کیانا زینی
آوین نورمحمدیان
هلن مککارتی پژوهشگر حوزه انیمیشن: آثار میازاکی بسیار زیبا و از نظر احساسی صادق هستند. مخاطبان در همه جای جهان میتوانند با آثار او ارتباط برقرار کنند. و اینکه این آثار چند لایه هستند، هم کودکان و هم بزرگسالان میتوانند لذت ببرند و به جستوجوی معنا بپردازند. و اینکه آثار میازاکی همگی کارهای هنری فردی محسوب میشوند.
میازاکی کیست؟
میازاکی: دلیل وجود امید و اشتیاق در انیمیشن، به دنیا آمدن است که اجباری است و فرد را به یک دوره و زمان و مکان محدود میکند.
میازاکی=پدرخوانده انیمیشن و راوی داستان های بزرگانه در قالبی کودکانه و او به ما آموخت: چقدر ساده چیز های مهم را فراموش میکنیم.
علت شهرتش داستان ها و کارکترا و تکنیک است. او یک نماد فرهنگی مهم است.
او از دهه ۶۰ طراحی را برای آثار دیگران شروع کرد و تا به امروز طرفدار طراحی با دست است. در دنیای امروز که کاستن از هزینه و مصالح مهم است، میازاکی معیار های هنری ارزشمندش را فدا نمیکند. میازاکی: همه ی کارهایت را با دست انجام بده حتی زمانی که از کامپیوتر استفاده میکنی.
ویژگی های شخصیتی: صلح طلب/ ضد جنگ/ دوستدار محیط زیست/ فمینیست. در اغلب آثارش کارکتر اصلی دختران جوان و قوی و باهوش و کنجکاو و مستقل اند و خصوصیات فراجنسیتی و مردانه ندارند. زنان کامل و واقعی و قابل درک . میازاکی: اکثر آثارم کارکتر مونث قوی دارند. زنان شجاع و مستقل که برای جنگ در راه باورشان تردید نمیکنند. نیاز به دوست و حامی دارند ولی نیاز به نجات دهنده ندارند. هر زنی به اندازه ی هر مردی قابلیت قهرمان بودن را دارد.
تولد: ۵ ژانویه ۱۹۴۱ در توکیو/ پدرش مدیر هواپیمایی میازاکی بود.
کودکی: دومین فرزند خانواده، بارها نقل مکان کردند و در نهایت به کارخانه ی هواپیمایی میازاکی رفتن(یکی از تاثیر گذارترین مکان های زندگی میازاکی) او میگوید دوران کودکی اش و شرایط جنگ و محل زندگی اش اساسی ترین تغییرات را در روح و روان و دیدگاهش به جا گذاشتن. در اوج جنگ جهانی دوم خانواده اش مرفه بودند و به دلیل شغل پر سود پدرش در امان بودند/ ولی از تجربه ی بمباران شبانه در ۴ سالگی تاثیرات شدیدی گرفت.او جنگ را به خاطر دارد و ردپای جنگ در آثارش پررنگ است.
آثارش پیام نفرت انگیز و پوچ بودن جنگ را میدهد. او به جنگ به طور کلیشه ای و تکراری نمیپردازد.جهانی خیالی و پرجزئیات خلق میکند، سپس بیننده را در آن جهان غرق میکند (محال است بیننده به واقعی نبودن داستان شک بکند=بهترین دستاورد ممکن) داستان های او از چیزی که فکر میکنیم به واقعیت نزدیک ترند و دنیاهایش، انعکاسی از واقعیت است. ضد جنگ بودن و علاقه به پرواز و هواپیما در آثارش پررنگ است. هایائو بار ها برای آشنایی با روند کار پدر به کارخانه رفت ولی هیچوقت نمیدانست تا این حد بر حرفه اش تاثیر گذار است.
