سماع صوفيان

سماع صوفيان

نام نگاره: سماع صوفیان

نگارگر: منسوب به کمال الدین بهزاد

تاریخ ایجاد: 1480 میلادی

منبع: ورقی از دیوان حافظ

محل نگهداری: موزۀ متروپولیتن نیویورک

 

استاد کمال الدین بهزاد نقاش مینیاتوریست ایرانی در مکتب هرات پرورش یافت ولی با توانایی شگرفی که در ترکیب‌بندی، هماهنگی رنگ‌ها و توازن شکل‌ها داشت، باعث و بانی تحولی مهم در سنت نقاشی ایرانی شد. او به مدد خطوط شکل‌سازِ قوی و پویا، پیکره‌های یکنواخت و بی‌حالت در نقاشی پیشین را به حرکت درآورد. طبیعت و معماری را به مکان فعل و عمل آدم‌ها بدل کرد؛ و در این محیط، برای هر پیکر جایی مناسب در نظر گرفت. بهزاد با بهره‌گیری از تأثیرات متقابل رنگ‌ها، بخش‌های مختلف تصویر را با هم مرتبط ساخت. بدین‌سان، او توانست میان آدم‌ها، اشیا، و محیط ارتباطی منطقی برقرار کند که دست‌آوردی تازه در نقاشی ایرانی بود.

نگاره سماع صوفيان منسوب به کمال الدین بهزاد، نگارهای با مضمون عرفانی و یکی از آثار زیبای هرات دوران تيموري است كه دارای ویژگیهای خاص در ترکیب بندی و ارزشهای بصری و زیبایی شناختی است كه همين ویژگی عامل بررسی و تحليل این نگاره است. روش تحقيق این پژوهش توصيفي و تحليل محتوا و شيوه جمع آوري مطالب، كتابخانه اي و مطالعات ميدانی است. براي شناخت هرچه بيشتر ماهيت این نگاره، بررسي و تعریفی از عرفان نيز ضروري است. در ابتدا به معرفی کمال الدین بهزاد و توصيف نگاره سماع صوفيان پرداخته شده و سپس این نگاره از لحاظ ترکیب بندی، ساختار، فضا، بافت و رنگ مورد بررسی قرار گرفته است.

هنرمند در این نگاره کوشیده فضاي عرفاني حاصل از سماع را به نمایش بگذارد. هنرمند فضایي بهاري و سرشار از گل را به تصویر كشيده تا بر محتواي عرفاني كه در این لحظه ميان معبود و بنده اش به وجود آمده، بيشتر تاكيد كند. حال آنکه ظاهراً در این نگاره و در قسمت سمت چپ بالا شخص جامي نيز حضور دارد.

درویشان صوفي مسلک در حال چرخيدن و پایکوبي هستند و با بالا بردن دستهاي خود به سمت آسمان در واقع با خالق خود ارتباط برقرار می سازند كه این حركت به صورت دوار انجام مي گيرد و دراویش به صورت حلقه وار گرداگرد هم ایستاده اند و بعضي در حال شورند و به نظر ميرسد این حركت دايره اي به حركتي مارپيچي تبدیل شده است. در این تصویر بسياري از صوفيان به دليل غرق شدن در آن وادي از خود بيخود شده و در وضعيتي نابسامان تصویر شدهاند، با وجود این وضع و جمع چهار نفره، همچنان به پایکوبي و سماع عارفانه مشغول هستند.

همه حركات دست و پا و نيز جامه دراویش در حال سماع كه به نظر ميرسد با چرخشي حلزوني شکل پله پله به سماوات و افلاک كه خود نيز در گردش اند، مي پيوندد و به حق واصل ميشوند، معنایي رمزگونه دارد: درویش دور خود و خورشيد (مقتداي خویش) ميچرخد و سپس دست راستش را كه حاكي از خود آگاهي و توجه نفس  بالاست،بلند ميكند كسب فيض كندو دست چپش را پائين مي آورد تا فيض و موهبت الهي را به زمين برساند و این چنين واسط و رابط ميان آسمان و زمين ميشود و سر انجام با برداشتن هر دو دست به سوي آسمان، خود به جوار حق ميپيوندد .

در این ميان عدهاي نيز از وجد و شوري كه در وجودشان برخاسته، به گریه افتاده اند. آنچه كه در این آثار به نمایش درآمده، فراتر از متن بوده و انعکاس عقاید و سلوک عرفاني است .

