مقدمه:
شاهنامه بایسنقری، نسخه مصور نفیس شاهنامه فردوسی، که به دستور بایسنقرمیرزا در هرات ساخته شد (۸۳۳ ق). این نسخه بهخط جعفر تبریزی [بایسنقری] و حاوی بیست و دو تصویر است. در نگارههای آن، تأثیراتی را از شیوه جنید و معاصرانش و نقاشان شیراز میتوان بازشناخت؛ ولی به طور کلی، نوآوریهایی در مصورسازی کتاب به چشم میخورد. محتملا، مولاناخلیل یکی از مصوران آن بود. تجلید کتاب نیز به دست قوامالدین انجام گرفت.
بایسنقر میرزا
بسیاری از مورخین بایسنقر را یکی از شاهزادگان باقدرت، مثبت و بسیار فعال در حوزههای مختلف فرهنگی میشناسند. شاهرخ پسران متعددی داشت که از آن میان سه پسرش به نام بایسنقر، ابراهیم میرزا و الغ بیگ که رصدخانه سمرقند را ساخته است، از همه معروفترند. سال تولد بایسنقر به روایتی ۸۰۰ یا ۸۰۲ ه.ق و به روایتی دیگر ۷۹۹ ه.ق نقل شده است. در نسخه شاهنامه بایسنقری موزه ملک نیز ویژگیهای زمان فوت بایسنقر درج شده است و با استناد به آن میتوان سال ۷۹۹ ه.ق را برای تولد بایسنقر دقیقتر دانست.
جایگاه او در زندگی و پس از مرگ چنان بود که – با آن که به مرتبه ولیعهدی شاهرخ نرسید – تاریخنویسان از وی با عنوان ها و القابی چون پادشاه، سلطان، غیاث الدین و الدنيا، و غیاث السلطنه یاد کرده، و او را به سبب داشتن منشهای پسندیده بهشیوهای گزافهآمیز ستودهاند.
در زمان مرگ تیمور، بایسنغر کودک بود و از هفدهسالگی والی طوس و نیشابور شد و بنا به گفته خوافی در سال ۸۱۹ ه.ق امیر دیوان شد، و این به معنای سرپرست دیوان عالی امیری یا شورای عالی شاهرخ در هرات بود و پس از آن ظاهرا مدتی والی تبریز بود اما مجددا به مقام قبلی خود بازگشت و ظاهرا بیشتر علاقه داشت که به جای اقامت در ولایات، در هرات نزد پدرش بماند زیرا در مسئولیت های خطیر، پدر به او اعتماد میکرد از جمله در سال ۸۱۷ ه.ق که شاهرخ در پایتخت نبود، نیابت سلطنت را به عهده گرفت. هر چند رسما به جانشینی منصوب نشده بود.
او به عنوان یک شاهزاده هنرمند و هنرمند پرور در تاریخ ایران شهرت بسیار دارد. دولتشاه سمرقندی مینویسد که او به «شش قلم خط نوشتی» و متأخران او را نه تنها در شمار استادان طراز اول خوشنویسی قلم های محقق و ثلث، بلکه از «اركان اربعه کاخ خطوط» دانستهاند. تنها اثر رقمدار منسوب به او کتیبهای به قلم ثلث بر پیش طاق ایوان مسجد گوهرشاد مشهد با رقم «بایسنقر بن شاهرخ بن تيمور گورکانی في ۸۲۱ه.ق» است.
آنچه مسلم است این شاهزاده تیموری توانست شمار بسیاری از برجستهترین هنرمندان تمام شاخههای هنری عصر خویش را از جمله نگارگران، خوشنویسان، مذهبان، جلدسازان و دیگر هنرمندانی که در کار کتاب آرایی استاد بودند در دربار خود گرد آورد. (سمسار. ۱۳۶۷. ص۳۲۵ و ۳۲۶) بایسنقر در ضمن رشد به آموختن انواع دانشها و هنرها پرداخت و در خوشنویسی و شعر و نگارگری دستی قوی یافت و به حمایت و تشویق دانشمندان و هنرمندان همت گمارد. در ضمن او حکومت هرات را که پایتخت نیز بود برعهده داشت. در واقع حمایت هنری در آن روزگار امری تفننی و تفریحی نبود، بلکه بخشی از امور کشور و حکومتی محسوب میشد و به اعتبار و حیثیت دربارها میافزود.
