مکتب دیزنی

سپیده خسروی

مرسا دهقان

Walter Elias Disney
Walter Elias Disney

والتر الیاس دیزنی ۵ دسامبر ۱۹۰۱ در شهر شیکاگو به دنیا آمد. درست یک سال قبل از تاسیس اولین سینما در امریکا.

پدرش الیاس دیزنی نجار و کشاورزی کانادایی-ایرلندی و مادرش فلورا معلمی امریکایی-اروپایی بود. والت سه برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر از خودش هم داشت.

زمانی که والت کودکی بیش نبود خانواده‌اش به یک مزرعه واقع در ایالت میزوری نقل مکان کرد .

والت که از کودکی به نقاشی و طراحی علاقه فراوانی داشت، در مزرعه، اسبهای همسایه را که دکتری بازنشسته بود، طراحی و در ازای آن پول دریافت می کرد.

او همچنین کارتون‌های تصویرسازهای معروفی مثل “رایان واکر” را که در روزنامه‌ها چاپ می شدند را کپی می کرد.

وقتی والت ده ساله بود به دلیل مشکلات مالی مزرعه را فروختند و به کانزاس سیتی نقل مکان کردند.

والت در کانزاس سیتی علاوه بر رفتن به مدرسه، به همراه برادرش “روی” به کار تحویل روزنامه مشغول شد. آنها هر روز ساعت چهار و نیم صبح از خواب بیدار می شدند و قبل و بعد مدرسه روزنامه‌های “کانزاس سیتی استار” و “کانزاس سیتی تایم” را توزیع می کردند. با اینکه کار توزیع روزنامه‌ها بسیار خسته کننده، وقت‌ گیر و پر‌ زحمت بود ولی آنها این کار را تا شش سال بعد ادامه دادند. در این حین والتر در چند کلاس هنری حضوری و غیر‌حضوری در “انستیتو هنری کانزاس سیتی” شرکت کرد.

سال ۱۹۱۷ در بحبوحه جنگ جهانی اول خانواده دیزنی دوباره به شیکاگو برگشت. در آنجا والت کارتونیست روزنامه دبیرستانش شد و کارتون‌های وطن‌ پرستانه‌ای با محوریت جنگ می کشید. او در ۱۶ سالگی ترک تحصیل کرد و یک سال بعد تصمیم گرفت به ارتش بپیوندد ولی به خاطر سن کمش پذیرفته نشد.

پس او تاریخ تولدش را جعل کرد و به عنوان راننده آمبولانس به صلیب سرخ پیوست و به فرانسه رفت.

والتر حتی در دوران خدمتش در جنگ هم هنر را کنار نگذاشت. گفته می شود او روی بدنه آمبولانسی که راننده‌اش بود را نقاشی کرده بود. حتی بعضی از کارتون‌هایش در روزنامه ارتش چاپ می شدند.

دیزنی در سن 17 سالگی در صلیب سرخ

دیزنی در سن 17 سالگی در صلیب سرخ

 

آغاز کار والت دیزنی

یک سال بعد والت به کانزاس‌سیتی برگشت و به عنوان کارآموز در یک استودیوی تبلیغاتی مشغول به کار شد. در آنجا با “اوب آیورکس” آشنا شد.

اوب آیورکس Ubbe Iwerks

اوب آیورکس Ubbe Iwerks

 

در ژانویه ۱۹۲۰ استودیو دچار مشکل مالی شد و والت و آیورکس بر اثر تعدیل نیرو کار خود را از دست دادند. در پی از دست دادن شغلشان، آن دو استودیوی تبلیغاتی خود را راه انداختند، ولی موفق به جذب مشتری نشدند.

به همین دلیل والت کاری در کمپانی “فیلم و تبلیغات کانزاس‌سیتی” پیدا کرد. یک ماه بعد آیورکس هم به او پیوست.