از همان موقع عاشق تجهیزات و مسائل هوایی و هواپیما بود که این موضوع تقریبا در تمام آثارش با صحنه ی پرواز نشان داده شده. از گربه ی مپرنده تا هلیکوپتر. ریشه ی این علاقه در کودکی میازاکی است، او حتی با دیدن هواپیمای جنگی دشمن هم به وجد میآمد. میازاکی میگوید که گاهی اوقات رویای پرواز میبیند که مستقیما از آن رویاهایش در آثارش استفاده میکند.میازاکی در باد برمیخیزد: به یاد داشته باشید که هواپیما ابزار جنگ و پول در آوردن نیست. هواپیما رویای زیبایی است که مهندستان آن را واقعی کرده اند.
تحصیلات: بعد از دیپلم به دانشگاه میرود (اقتصاد و علوم سیاسی رو انتخاب میکند که دورترین رشته به علاقه اش بود. و سال ۱۹۶۳ فارغ التحصیل شد.
ازدواج: ۱۹۶۵ با آکمی اوتای انیماتور ازدواج کرد و صاحب ۲ پسر شدن که یکی از پسرانش راه میازاکی را ادامه داد.
زندگی حرفه ای: شروع از ۱۹۶۳ در استودیو توئی. در ۱۹۶۸ انیماتور ارشد و مدیر یکی از واحد های پرکار شرکت شد. اولین باری که اسمش بر سر زبان ها افتاد= ۱۹۶۵ که سفر های گالیور به فراسوی ماه رو ساخت. او از پایان داستان ناراضی بود که نجات شاهزاده روباتی بود ولی پیشنهاد ساخت متفاوت پایان را داد که روبات به انسان تبدیل شود. از اینجا میازاکی مورد توجه قرار گرفت. پروفسور سوزان نپیر (کارشناس انیمه ی ژاپن و استاد دانشگاه) : میازاکی به یک داستان فانتزی-فضایی انسانیت افزود.
اولین فیلم انیمه ی بلند میازاکی(۱۹۷۹)= قلعه ی کاگلیوسترو بود که رویای فیلمنامه نویسی میازاکی رو واقعی کرد. یکی دیگر از درخشان ترین آثارش در ۱۹۸۹ = نائوسیکا از دره باد(اقتباس از یکی از مجموعه مانگا های خود میازاکی) با این فیلم خیلی از تم ها و عناصر مورد علاقه ی میازاکی شکل گرفتند. (عشق به پرواز/مشکلات محیط زیستی/ضدیت با جنگ/ فمینیسم) تاثیر میازاکی بر سینما غیر قابل انکار است.
از شاهزاده مونونوکه تا قلعه ی متحرک هاول. آثار میازاکی تا روزی که میرامکس شاهزاده مونونوکه را اکران کرد،ناشناخته بود. میازاکی همیشه مورد توجه بود و بعد از بازنشستگی موقت در سال ۱۹۹۷، شهر اشباح را در ۲۰۰۱ منتشر کرد(برنده ی بهترین انیمیشن اسکار). میازاکی به نشانه ی اعتراض به سیاست های نظامی آمریکا به مراسم نرفت و سفر به آمریکا را تحریم کرد.
تاسیس استودیو جیبلی(۱۹۸۵) به همراه ایسائو تاکاهاتا، توشیو سوزوکی.
دلیل نامگذاری= جیبلی در ژاپنی جیبوری تلفظ میشود/ جیبلی به لیبیایی یعنی باد گرم صحرایی و به ایتالیایی یک باد تابستانی است که از شمال آفریقا و اروپای جنوبی عبور میکند، در کشور های مدیترانه ای به آن سیروکو میگویند. این اسم یکی از هواپیماهای جنگی بود.
این نامگذاری با هدف بخشیدن روح تازه ای به صنعت انیمه ی ژاپن بود. لوگوی استودیو جیبلی ادای احترامی به توتورو، یکی از محبوب ترین شخصیت های خلق شده ی میازاکی است. از زمان تاسیس تا به امروز تمام فعالیت های میازاکی در استودیو جیبلی بوده. این استودیو فقط در زمینه ی انیمیشن فعال نیست و در صنعت بازی ویدیویی هم فعال است.