از مهمترین اقدامات هنردوستانه که گویا بایسنقر نقشی اساسی در آن داشت، تأسیس کتابخانه سلطنتی هرات بود که علاوه بر گردآوری نسخ فراوانی از کتاب های ارزشمند و نایاب، مأمنی برای هنرمندان و مرکزی جهت استنساخ و تهیه کتابها و مرقعات گرانبها و مهم شد. (آژند، ۱۳۸۷، ۲۹-۲۸) تأثیر بایسنقر در حمایت از هنر و هنرمندان و آثاری که در ایران با نام او ثبت شده و شهرت یافته که عبارت از شاهنامه بایسنقری موجود در کاخ موزه گلستان، کتیبهای به خط بایسنقر در آستان قدس رضوی در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد و صفحاتی از قرآن بزرگی که منسوب به اوست.
اما اثری که کمتر معرفی شده و شاید تنها خواص و عده اندکی از آن آگاهی دارند، شاهنامه و خمسه نظامی است که در یک نسخه استنساخ شده و در موزه ملک نگهداری میشود.
در زمان شاهرخ و فرزندانش مدارس و کتابخانههای بسیاری در سراسر ایران بنیاد یافت و چنان که خواهد آمد بزرگترین کتابخانه جهان در زمان شاهرخ در ایران تاسیس گردید.
هرات:
شهر هرات در زمان شاهرخ بهادر خان و تحت مدیریت بایسنقر بار دیگر مجد و عظمت دوران قبل از حمله مغول را بازیافت و یکی از مراکز مهم علمی و ادبی و هنری آسیا گشت. پس از فوت بایسنقر وی را در مدرسه گوهرشاد و در هرات به خاک سپردند که محل دفن تعدادی دیگر از پادشاهان و شاهزادگان تیموری نیز هست.
این گنبد را اهالی هرات گنبد سبز می نامیدند که گوهرشاد بیگم آن را برای دفن خود و اولاد خود در شمال مدرسه خود ساخته بود. معمار این گنبد را امیر خواند در روضه الصفا، عماد الدین ذکر کرده است و خواند میر در کتاب حبیب السير استاد قوام الدین ذکر کرده است که گمان میرود که عماد الدين روضة الصفا همان قوام الدين باشد که به عماد الدين تصحیف شده باشد.
ظاهرا نخستین کسی که در این گنبد آرمیده است بایسنقر میرزاست و بنا به برخی منابع، سیزده نفر در این گنبد دفن شدهاند که به شاهرخ و گوهرشاد و محمد جوکی و پسران بایسنغر میتوان اشاره کرد.
بایسنقر میرزا توجه خاصی به خط و نقاشی و تذهیب داشت و همه خوشنویسانی را که در ایران بودند در هرات گردآورد و بر آن داشت تا شب و روز به کار پردازند و از آثار گرانقدر ادبیات فارسی نسخههای دستنویس تهیه کنند و آنها را با تذهیب و تزئین و تشعیر و تصویر زینت دهند و با جلدهای نفیس سوخت و لاکی آنها را به صورت گنجینههائی از مجموع هنر درآوردند. توجه خاص و فوقالعاده بایسنقر میرزا به تهیه کتابهای نفیس و هنر کتاب آرایی سبب گردید که نقاشی و تذهیب و تجلید و خطاطی و زرافشانی و وصالی و صحافی به اوج كمال و ترقی برسد و مکتب هنری هرات که از درخشانترین مکتب های هنر ایران است پیریزی شود.