در واقع بهزاد مراتب مختلف سماع را در این نگاره نشان داده است. شش نفری كه در بالای نگاره به حالت ایستاده تصویر شده اند به نظر میرسد از سمت چپ به راست شخصی كه كتاب در دست دارد کمال الدین بهزاد، نفر سوم اميرعلي شيرنوايي، نفر چهارم عبيدالله احرار، نفر پنجم كه در حال گریستن است عبدالرحمن جامی باشند. در نگاره، بالاترین فرد عبيدالله احرار است. همانگونه كه در طريقت صوفيه بالاترین مقام، شيخ یا پير است. مجلس سماع در حضور پير و در خانقاه و گاه برپا می شده است.

 

فضای مثبت و منفی

در نگاه اول می توان سماع صوفيان را به دو بخش‌كلی، زمين و آسمان تقسيم نمود. سپس میتوان پيکرها را  فضای مثبت و بقيه تصویر فضای منفی، یا در نگاهی دیگر كل عناصر تشکيل دهنده نگاره اعم از پيکرها، گياهان ودرختان، اشيا را فضای مثبت و زمين و آسمان را فضای منفی قلمداد كرد كه فضای مثبت با رنگ سياه و فضای منفی با رنگ سفيد مشخص شده است. با بررسی فضاهای مثبت و منفی میتوان راحتتر به ساختار و روابط هندسی حاكم در نگاره پی برد.

 

ساختار و روابط هندسی

در اغلب نگارههای بهزاد با بخش بندی‌های فضا، كثرت اشيا و تنوع پيکرهای پویا روبرو میشویم، ولی این گوناگونی هرگز به آشفتگی نمی انجامد. در واقع، او به مدد روشهای هندسی ترکیب بندی شکلها و با بهره گيری از تاثير متقابل رنگها، بخشهای مختلف تصویر را با هم مرتبط می سازد و به وحدت كلی دست مییابد. در اغلب موارد، طرح آرایش پيکرها و یا ساختار كلی تركيب بندی را براساس دایره استوار كرده است.

قرار دادن پيکرها در نظمی دایره وار، احساس نوعی جنبش درونی در تركيب بندی پدید میآورد؛ و این حالت به واسطه حركات و اشارات پيکرها تقویت میشود . وحدت كيفيتي است كه به كار هنری انسجام و جامعيت میبخشد. بدون عنصر متحد كننده اجزا یک تركيب پراكنده و بی ربط به نظر خواهند رسيد. وحدت و تنوع از عناصر اصلی سازمان بندی هنری به شمار میروند.

وحدت ميل به نظم، و تنوع كششی به سمت تحرک دارد. با تركيب شدن این دو عامل تعادی به وجود می آید كه از یکنواختی و آشفتگی به دور است. این ویژگی در این نگاره نيز به چشم میخورد. توسط مربع های محيطی و محاطی دایره ها، تقسيمات و ساختار هندسی منظم در ساختار عمودی و افقی نگاره ایجاد شده است كه همگی به شناسایی تعادل در نگاره كمک میكند. با وجود تقسيمات مکرر فضا و كثرت عناصر و اشياء و تنوع حركت، آشفتگی و ناهماهنگی در نگاره دیده نمیشود.

تركيب مدور و حلزونی شکل، بر كل فضای نگاره حاكم است، كه میكوشد از طریق تجسم عينی و ذهنی، بين عالم مرئی و نامرئی پيوند برقرار سازد، چهار درویش در حال سماع را نشان میدهد و همه عناصر پيرامون این چهار درویش به گونه ای قرار گرفتند كه یک حركت حلزونی را در نگاره ایجاد میكنند. نحوه چيدمان دایره وار پيکره ها، حركتی درونی كه همان تاكيد بر مضمون عرفانی این نگاره است، را در تركيب بندی القا میكند كه با حركات و حالات دقيق انتخاب شده فيگورها شدت می یابد.

 

ارتباط های چشمی

از آنجا كه شاخص ترین عنصر اصلی در این نگاره، انسان است، بررسی ارتباط های چشمی كه بين پيکره ها ایجاد شده است، نيز ضرورت دارد. ارتباط های چشمی در تصویر باعث ایجاد گردش و در نهایت حركت در تصویر میشود، همان گونه كه در تصویر زیر ارتباط های چشمی كه بين فيگورها مشخص شده است، حركت در تصویر را ایجاد نموده است.

 

رنگ ها

رنگ در نگارگری و نمادپردازی سهم به سزایی دارد و همين امر، عامل تمایز نگارههای عرفانی از دیگر نگاره ها است. تضاد رنگ در نگاره هاي عرفاني كمتر از دیگر نگاره ها است، چرا كه اغلب نگارههای عرفانی به دليل وجود خاكستری‌های فامدار دارای هماهنگی هستند چنين به نظر میرسد هر رنگ دارای معنا و مفهومی است و هر یک از آنها ضوابط و آدابی مترتب است. برخي از این معاني در فتوت نامه ها، موجود است.