کمپانی‌ای که در آن مشغول به کار بودند، با تکنیک “کات آوت” تبلیغات می ساخت. ولی دیزنی انیمیشن‌هایی را ترجیح می داد که اساس اولیه‌اش طراحی باشد. در این دوره والت به کمک یک دوربین و یک کتاب انیمیشن از طریق آزمون و خطا در خانه به فراگیری انیمیشن پرداخت و خیلی زود به این نتیجه رسید که نتیجه‌ی تکنیک “سِل انیمیشن” از کات آوت رضایت‌ بخش تر است، ولی نتوانست رئیس کمپانی را متقاعد کند تا از “سِل انیمیشن” برای تبلیغات استفاده کنند.

کات اوت

 

سِل انیمیشن

 

در نتیجه با یکی از همکارانش به اسم “فرد هرمان” شرکت خود را تاسیس کردند.مشتری اصلی آنها، تاتری محلی به اسم “نیومن” بود که انیمیشن‌های کوتاهی به اسم  خنده نیومن-او-گرام  برایشان تولید میکردند.

خنده نیومناوگرام Newman’s laugh-O-grams

 

در می ۱۹۲۱ در پی کسب موفقیت‌های انیمیشن‌های لفوگرام، دیزنی استودیوی “لفوگرام” را تاسیس و چند انیماتور از جمله آیورکس ، رودلف آیزینک و برادر فرد هرمان، هیو هرمان را استخدام کرد.این استودیو خیلی زود ورشکسته شد، ولی در این دوره کوتاه، والت فیلم کوتاه دوازده دقیقه‌ای “سرزمین عجایبِ آلیس” را تولید کرد که در آن یک بازیگر خردسال به نام ویرجینیا دیویس نقش آلیس را بازی میکرد. این فیلم ترکیب انیمیشن و لایو اکشن بود.

وریجنیا Alice’s wonderland

 

بعد‌ها در سال ۲۰۱۴، اپیزود هشتم انیمیشن سریالی “آن سوی پرچین به عنوان ادای احترامی به انیمیشن سرزمین عجایبِ آلیس ساخته شد.

والت ۲۲ ساله در سودای کارگردان شدن در جولای ۱۹۲۳ به لس آنجلس رفت.

در آنجا با “مارگارت جی.وینکلر، توزیع کننده‌ی فیلم که به تازگی حق پخش انیمیشن‌های “ فلیکس گربه وتمام جوهر” را از دست داده بود و به دنبال سریال جدیدی برای سرمایه‌گزاری بود؛ آشنا شد و قراردادی برای تولید ۶ اپیزود از آلیس با او امضا کرد. در این زمان یعنی ۱۶ اکتبر ۱۹۲۳ بود که والت به همراه برادرش روی ،استودیوی “برادران دیزنی” را که بعدها تبدیل به کمپانی “والت دیزنی” شد را راه اندازی کردند . یک سال بعد آیورکس، دوست و همکار قدیمی دیزنی به آنها پیوست‌.

 تمام جوهر Out of inkwell

 

فلیکس گربهFelix the cat

 

آوریل همان سال چهار برادر به اسمهای آلبرت، ساموئل، جک و هری هم استودیوی “برادران وارنر” را تاسیس کرده بودند.

در اوایل سال ۱۹۲۵ “لیلین باندز” به استخدام دیزنی درآمد و در جولای همان سال  با والتر ازدواج کرد. آنها بعدها در سال ۱۹۳۳ صاحب فرزند دختری شدند که اسمش را دایان گذاشتند و در سال ۱۹۳۶ هم دختری به اسم شارون را به فرزندی قبول کردند.

در سال ۱۹۲۶ “چارلز مینتز” همسر مارگارت وینکلر عهده دار توزیع سریال آلیس شد.