کتابخانه بایسنقرمیرزا:
کتابخانه بایسنقرمیرزا یکی از کتابخانههای بسیار نفیسی است که در طول تاریخ ایران بهوجود آمده و تنها نظیر آن را باید کتابخانه سلطان حسین میرزا بایقرا» دانست. در کتابخانه کاخ گلستان ایران نسخه های بیمانندی از کتابخانه بایسنقرمیرزا و شاهرخ محفوظ است که از نظر ارزش هنری و مادی نمیتوان برای آنها حد و معیاری تعیین کرد.
در کتابخانه آقای حاج محمد نخجوانی، جُنگی ارزنده موجود است که به خط مولانا اظهر تبریزی خوشنویس شاگرد کمالالدین جعفر بایسنقری خطاط شهیر کتابخانه بایسنقر میرزا کتابت شده است. این جُنگ حاوی اشعاری است که خوشنویسان کتابخانه بایسنقر میرزا پس از درگذشت ناگهانی این شاهزاده فضلدوست و هنرپرور که در ۳۸ سالگی به ناگهان در گذشت سروده و به عنوان تسلیتنامه به حضور شاهرخ تقدیم داشتهاند.
سیفالدین نقاش نیز که از نگارگران کتابخانه او بوده است ترجیعبندی ساخته است که در مصرع اول تاریخ ولادت و در مصرع دوم تاریخ درگذشت بایسنقر میرزاست و مطلع این ترجیعبند به ثبت روضهالصفا چنین است:
چندان که گشت چرخ بدوران روزگار
نقش وفا نیافت ز دوران روزگار
بایسنقر میرزا در سنین جوانی دریافت که منجمان در طالع و زایچه او گفتهاند که در جوانی در خواهد گذشت، از آن گاه که بر این تفال آگاه شد تغییر حال داد و وجود ذیجودی که سراسر وجودش را عشق به هنر و ادب فرا گرفته و مالامال ساخته بود، به موجودی منزوی و مغموم مبدل گشت و برای فرار از غم مرگ، روز و شب در باغ سفید هرات و دیگر نزهتگاهها مست و لايعقل می گذرانید تا سرانجام در اثر افراط در شرب شراب و مخدرات مسموم شد ودر ريعان جوانی بکام مرگ فرورفت و مرگ او را باید ضایعه جبران ناپذیری برای دنیای هنر و ادب به شمار آورد. (همایونفرخ، ۱۳۶۲. ۱۰-۲۶ ) بایسنقر میرزا روز شنبه، هفتم جمادی الاول سال ۸۳۷ه.ق بر اثر شرب مدام و سقوط از اسب، در سن سی و هشت سالگی دار فانی را وداع گفت.
آثار کتابخانه هرات در زمان بایسنقر:
از مهمترین آثاری که به سفارش و برای بایسنقر در کتابخانه هرات کتابت و نگارگری شد می توان موارد زیر را برشمرد:
_نسخه خطی طبقات ناصری منهاج سراج در۸۱۴ ه.ق
_نسخه خطی گلچین در ۸۲۳ ه.ق
_نسخه خطی تاج المآثر في التاريخ در ۸۲۹ ه.ق
_نسخه خطی گلچین در ۸۳۰ ه.ق
_نسخه خطی گلستان سعدی در ۸۳۰ ه.ق
_نسخه خطی کلیله و دمنه در ۸۳۰ ه.ق
_نسخه خطی ترجمه تاریخ طبری در ۸۳۲ ه.ق
_نسخه خطی مجموعه شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی
_نسخه خطی تاریخ جهانگشای جوینی در ۸۳۳ ه.ق
_نسخه خطی شاهنامه بایسنغری در ۸۳۳ ه.ق
_نسخه خطی کلیله و دمنه بایسنغری در ۸۳۴ ه.ق
_نسخه خطی ترجمه تاریخ طبری تاریخ اصفهان حمزه بن حسن اصفهانی در ۸۳۴ ه.ق
_نسخه خطی کلیات خواجه عمادالدین فقیه در ۸۳۴ ه.ق
_نسخه خطی چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی در ۸۳۵ ه.ق
_نسخه خطی تاریخ جهانگشای جوینی در ۸۳۵ ه.ق
_نسخه خطی بایسنغرنامه در ۸۳۷ ه.ق
_سخه خطی جُنگ در ۸۳۷ ه.ق
_نسخه خطی زُبدة التواریخ حافظ ابرو (آژند، ۱۳۸۷، ۴۴۵- ۴۴۴)
نقاشی و کتاب آرایی:
می گویند تیمور به هنر نقاشی و کتاب آرائی دلبستگی داشت و بویژه به شیوه نقاشی مانویان علاقه نشان میداد. از دوره وی آثار بسیاری به جا نمانده است. در روزگار او هنر کتاب آرائی همچنان در تبریز و بویژه در شیراز و هرات رواج بسیار یافت از این میان شیوه شیراز را باید زندهکننده مستقیم سنتهای نقاشی کهن ایرانی به شمار آورد.