در فتوت نامه سلطاني، اثر حسين واعظ كاشفي، رنگ هر خرقه حاكي از مقامي است و آدابي بر آن واجب است: اگر پرسند كه خون سياه از آن كدام گروه است، بگوي رنگ سياه رنگ شب است و رنگ مردمک دیده و از آن مردمي است كه دل ایشان خزینه اسرار باشد… حضرت رسالت (ص)، روز فتح مکه عمامه سياه بر بسته بودند و با آن عمامه خطبه خواندند. هر كه این رنگ جامه پوشد، باید كه چون شب سترپوش بود و عيبهاي مردم مخفي ساز.

اگر پرسند كه خون سفيد از آن كدام طایفه است، بگوي رنگ سفيد رنگ روز است و از آن جماعتي [طایفه اي] است كه دل ایشان روشن باشد [و سينه ایشان از كدورت صفات] ضميمه صافي بود و نامه اعمال ایشان از رقم گناه سفيد و پاک گشته است. اگر پرسند كه لون سبز از آن كيست بگوي رنگ سبز رنگ سبزه و آب است و از آن عالي همتان و زنده دلان است و این رنگ را حضرت رسالت (ص) بسيار پوشيدي و به غایت پسندیدی.

اگر پرسند كه رنگ كبود كه را زیبد، بگوي رنگ كبود رنگ آسمان است و كسي را زیبد كه در حال خود ترقي كرده باشد و روي به بالا نهاده و آسماني كه مقر ملائکه (مقرب ملائکه) است، به رنگ كبود مي نماید. … هر كه این رنگ جامه پوشد، باید كه چون آسمان عالي قدر و بلندهمت بود … اگر پرسند كه خودرنگ از آن كيست، بگوي این رنگ خاک است و از آن مردم نيكو نهاد و خاکی و متواضع. در نگارههای عرفاني مکتب هرات، بر مبناي همين مصادیق، فرقه اهل طریقت را در هر مرتبه اي با رنگهاي یاد شده به تصویر درآوردهاند.

در اغلب نگاره ها پوشش شخصيت اصلي موضوع سبز است در این اثر از رنگهای سرد و گرم استفاده شده است و كنتراست به چشم میخورد و هماهنگی كاملی بين رنگها وجود دارد كه موجب آرامش و لطافت بيشتر در نگاره شده است رنگهاي به كار رفته در این تصویر اغلب از نوع خاكستري آبی است آبی یکی از رنگ های عرفانی است چرا که به آبی آسمان آسمانی بودن اشاره دارد در یک نگاه کلی بر اساس رنگ های به کار رفته در این تصویر می توان گفت که این اثر سرشار از لطافت مضامین عرفانی است.

 

فهرست منابع

  • آژند، یعقوب. (1387). مکتب نگارگری هرات. تهران: فرهنگستان هنر.
  • بوركهارت، تيتوس. (1365). هنر اسلامی و زبان و بیان. (مسعود رجبنيا، مترجم). تهران: سروش.
  • پاكباز، رویين. (1390). نقاشی ایران از دیرباز تا امروز. تهران: زرین و سيمين.
  • حسينیراد، عبدالمجيد. (1382). یادنامه کمالالدین بهزاد. تهران: فرهنگستان هنر.
  • داندیس، دوننيسا. (1371). مبانی سواد بصری. (مسعود سپهر، مترجم). تهران: سروش.
  • زرینی، سپيده سادات و محسن ميراثی. (1387). «بررسی چگونگی تاثير گذاری عرفان اسلامی در شکلگيری هنر نگارگری مکتب هرات تيموری و تبریز صفوی»، فصلنامه نگره، ش7.
  • ستاری، جلال. (1384). مدخلی بر رمزشناسی عرفانی. تهران: مركز.
  • شواليه ، ژان و آلن، گربران. (1382). فرهنگ نمادها. جلد سوم. سودابه فضایلی. تهران: انتشارات جيحون.
  • صدری، بهنام. (1383). کمالالدین بهزاد مجموعه مقالات همایش بینالمللی. تهران: فرهنگستان هنر.
  • عصمتی، حسين و محمدعلی رجبی. (1390). «بررسی تطبيقی عناصر بصری نگارههای حماسی و عرفانی»، نگره، ش20،5-19.
  • عميد، حسن. (1374). فرهنگ فارسی عمید. تهران: اميركبير.
ویدیوهای پیشنهادی
article
مقالات پیشنهادی

2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست
error: حق نشر محتوا محفوظ است