تکنیک: میازاکی به شیوه های مدرن اعتقادی ندارد و حس خوبی به آنها ندارد و آثارش را دستی و سنتی اجرا میکند و هزاران فریم را طراحی میکند. (علت طول کشیدن کارهای استودیو جیبلی و میازاکی) روش: ابتدا فریم های دستی میزدند و بعد برای کیفیت دادن به ویژگی های بصری، دیجیتالی کار میکند. میازاکی:”ما طرح و رنگرا با کامپیوتر نمیزنیم تا در گرداب کامپیوتری گرفتار نشویم”
جلب نظر والت دیزنی:در اواسط دهه ی نود، توکاما که شرکت مادر استودیو جیبلی بود به مشکل مالی برخورد. فیلم “سرویس تحویل کیکی” که بسیار پرفروش شد، نظر کمپانی والت دیزنی را جلب کرد و حق انحصاری توزیع تولیدات استودیو جیبلی را دریافت کرد.(1996)
فیلمنامه ها:میازاکی: من به قدرت داستان باور دارم، باور دارم که داستان ها در شکل گیری انسان ها نقش مهمی دارند. داستان میتواند به شنونده اش هیجان و ترس و الهام ببخشد.
میازاکی معمولا یا فیلمنامه ندارد و یا از فیلمنامه ی ناقص استفاده میکند و در روند ساخت انیمیشن از ایده های لحظه ای ذهنش استفاده میکند(خودش میگوید: این یک شیوه ی ریسکی در تولید یک اثر خوب است) ولی هیچ وقت به بن بست نخورده و این نشانه ی نبوغ است. دلیل نداشتن فیلمنامه کمبود وقت است. او میگوید” اکثرا در حین کشیدن استوری بورد های مختلف، فیلمنانه راهم توسعه میدهد. این یک روش خطرناک برای تولید است ولی من میخواهم آثارم متفاوت باشد.”
بازنشستگی: او بار ها سعی کرد بازنشسته شود، ولی داستانگویی اش هنوز ادامه دارد. آخرین بار بعد ساخت باد بر میخیزد(۲۰۱۳) اعلام بازنشستگی کرد. ولی اعلام کرد که دلتنگ کار است در حال ساخت یک فیلم کوتاه است به نام بورو کرم ابریشم. پرورش داستان این اثر ۲ دهه طول کشیده. میازاکی از ۲۰۱۶ در حال ساخت “چگونه زندگی میکنی؟” است و میخواهد آن را به نوه کوچکش هدیه بدهد. میازاکی: میخواهم به او بگویم که به دنیای دیگری میروم ولی این هدیه را برایت به یادگار میگذارم.( داستان فیلم درباره پسری کوچک که بعد مرگ مادرش دچار تغیرات روحی میشود)
سخنان میازاکی در مصاحبه: او در مصاحبه ای در سال ۲۰۰۲ گفت: “تلاش من و دوستانم از دهه هفتاد میلادی این بوده که فضای آرامتری ارائه دهیم و بینندگان را با سرو صدای زیاد و سرگیجه کلافه نکنیم و در پرداخت فیلم ها از عواطف و احساسات کودکان تبعیت کنیم.” “اگر به شادی، همدلی و اعجاب وفادار باشیم نیازی به خشونت و اکشن نخواهد بود. کودکان داستان را دنبال خواهند کرد. این معیار اصلی ماست.” جان لاستر، موسس استودیوی آمریکایی پیکسار و ماکوتو شینیکا کارگردان فیلم پرفروش و محبوب “your name” از میازاکی الهام گرفته اند.
او در سال ۲۰۰۵ گفت :”معتقدم که ذهن کودکان وارث حافظه تاریخی نسل های قبلی است. نکته این است که با بزرگتر شدن و تجربه کردن جهان روزمره به مرور حافظه عمیق تر و عمیق تر می شود. احساس می کنم باید فیلمی بسازم که به آن سطوح عمیق دست یابد.”
“اگر بتوانم این کار را بکنم شادمان از این دنیا خواهم رفت.”