هنر جلد سازی معرق نیز در عصر تیموریان در هرات رواج یافت. بایسنقرمیرزا مجلد و صحاف معروف استاد قوام الدین را از تبریز به هرات خواست. وی در صحافی انواع هنرنمایی نمود، و از آن جمله معرق را که تا آن عهد نبود ساخت. در این عهد روی جلد را ضربی طلا اندود کرده و پشت آن را معرق ساختند.
مولانا میرک اصفهانی، به جای ضربی یا ضربی مطلای دارای نقوش یا تشعیر برجسته، بر بوم مشکی تشعیر می ساخت، و تشعیر روغنی کار میرک، دارای گل و بته و باغ و صحرا و اشکال سیمرغ و اژدها و پرندگان زیبا بود که آن را شیوۀ «میرکی» می گفتند. هنر ساختن کاغذ ابری، برای آرایش حواشی و گاهی متن کتاب ها، و انواع زرافشانی مانند میانه، غبار، چشم موری، سرموری، بیخته بر اوراق کتابهای نفیس، و صنعت عکس که استاد آن مولانا کپک هروی نقاش بود، بسیار رواج داشت.
صحافان و جلد سازان مکتب هرات از نیمهی قرن دهم ه.ق برای تزئین جلدها، اشکال و رسمهای لاکی را نیز بکار بردند و قدیمیترین جلدهای این نوع که به ما رسیده در سال ۹۳۱ ه.ق است که از حیث رنگآمیزی خیلی زیبا و ممتاز است و در آن ها رنگ های مشکی و طلائی زیاد بکار رفته است.
مکتب هرات در فن جلدسازی تأثیر زیادی نسبت به سایر مراکزی فنی داشته، رفت و آمد هنروران بدان شهر فراوان بود، و کارگاههای هنر هرات که در سال ۹۱۳ ه.ق با هجوم شیبکخان منحل شد، اغلب هنروران آن به مراکز دیگر فنی در بخارا و هند و ایران و دربار عثمانی هجرت کردند. باید دانست که این جلدهای آراسته، در دقت و نکات فنی و صنعتی یکی از معجزات فن بود، تنها منظور از ساختن آنها این نبود که به منزله غلافی کتاب را حفظ کنند، بلکه خود آنها جزئی از اجزای گرانبهای کتاب به شمار میرفتند و کتاب در محفظهای از دیبا یا مخمل یا صندوق چوبی حفظ میشد.(حبیبی. ۴۲.۱۳۵۵)
مکتب هرات:
در کارگاههای درباری شاهرخ تیموری و بایسنقرمیرزا، دستاوردهای پیشین نگارگران شیراز و تبریز و نیز شاید تأثیرات جدید نقاشی چینی به هم آمیخته شدند، و سبک رسمی هرات به وجود آمد(نیمه نخست سده نهم ه.ق). شاهنامه بایسنقری از نخستین نمونه های شاخص این سبک به شمار میآید.
