رئیس تشریفات دربار، علیخان ظهیرالدوله داماد شاه برای طبقات مختلف دعوتنامه فرستاده میشد و مدعوین بایستی یک ساعت قبل از تحویل حضور به هم رسانند. سلام عام نوروز در تخت مرمر واقع در کاخ گلستان اجرا میشد.
جشنهای نوروزی در زمان ناصرالدین شاه قاجار است سور و سات دربار در استقبال از نوروز، مراسم سلام نوروزی، کشتی گرفتن و اسبدوانی در جریان جشنهای نوروز را نشان میدهد.
روی این قدح سفالیِ بدل چینی نقاشیهای زیبایی به تصویر کشیده شده که روایتگر رسوم و فرهنگ مردم ایران در دوره قاجار، از جمله نوروز است.
این نقاشی ها که به لحاظ استفاده از رنگهای قرمز و زرد و نیز نوع گل پردازی، شبیه به شیوه کار هنرمندان شیراز در اواخر عهد ناصری با تزئین زیرلعاب است با موضوعات متنوعی از جمله صحنههای نوازندگان، گروه رژه، جشن، شکار، بندبازی و … با گلهای رنگارنگ و پرندگان در میان شاخ و برگ ها همراه است که سطح داخل و خارج آن را در برمی گیرد.
نقاشیهای سطح داخلی موضوع عاشقانه دارد و در کف ظرف نیز یک گلدان با گلهای رنگارنگ دیده میشود.
در سطح خارجی قدح نقاشی ها به آیین نوروزی مربوط میشود. نمادهای تحویل سال مثل ساعت، رژه گروه مارش، گروه نوازندگان و چهار توپ چرخ دار روی کاسه مشاهده میشود.
این قدح مربوط به سده ۱۳ هجری قمری و به سبک کاشان است که در موزه باستان شناسی و هنر دوران اسلامی موزه ملی نگهداری میشود.
بررسی ظروف سفالی قاجار
هنرمند سفالگر قاجاری بيشتر به شيوههایسنتی و بومی هنر خود وفادار بوده است
نقوش و طرح های تزئینی به کار رفته روی اين ظروف، شامل نقوش انسانی، حیوانی، موجودات افسانه ای، كتيبهاًی، نقوش هندسی، گلها و نقوش گیاهی بوده كه گاًه كاملا بر مبنای شيوه طراحی صفوی و گاه كاملا بر مبنای اصول دوره قاجار هستند نمايش گلها، شاخ و برگ و ميوه ها، هم به عنوان موضوع اصلی و هم به عنوان موضوع مکمل به كار رفته است. اما آنچه در اين دوره منحصر به فرد است، تصاويری بوده كه بدون شك تداوم فرهنگ ايران باستان را نشان میدهند؛ مانند تصاوير يافت شده از قهرمانان افسانه ای چون رستم .
رستم، نقشی دوجانبه دارد؛ زيرا هم به عنوان شخصيت شاهنامه و هم به عنوان قهرمانی مردمی ظاهر می شود همچنين، پاره ای از ویژگیهای نقاشیهای لاکی اين دوران همچون نقش منظره (منظره پرداز) كه از متداول ترين آنها، می توان به مناظری از باغها، چشمه سارها، رودها، پلها، ساختمان ها و عمارتهای قدیمی نظير بناهای مذهبی و یادمانهای مشهور شهری اشاره كرد كه گاه صحنه هایی از حضور مردم ایلیاتی و شهری نيز در حالتهای گوناگون ديده ميشود در كنار اين ویژگی، پیکره های پرندگان و جانوران به عنوان نقش اصلی و يا به همراه ساير نقوش، به صورت پراكنده و يا در داخل مداليون هایی بر روی سطح قلمدانها نقش بسته اند.
حيوانات معمولاً در حالتهاي نظير چریدن، جنگ و گريز، گرفت و گير و…، به عنوان موضوع اصلی و يا به عنوان جزئی از تصوير در بين نقوش شکارگاهی، ایلیاتی، رزمی و… ترسيم می شده از طرفی، انواعی از پرندگان و حيوانات در داخل مداليون های كوچكتر در بين فضای نقوش اصلی نيز ترسيم شدهاند. همچنين، مناظری از شکار بخصوص شکارگاههای سلطنتی نيز در زمره نقوش متداول در مصورسازی قلمدانها بوده كه به كرات ًدر سطوح مختلف قلمدانها اجرا شدهاند.
در اين نقوش، غالبا شکارچی بصورت سوار بر اسب در حالی كه با تفنگ يا تير و كمان حیوانی را نشانه گرفته و يا با شمشير خود آن را زخمی کرده، می توان گفت كه اغلب اين ويژگي ها در سفالهای اين دوره قابل مشاهده هستند. گرايش به واقع نمایی در نقاشی كه ريشه در اواخر عهد صفوی داشت، در عصر قاجار به اوج خود رسيد. تك چهره نگاری نيز كه از اواسط دوره صفوی رواج يافته بود، در نقاشی قاجار رونقی دوباره يافت. بخشی از اين رونق، زاييده علاقه شاهان و شاهزادگان قاجار به نمايش قدرت و شوكت خود در قالب نقاشی بود.