شهر اشباح
“شهر ارواح” پردرآمدترین فیلم در تاریخ ژاپن است.درفیلم “شهر ارواح” چیهیرو، دخترک قهرمان داستان ابتدا یک بچه کج خلق و ترسو است وهیولای بی چهره داستان نیز از یک روح خجالتی تکامل می یابد. او باید پدر و مادر خود را از یک طلسم شیطانی نجات دهد همچنین او سفری به درون خود نیز شروع میکند.
داستان با نقل مکان خانواده و بد خلقی چیهیرو شروع میشود. چیهیرو با تمام ترسی که دارد همراه خانواده از تونلی که با آن مواجه شدهاند عبور میکنند. میازاکی ترس را با سکوت نشان میدهد. سکوت به عنوان نماد ترس و دکوپاژی از رنگ سبز به عنوان یکی از عناصر طبیعت در آثار میازاکی نقش بسزایی دارد. میازاکی هر از گاهی برای جان دادن به کلام بصری کار ،صحنههایی پر سکوت را نشان میدهد.
پس از تبدیل شدن پدر و مادرش به خوکهایی چاق، او با چهرهی واقعی شهر با ارواح ساکن در آن رو در رو میشود. آمدن هایکو به عنوان یک قهرمان و نجات دهنده در شکلگیری قصه کمک زیادی میکند. هایکو نام اشعار مختص ژاپن است. چیهیرو توسط راهنماییهای هایکو به شهر اشباح میرود. چیهیرو در به عنوان قهرمان، در برابر تمام موانع، به کمک دل بستگی عاشقانه اش با هایکو مسیر را طی می کند.
قلعه متحرک هاول
ترکیبی از عشق و رویا زیر پوست همهمههای پر التهاب جنگ در موازاتِ طبعِ جریانساز میازاکی، منطق محتواییِ گیرا و جذابی را به وجود آورده.
در ابتدا هایائو میازاکی طبق فرمِ داستانگوییاش مخاطب را با فضایی که شخصیت اصلی با آن سروکار دارد آشنا و سپس همسو میکند. تصویری ذهنی کوچکی که از هاول توسط دخترهای اطراف سوفی ساخته میشود در کالبد سوبژه(موجودی که دارای آگاهی ذاتی یا تشخیص منحصر به فرد است) تاثیرِ بسزایی بر ابژه(مشاهده شونده) که سوفی و مخاطب باشد دارد.
عینیت بخشیدن کارگردان به هاول به هنگام درونیات مخدوش دختر نسبت به هاول رخ میدهد. هاول با سوفی ملاقات میکند و چگونگی این آشنایی بسترسازِ پرمایهای در راستای ژانر رمانتیک فیلم است. زمانی که هاول دست سوفی را میگیرد و سوار بر نتهای موسیقیای که «جو هیسایشی» ساخته است بر فراز شهر قدم میگذارند. هنگام این پرواز تپش شهر زیر ضرباهنگ گفتگو و سروصدا شکل میگیرد. میازاکی با حفظ جزئیاتسازیاش برای تمامی اجزای تصویر خود زندگی قائل است و آنها را محرک نشان میدهد.
قلعه متحرک هاول انیمهای ضدجنگ و انسانی است که از قِبَل تراوشات خیالگونه و سورئال، افسونگری را اهرم فشار جنگ خوانده است و برای تبیین عشق از دل آن دست به تفکیک گزارههای مختص آن ژانر (رمانتیک) زده است.
سوفی جراحت سختِ عاشقی را از حربههای جادوگری میخورد و سعی دارد خود را به مأمنی مطمئن برای گذران عمر برساند. او نزد هاول رفته و سیر زندگیای سینوسی و پر فراز و نشیبی در راهیابی به درونیات هاول طی میکند.
قلعه متحرک هاول به شکل تثبیتشده و عینی از آنتاگونیستسازی سود نمیجوید و اساساً رویکرد کلی جنگ را تباه و مخرب میداند.