مولاناخلیل و غیاثالدین از جمله نمایندگان مکتب هرات بودند؛ و میراث ایشان از طریق هنرمندانی چون استاد منصور و روح الله میرک به كمالالدين بهزاد رسید.
اصولا شیوه هرات را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: در دوره اول مکتب تیموری به عنوان نمونه، در نگاره های نسخه «تاریخ علاء الدین عطا ملک جوینی» نرمی و لطافت، هماهنگی رنگهای آبی و طلایی و آزادی حرکات آدمها و طبیعی تر بودن این حالات دیده میشود. پس از آن شاهد تحولی در سبک نگارگری و تصویرگری ایران هستیم که از پیش آغاز گشته بود و سبکی خیالی و ظریف جانشین آن میشود. اینک زمان سلطهی شعر بر نگارههاست؛ مردها و زنها ظریف و شاعرانهاند و افق وسعت می یابد. از جمله این کتب، نسخه خمسه نظامی موجود در مجموعه «لویی کارتیه» در پاریس و ممهور به مهر شاهرخ و شاهنامه بایسنقری است که مکتب هرات را در اوج ترقی خود نشان میدهد.
شیوهی دوم تیموری، سبک هرات را درخشان تر و لطیف تر از شیوه اول نشان میدهد و رنگ های بسیار متنوع و درخشان دارد. مکتب هرات یکی از مشخص ترین دوره های تجلی نگارگری در ایران است. در این مکتب نگارگری و تذهیب کاری و مرقع سازی به حد اعلای خود رسیده و هرات مركز اجتماعی برگزیده ترین هنرمندان آن زمان بود. با این احوال، آخرین مرحله مکتب نقاشی هرات نیز حاکی از گسستگی ناگهانی از گذشته نبود. بسیاری از قواعد آن آشكارا قواعد تکامل یافته هنر کهنتر بود.
بسیاری از نوآوری های ظاهری آن را میتوان گاه در نقاشیهای اوایل قرن نهم ه.ق یا حتی بیشتر از آن یافت. (به طور مثال نسخه دیوان خواجوی کرمانی، یا نسخه معروف ۱۴۱۰ م. که منشأ آن شیراز است و در اختیار آقای گلبنگیان قرار دارد.) رنگ آمیزی و طراحی آن ممکن است زیباتر باشد، ولی این نقاشی اواخر تیموری، به طور کاملا طبیعی از نقاشی پیش از خود پا گرفت، درست همان طور که خود این سبک بعدها به سبک غنیتر و شکوهمندتر صفوی انجامید. (شریف زاده، ۱۳۷۵ ,۱۰۹ و ۱۱۰) نگارگران هرات در روش مرسوم فضاسازی و صحنه پردازی، طراحی و ترکیب بندی پیکرها، کاربست رنگهای پاک و درخشان، و استفاده از نقش های تزئینی متنوع، پیشرفت قابل ملاحظهای کردند.
از جمله نتایج کوشش آنها تکمیل الگویی بود که قبلا توسط هنرمندانی چون جُنید برای بازنمایی دوبعدی محیط معماری و تفکیک اندرونی و بیرونی پیشنهاد شده بود. (پاکباز، ۱۳۷۹. ۶۴۴) نگارههای مکتب هرات از حيث سبک، به یکدیگر شباهت دارند و شیوه نگارگری آنها خصایصی دارد که عبارت است از کوههایی در فواصل معین با سبزه پوشیده و افق بلند و رنگ های جدید و گوناگون.
در دوران تیموری و فعالیت کتابخانه هرات عصر طلائی نگارگری ظاهر شد، نقاشی ها و تصاویری که هنرمندان مکتب هرات کشیدهاند، به مقیاس کوچک است، و در ساختن آن دقت فراوانی به خرج دادهاند و ریزهکاریها را به بهترین نحو به انجام رساندهاند. این نگارهها تأثير آرایشی فراوان دارند و رنگهای جدیدی که در آنها به کار رفته لطیف و خوش منظر است.