مینتز و دیزنی اختلافات زیادی با هم داشتند. علیرغم همه این اختلافات، دیزنی سریال آلیس را تا ۱۹۲۷ ادامه داد. ولی به مرور والتر احساس میکرد که از ساخت لایو اکشن و فیلمهای ترکیبی خسته شده و میخواهد وقت و انرژی خود را صرف ساختن یک انیمیشن کامل کند.به این ترتیب، کاراکتر (اسوالد خرگوش خوش شانس) توسط دیزنی و آیورکس خلق شد. تهیه‌کننده  ازوالد کمپانی وینکلر و توزیع‌کننده آن کمپانی یونیورسال پیکچرز بود.

اسوالد خرگوش خوش شانس Oswald, the lucky rabbit

 

تا یک سال بعد ۲۶ اپیزود از این انیمیشن ساخته شد. اما وقتی در فوریه ۱۹۲۸ دیزنی از مینتز درخواست کرد تا مبلغ قرارداد را افزایش دهد، مینتز نه تنها مبلغ را قبول نکرد، بلکه قصد کاهش آن را هم داشت. همچنین او از قبل بسیاری از انیماتورهای دیزنی از جمله هرمان، آیزینگ، کارمن مکسول و فریز فرلنگ را قانع کرده بود تا مستقیما با او کار کنند .

دیزنی با خواندن دوباره قرارداد مربوط به ازوالد متوجه شد که استودیوی یونیورسال صاحب تمام حقوق مالکیت معنوی اثر است مینتز دیزنی را تهدید کرد که اگر کاهش مبلغ را قبول نکند، استودیوی خود را راه اندازی میکند و خودش سریال را تولید میکند.والت کاهش مبلغ را قبول نکرد و کارکنانش را به غیر از آیورکس که تصمیم گرفت با دیزنی بماند را از دست داد. دیزنی از این تجربه دردناک درس گرفت و تصمیمش بر آن شد که از این پس صاحب هرچه که می سازد و تولید می کند خودش باشد .

تولد میکی موس

دیزنی و آورکس برای جایگزینی ازوالد “میکی ماوس” را خلق کردند.در ابتدا دیزنی از آیورکس درخواست کرد تا برای کاراکتر جدید ایده پردازی کند . آیورکس اسکچ‌هایی از قورباغه، سگ، گربه، گاو و اسب کشید که همگی توسط دیزنی رد شدند. در نهایت موشی که لابه‌لای طرح های قدیمی هرمان پیدا کردند ایده‌ی اولیه میکی ماوس را به اوب آیورکس داد. اسکچ اولیه میکی ماوس را دیزنی طراحی کرد، سپس آیورکس طرح های اولیه‌ی والت را بازبینی و تغییراتی در آنها ایجاد کرد که راحت‌تر انیمیت شود ولی همچنان به طرح اصلی وفادار ماند.

در ابتدا دیزنی اسم کاراکتر را مورتیمر گذاشت، ولی همسرش لیلیان، اسم میکی را پیشنهاد داد که بامزه‌تر بود . دو انیمیشن اول میکی ماوس که صامت بودند موفق به جذب توزیع‌کنندا نشدند.اما دیزنی در سال ۱۹۲۸ برای سومین انیمیشن میکی به نام( کشتی بخار ویلی)  از تکنیک ( صدای همگام شده) استفاده کرد و موفق شد با توزیع‌کننده جدیدی به اسم “پت پاورز” قرارداد ببندد.  بعدها خود والت دیزنی صداپیشگی میکی ماوس را به عهده گرفت‌.

کشتی بخار ویلی Steamboat Willie

 

 صدای همگام شده Synchronized sound

 

در همین دوران “لئو” شیر معروف لوگوی کمپانی مترو گلدوین مایر برای اولین‌بار صدا‌دار شد . میکی ماوس به سرعت محبوب شد. دیزنی برای بهبود کیفیت موسیقی انیمیشن‌هایش یک آهنگساز حرفه‌ای به اسم “کارل استالینگ” را استخدام کرد و به پیشنهاد او سری “سمفونی‌های احمقانه  ساخته شد. سمفونی‌های احمقانه برخلاف انیمیشن‌های میکی ماوس که بیشتر با شوخی و طنز همراه بودند، تمرکزش بر عواطف و موسیقی بود و در هر اپیزود، کاراکترهای متفاوتی داشت.