در نهایت میازاکی از سخنوریهای عاشقانه تصویر میسازد، از شعارهای پوچ اعتقاد و از قصههای جذاب و گیرا محتوایی پویا و تاثیرگذار. میازاکی حدیث رویا میپروراند، حتی در خواب پروانهای زیبا در جنگلهایی که ترس از نابودیشان هر لحظه وجود دارد.
بررسی جامعه وتاریخ مردم در سینمای میازاکی
او به خانواده، زن، صلح و محیط زیست باور دارد.میتوان او را فیلسوف دنیای انیمیشن دانست. نمیتوان او را جداگانه درک کرد و سینمایش یک منظومه ی پیوسته است.
میازاکی، تاریخ و زندگی روزمره: او مهارتی بسیار در به تصویر کشیدن روزمره دارد ، مثال: در همسایه ی من توتورو زندگی مردمان عادی با مشکلات فراوان به تصویر کشیده. پدری پر مشغله با همسری بیمار و دو دختر کوچک که با غولی به نام توتورو روبرو میشوند. آمیختگی روزمرگی و تخیل یک دنیای فانتزی را نشان میدهد. در پونیو هم همینطور است. یک اثر رمانتیک و خیال انگیز است.
پونیو یک ماهی جادویی در سیل عاشق پسری به نام سوسکه میشود و در روندی جادویی به انسان تبدیل میشود. و روایتگر یک داستان عاشقانه است که در روزمره ی همه ی ما میتواند رخ بدهد است. میازاکی پیوند های اجتماعی و روابط و کنش های روزانه ی ما که در ناخودآگاه ما هستند را به تصویر میکشد. تنهایی، زندگی و خانواده در جهان مدرن، مشغلههای کاری و احترامگذاردن به مفهوم دوستداشتن و عشق. میازاکی مشغله های دنیای مدرن را دلیلی بر تنهایی کودکان میداند.
زنان، جاودانه های تاریخ: زنان قهرمانان داستان های میازاکی اند. دخترانی که خلق میکرد در پی نجات توسط شوالیه ها نیستند، بلکه خود آنها دنیا را نجات میدهند. از دید او زن و مرد بیتفاوتند و در موفقیت مهم خواست اراده است.
او به خاطر شخصیت زن و قوی فیلم هایش شهرت دارد و پروفسور نپیر معتقد است تا حد زیادی تحت تاثیر شخصیت مادر اوست که با هم رابطه بسیار نزدیکی داشتند.
با وجودی که قهرمانان زن جوان یا دختران خردسال ملقب به شوجو در انیمیشن های ژاپنی بسیار معمولند ولی دختران قهرمان فیلم های او نه حالت بچه گانه دارند و نه حالتی با جاذبههای جنسی. فیلم های میازاکی با وجود موضوعات پیچیدهشان به خاطر آرامش و حرمتی که برای بینندگان خردسال و جوان قائلند شهرت دارند
ناوسیکا از دره ی باد، اوج قهرمان پروری یک زن است. قهرمان شاهدخت دهکده ایست که به تنهایی از دهکده دربرابر تهاجم محافظت میکند. در قلعه ی متحرک هاول، سوفی، هاول جادوگر را از بی نظمی زندگی بیرون میکشد و به او زندگی دوباره میبخشد و او را نجات میدهد.
در لاپیوتا:قلعه ای در آسمان، شوتا دختر بزرگان است که حامل کلید دسترسی به قلعه است.او و پسری به نام پازو دونفره در مقابل موسکا ی شرور میایستند. در شاهزاده مونونوکه، سان دختریست که بین گرگ ها و با پشتیباتی خدای گرگ ها جنگجو و مبارز شده. بانو ابوشی فرمانروای شهر آهن ارتشی تشکیل داده و به مردم خوراک و کار داده. این اثر دارای دو قهرمان زن شجاع دارد. میازاکی سرویس تحویل کیکی را درباره استقلال و وابستگی دختران ژاپنی روایت کرد. کیکی یک جادوگر نوجوان تصمیم به زندگی مستقل در شهری میگیرد. او زندگی اش را با پیک هوایی و جارو جادویی اش میگذراند.