در این نگارهها فاصلههای بین تصاویر، به طرز تازه نشان داده میشود و تصاویر در چند سطح کشیده شدهاند، تا دوری و نزدیکی آن را نسبت به یکدیگر نشان دهند. طبقات نازک صخره و کوههائی که به افق منتهی میشود، با انواع رنگ های زیبا ساخته شده، درختان، گل و گیاه و جزئیات آن با دقت کشیده و نمایش داده شده است.
آسمان بالای افق، اغلب طلائی رنگ است و برای نشان دادن ابر، پیچ نازکی به سبک نقاشیهای چینی کشیده شده آسمان شب را با رنگ لاجوردی و ماه و ستارگان را با رنگ طلائی جلوه دادهاند و نگارگران این عصر علاوه بر نگارگری شاهنامه فردوسی آثار شعرای بزمی را نیز دستمايهی مناسبی برای هنر خود قرار دادند. تکنیک دقیق و طرز نشان دادن منظره و کوچکی اشکال از خصایص مکتب هرات است. (حبیبی، ۱۳۵۵. ۴۷ و ۴۸)
شاهنامه:
معمولا در هر دوره تاریخی یک شاهنامه شاخص وجود دارد که یکی از برجستهترین آثار هنری آن دوره شناخته می شود. از معروف ترین نسخههای شاهنامه، شاهنامه «کاما» مربوط به دوره سلجوقی که در هند نگهداری میشود، شاهنامه بزرگ ایلخانی یا شاهنامه مستوفی که به شاهنامه «دموت» مشهور است و در گوشه و کنار جهان پراکنده شده، شاهنامه بایسنقری که در موزه کاخ گلستان نگهداری میشود و نمونه منحصر به فرد دیگری از این دوره که در موزه ملک نگهداری می شود و مشهورترین شاهنامه جهان که شاهنامه شاه طهماسب است و… همچنین آخرین شاهنامه شاخص که شاهنامه داوری نام دارد را می توان نام برد.
در این میان شاهنامههایی هم وجود دارند که اگرچه چندان مشهور نیستند؛ ولی به جهات گوناگون از جمله خوشنویسی زیبا یا نقاشیها و تزئینات حائز اهمیت بوده و از آثار برجسته هر موزه و کتابخانهای محسوب میشوند.
اگر شاهنامهها را در دورههای مختلف بررسی کنیم میتوانیم سیر تحول و تطور کتابت نسخههای شاهنامه و همچنین نگارگری ایران را از زمان سروده شدن شاهنامه تاکنون شاهد باشیم. در میان شاهنامههای شاخص بهجای مانده در تاریخ، دو شاهنامه از همه مشهورترند.
یکی شاهنامه شاهطهماسب است که توسط یک دلال به نام هوتون، برگ برگ شده و به افراد مختلف فروخته شده است که چند سال پیش ۱۱۸ برگ آن طی یک معاوضه با یکی از آثار دکونینگ به موزه هنرهای معاصر تهران منتقل شد و پیش از آن تنها یک برگ از آن در ایران در موزه رضا عباسی موجود بود. شاهنامه دیگر شاهنامه بایسنغری کاخ گلستان است که به عنوان یک اثر هنری در یونسکو ثبت شده است و از شاهکارهای هنر کتاب آرایی در جهان محسوب میشود.
علاوه بر این شاهنامه مشهور بایسنقری که در کاخ گلستان نگهداری میشود، شاهنامه دیگری نیز در موزه ملک نگهداری می شود که به سفارش بایسنقر کتابت و تزئین شده و شاهنامه بایسنقری نام دارد. البته این شاهنامه به لحاظ تعداد تصاویر و همچنین کیفیت تزئینات قابل مقایسه با شاهنامه بایسنقری کاخ گلستان نیست؛ ولی شاخصه ها و ویژگیهای خود را دارد. این نسخه منحصر به فرد که تنها دو نگاره در آن موجود است، به دلایل مختلف جزء نادرترین نسخههای شاهنامه و نگارگری ایران محسوب میشود.