رواج عکاسی نيز در برانگيختن نقاشان به رقابت با اين فن و رونق بيشتر تك چهره نگاری واقع گرایانه موثر بود . در تأييد مطالب ذکر شده میتوان گفت پاره ای از اين ويژگي ها در سفالينه ها نيز منعکس شدهاند؛ بدين سان كه در سفالهای مورد مطالعه، غالباً شاه، شاهزادگان يا رامشگران درباری تنها در برابر اُرسی يا پنجرهای كه پرده آن به كنار جمع شده است، قرار گرفته و زنان با چهرهای بیضی شکل، ابروان پيوسته، چشمان كشيده و انگشتان حنا بسته در حالتی مخمور به تصوير درآمده ، همگی در جامگان زربفت و مرواريد نشان، غرق در جواهر وزينتها تجسم يافته اند .
بيشتر تمثال های صورت شده در سفالينه ها، پيکره هايی دوبعدی ًو از نمای روبرو، از شخصيت هاي تقريبا فاقد جنسیت هستند؛ تا آنجا كه تشخيص صورت زن از مرد، تنها از روی موی صورت مردان و ابروان پيوسته و چشمان خمار آلود زنان ممکن است كه آنها را با جامه ها و نشان هایی به دقت ترسیم شده پوشانده اند.
تصاوير جانوران نيوز كام ًلا دو بعدی هستند . در خوشنويسی اين دوره نيز تلاشی توام با شیفتگی و علاقه به تحول را حس میکنیم؛ اما عظمت و پویایی را نه. انگار همه چيز خيلی زود به پايان میرسد، به طوری كه در هيچ يك از انواع خطوط، مخاطب در اثر متوقف نمیشود كه حسرت دورهای ديگر را نخورد .
ویژگی ذکر شده نيز در سفالینه های قاجاری بازتاب داشته است. نکته مهم ديگر آنکه به طور كلی، اگر چه جايگاه سفالگری قاجار در متون علمی كمتر شناخته شده 85 است، اما تصوير مخدوشی كه اين نوشته ها ترسيم مي كنند، چندان هم ناشی از عيب و نقص سفالگری اين دوره نيست؛ بلکه بيشتر ريشه در مقايسه ناگزير توليدات قاجاری با آثار ممتاز سفالگری ايرانی دارد كه طی هفت هزار سال ساخته شدهاند.
بی تردید، حکومت صد و پنجاه ساله قاجار اگرچه ابداعات و ابتکارات چندانی نسبت به دستاوردهای پيشين نداشته است، اما بده بستان سنتهای ايرانی و بازارهای جهانی در قرن نوزدهم میلادی، ویژگی ممتازی به سفالگری اين دوره بخشيده؛ هر چند موجب تضعيف و زوال سنتهای ايرانی هم شده است.
منابع
– ابراهيمی ناغانی، حسين (1386). جلوه شکل انسان در نقاشی دوره قاجار. گلستان هنر، سال سوم (9)، 88-82. – اسکارچيا، جيان روبرتو (1376). هنر صفوی، زند، قاجار. ترجمه يعقوب آژند، چاپ اول، تهران: مولی. – بختياری، پرديس و افخمی، رضا (1390). هنر ايران عصر قاجار. كتاب ماه هنر، (162)، 57-50. – بلاكلنيی، ايوان سانتو (1394). هنر ايران عصر قاجار در مجموعه های مجارستان (1343-1210 ق.). ترجمه طاهره
رضازاده، چاپ اول، تهران: مؤسسه تأليف ترجمه و نشر آثار هنری«متن». – بلر، شيلا و بلوم، جاناتان (1381). هنر و معماری اسلامی 2. ترجمه يعقوب آژند، چاپ سوم، تهران: سمت. – پوپ، آرتور اپهام (1387). سیری در هنر ايران از دوران پيش از تاريخ تا امروز (سفالگری، خوشنویسی و کتیبه نگاری).
ترجمه نجف دریابندی و ديگران، چاپ اول، جلد 4، تهران: علمی و فرهنگی. – توحيدی، فائق (1387). فن و هنر سفالگری. چاپ ششم، تهران: سمت. – حسينی، سيد هاشم (1390). جلوه هایی ناب از هنر سفالگری عصر قاجار. نشریه هنرهای زيبا – هنرهای تجسمی،
4 (47)، 45-55. – خليلی، ناصر و ورنويت، استفان (1383). گرايش به غرب (در هنر قاجار، عثمانی و هند). ترجمه پیام بهتاش، چاپ
اول، جلد 6، تهران: كارنگ. – ديماند، موريس اسمون (1389). راهنمای صنايع ايران. ترجمه عبدالله فریار، چاپ چهارم، تهران: علمی و فرهنگی. – عرب، سميرا (1386). نگاهی به تاثیر نقاشی اروپایی در ايران. مجله رشد آموزش هنر، (9)، 27-20. – فهروری، گزا (1388). سفالگری جهان اسلام در موزه طارق رجب کویت. ترجمه مهناز شايسته فر، چاپ اول، تهران