او در یک حادثه تومبو که شخصیت مرد داستان است را نجات میدهد. در پورکو روسو دختری نوجوان هواپیمای پورکو را طراحی میکند. قهرمان شهر اشباح هم دختری به نام چیهیرو است که به همرا والدینش به شهری جدید میروند ولی در جاده به گرمابه ی خدایان میرسند و والدینش با خوردن غذا خوک میشوند و چیهیرو باید همه را نجات دهد. میازاکی سعی میکند به دختران پیام باور به خود و فعالیت در اجتماع و شجاعت را میدهد. میازاکی: تا کنون تاریخ از دلاوری مردان گفته، من از دلاوری زنان میگویم. مهم ایمان به توانایی خویش است، نه جنسیت که کامیابی و پیروزی میآورد.
تاثیر جنگ بر اجتماع: او در جنگ جز خرابی نمیبیند و پیروزی ای برای ماجرا قایل نیست. جنگ انسانیت را تباه و روح انسانی را میبلعد، که زمین را عذاب میدهد.
«ناوسیکا از دره باد» جنگی در گذشته که زمین را دربرگرفته و بشر توسط غولهایی مثل بمب اتم، به نابودی روی میآورد. بعد اکوسیستم برهم میخورد و جنگلها سمی و مکانی برای زایش و رشد موجودات ترسناک میشود.
«شاهزاده مونونوکه» از تمثیلیترین آثار تاریخ سینما، بانو ابوشی درختان را برای انقلاب صنعتی میبرد، و خدایان جنگل آزرده میشوند. یکی از خدایان که گلوله خورده است به اهریمن تبدیل میشود و به دهکده قهرمان حمله میکند. جنگ بین ابوشی و خدایان جنگل و تلاش ماموران در بریدن سر روح جنگل(که به هومبه در افسانه گیلگمش بسیار شبیه است) باعث از بین رفتن جنگل و تپه آهن ویران میشود.
در «قلعه متحرک هاول»، پادشاه جادوگران دستور پیوست به جنگ داده. هاول سرپیچی میکند و به رویارویی بمبافکنهایی میرود که خانههای مردم را ویران میکنند. در «لاپیوتا» موسکا میخواهد با پشتیبانی تکنولوژی قلعه و سلاحی که در آنجا است قدرتمند شود.
در «باد برمیخیزد» زندگینامهای تخیلی از یک طراح هواپیمای جنگی در ژاپن به نام جیرو هوریکوشی. این فیلم اوج فریادهای ضد جنگ میازاکی.
در «پورکو روسو» خلبان جنگ اول جهانی تبدیل به خوک میشود و با گروه اشرار مبارزه میکند.او در پاسخ به دوستش که او را به فعالیت در دولت موسولینی دعوت کرده، میگوید «ترجیح میدم یک خوک باقی بمونم تا یک فاشیست بشم». در صحنهای همه خلبانان دوست و دشمن کشتهشده. این ها نشان دهنده ی این است که جنگ مرگ به همراه دارد و خوب و بد نمیشناسد. جنگستیزی میازاکی یک جنبه دیگر هم دارد؛ محیط زیست! او جنگ را نابودگر زمین و اکوسیستم طبیعی میداند.
او روایتگر تاریخ زندگی مردم بود
میازاکی انیمه را چند پله بالاتر برد. در جیبلی به اندیشه ی پشت آثار توجه شده. یکی از اندیشه ها: دغدغه مساله اخلاق و تاریخ زندگی مردم. میازاکی کوشیده تا دغدغههای بشری را ارائه دهد. از نظر میازاکی شر مطلق وجود ندارد و انسانها خاکستریاند. معدود شخصیتهای منفی در آثار وی هستند که تا پایان داستان منفی میمانند؛ میازاکی به پاکی روح انسان باور دارد.
زندگی ما شبیه به باد است… و یا همانند یکصدا. ما به وجود میآییم، با یکدیگر هم طنین میشویم… سپس محو میشویم .
ـ هایائو میازاکی ـ