نقش بایسنقر در شرایطی که در هرات به عنوان شاهزاده و پسر شاهرخ حضور داشت و پس از آن که بر مسند حکومت نشست نقش ویژه ای است. گروهی از محققان معتقدند که احتمالا نگاره های شاهنامه بایسنقری کاخ گلستان را «خلیل نقاش» و یا «غیاث الدین» ترسیم کردهاند.
همانگونه که اشاره شد در گزارش جعفر بایسنقری هنرمند بزرگ هرات و کاتب این نسخه موجود است که در آن گوید: تصاویر این نسخه را مولانا علی ساخته، ولی سازنده وقایة آن مولانا قیام الدین است. زیرا چشم مولانا علی در اواخر عمرش کمتر کار میداد.
براساس این یاداشت مسلم می شود که بیش از یک نگارگر در این شاهنامه آثاری آفریدهاند. این نسخه که با شماره ۷۱۶ در کتابخانه کاخ موزه گلستان نگهداری می شود، ۱۲ صفحه تذهیب ارزشمند و اهداءنامه نسخه به شاهزاده بایسنقر و ذكر القاب وی و سر آغاز شاهنامه تا دو صفحه آخر کتاب دارد که جمعا در ۶۹۰ صفحه به خط نستعلیق و تاریخ ۸۳۳ ه. ق به همراه ۲۲ مجلس تدوین یافته است. نگارههای موجود در این نسخه یکی از باارزشترین و زیباترین شیوههای نگارگری ایران را به نمایش میگذارد.
رنگ آمیزی آن نشان از تکامل و دقت و ظرافت بسیار دارد و صنعت رنگسازی را در نهایت قدرت مشخص میسازد. از نظر تناسب اجزای گوناگون تصویر و عناصر مختلف در منتهای قدرت و استحکام و زیبایی تصویر شده است. این کتاب با رنگ هایی متنوع و درخشان و خالی بودن از مکررات و دقت در کشیدن بوته ها و حیوانات و لباسها، هنر مکتب هرات را در اوج ترقی خود نشان میدهد. (شریف زاده،۱۰۶.۱۳۷۵و ۱۰۵) پیکرهای بلند قامت و موقر با چهره های ریشدار، گلبوته های درشت و تکدرختان سرسبز از عناصر شاخص در ترکیب بندی های کاملا متعادل نگارههای شاهنامه بایسنقری – و دیگر نسخه های این زمان – به شمار می آیند.
گاه، شالوده ترکیب بندی متشکل از عناصر افقی و مورب است. اجتناب از قرینه سازی محض به نگارگر امیر خلیل امکان میدهد که صحنههای شکار و کارزار را پرجنبش و مجالس بزم و ضیافت را ساکن و آرام مجسم کند. صحنههای درباری به سمت تأکید خاص بر نقوش رنگارنگ جامگان، کاشیها و فرشها، از ظرافت تزئینی بیشتری برخوردار شدهاند. نگارگر نهایت سنجیدگی را در گروه بندی پیکرها، تنظیم سطوح رنگی، و ریزه کاری های معماری و منظره طبیعی به کار می برد؛ و نیز به مدد رنگ بندی دقیق و حساب شده می کوشد فضای تصویری را فراخ و عمیق بنمایاند. (پاکباز،۷۳.۱۳۸۰ – ۷۵)
از مهم ترین افرادی که نامشان در این نگاره آمده است میتوان به کاتب و اهداکننده شاهنامه محمدبن مطهر نیشابوری و سه پسر بایسنقر به نام های میرزا رکنالدین علاءالدوله، میرزا ابوالقاسم بابر و میرزا سلطان محمد اشاره کرد.
از دیگر بزرگانی که در این صحنه حضور دارند نیز میتوان به نام هایی چون مولانا درویش خوافی، مولانا نورالدین لطف الله، مولانا امیر قاسم انوار، مولانا جلال الدین عبدالرحیم (صدر)، مولانا امیر درویش داروغه، مولانا خواجه معین الدوله و امیر مظفر ترخان اشاره کرد.
در هیچ نسخه دیگری از شاهنامه، چنین ویژگیای را در نوع کار، صورتها، نوشته شدن اسامی و به تصویر کشیدن واقعه روز سراغ نداریم. نکته دیگر نیز درباره چهره افراد در این نگاره این است که چهره بایسنقر در آن کاملا مغولی است ولی دیگر چهره ها خراسانی هستند و گویی در دوره ای این نگاره تصویر شده است که کم کم چهره ها از حالت چینی خارج شده و ایرانی می شوند و چهره گشایی خراسانی اتفاق میافتد و تفاوت چهرهها با یکدیگر با تغییرات اندک و جزئی در نحوه قرار گرفتن سبیلها صورت میگیرد. این در حالی است که هنوز چشمها، بینیها و ابروها کاملا در افراد مختلف به هم شبیه است و تفکیکی میان آنها وجود ندارد.
_میرزا بایسنغر بهادر خان عزه نصره
_میرزا رکنالدین علاءالدوله
_میرزا ابوالقاسم بابر
_میرزا سلطان محمد
_شیرمحمد عوقلان
_امیرمحمد برلاس
_امیرمظفر ترخان
_مولانا خواجه معینالدین
_مولانا جلالالدین عبدالرحیم(صدر)
_مولانا امیر درویش داروغه
_مولانا امیر قاسم انوار
_مولانا نورالدین لطفالله
_مولانا درویش خوافی
_محمدبن مطهر نیشابوری کاتب
تفاوت صورتها با هم عمدتا مربوط به ریش و سبیل است که با اندک تغییر تفاوتی موجب تغییر چهره و حتی تغییر نژادی هم میشود. به عنوان مثال ریش و صورت بایسنقر بیشتر مغولی است اما چهرههای دیگر شبیه چهرههای خراسانی تصویر شده است. از ویژگیهای نگارگری این دوره نمادپردازی است.
درختان شکوفهدار که در دو سمت بایسنقر آمدهاند نماد جوانی و درخت پربرگی که در پشت بزرگان و ریش سفیدان تصویر شده نماد پختگی و باتجربگی است. همچنین حضور پرندههای در حال پرواز و رنگ های بسیار شاداب از مشخصههای نگارگری این دوره است. نیز میتوان با اشاره به ترکیببندی چهارقسمتی و قرار گرفتن بایسنغر در نقطهای طلایی، به نقوش روی تخت وی اشاره کرد که واگیر آن «گره شش و شمسه» نام دارد و در نقوش مکتب هرات بسیار به چشم میخورد..
منابع:
_آژند، یعقوب، نگارگری ایران، انتشارات سمت، چاپ سوم، تهران، 1390
_پاکباز، روئین، دایره المعارف، فرهنگستان معاصر، تهران، 1397
_پاکباز،روئین، نقاشی ایرانی از دیرباز تا امروز، انتشارات زرین و سیمین، 1398
_شریف زاده، عبدالمجید، تحلیل دو مجلس نگارگری، انتشارات پازینه، تهران، 1393
4 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
عالیه ؛ افرین به خانم عرب نژاد مثل همیشه فوق العاده هستن😍
بسیار عالی و لذت بخش ممنون از توضیح خوب و جامع شما
بسیار جامع و دقیق و کامل بود لذت بردم 👏🏼🌺
ممنون از اطلاعات جامع و کامل و مخصوصا بیان خوب و روانتون که خیلی لذت بردم