کارل استالینگ Carl Stalling

 

 سمفونی احمقانهSilly Symphony Series  

 

میشود گفت که سمفونی‌های احمقانه همچون زمین بازی‌ ای برای هنرمندان استودیوی دیزنی عمل کرد تا برای ساختن انیمیشن‌های بلند آماده شوند. هم میکی ماوس و هم سمفونی‌های احمقانه موفقیت‌های بسیاری کسب کردند؛ ولی همچنان والت و برادرش روی احساس می کردند سود کافی دریافت نمی کنند. با محبوب شدن میکی ماوس، دیزنی متوجه شد که می تواند از کاراکتر کارتون‌هایش بهره‌‌های تجاری دیگری نیز ببرد.

مردی اهل نیویورک به او پیشنهاد داد تا در ازای ۳۰۰ دلار، امتیاز استفاده از طرح میکی ماوس را به او بدهد، تا روی دفترهای تولیدی‌اش چاپ کند. دیزنی هم که به پول احتیاج داشت معامله را قبول کرد و این شروع یک تجارت سودآور بود. بعد از آن تقریبا هر وسیله‌ای با تصاویر میکی ماوس تولید شد. از عروسک و مسواک گرفته تا تی‌شرت و لیوان. در سال ۱۹۳۰ حتی کتاب و کمیک آن هم چاپ شد.

میکی‌ماوس به چنان موفقیتی در سطح جهانی رسید که در سال ۲۰۰۸ مجله تایم اعلام کرد که شناخته‌شده‌ترین کاراکتر دنیاست و حتی بابا‌نوئل هم به پایش نمیرسد. 98درصد کودکان سه تا یازده ساله در سراسر دنیا از وجود این کاراکتر آگاهند.

مکتب دیزنی

ساخت عروسک ها میکی موس

 

جدایی دوست والت دیزنی

در سال ۱۹۳۰ برای کاهش هزینه‌های تولید دیزنی از آیورکس خواست که دیگر همه‌ی سِل‌ها را خودش طراحی نکند و به غیر از سِل‌های اصلی بقیه را به طراحان رده پایین‌تر واگذار کند. همچنین از پاورز درخواست کرد تا مبلغ قرارداد را افزایش دهد. پاورز این درخواست را رد کرد و بعد، آیورکس را به استخدام خود درآورد.

بسیاری اعتقاد داشتند که آیورکس قدیمی‌ترین دوست دیزنی است. اما رفته رفته میانه‌ی آنها برهم خورد. چند انیمیشن اول میکی‌ماوس و سری سمفونی‌های احمقانه تقریبا به طور کامل توسط آیورکس انیمِیت شده بود. آیورکس احساس می کرد که دیگر بیشتر از این نمیتواند زیر فشارهای دیزنی کار کند.

و همچنین اعتقاد داشت که به اندازه کافی اعتبار بابت کشیدن همه‌ی کارتون‌های موفق دیزنی دریافت نمی کند. همه‌ی اینها باعث شد تا آیورکس از دیزنی جدا شود. کمی بعد استالینگ هم استعفا داد، چرا که اعتقاد داشت دیزنی بدون آیورکس دوام نخواهد آورد.

بعد از اینکه قرارداد کمپانی با پاورز به هم خورد، دیزنی اینبار با کلمبیا پیکچرز برای پخش میکی‌ماوس قرارداد بست. در پی این قضایا والت دیزنی در اکتبر ۱۹۳۱ دچار فروپاشی عصبی شد و به همین دلیل برای یک تعطیلات طولانی همراه همسرش به کوبا و پاناما رفت.

کلمبیا پیکچرز Columbia Pictures

 

شروع دوباره

می ۱۹۳۲، “هربرت کالموس”مهندس و صاحب شرکت تکنیکالر ، در پی یافتن انیماتوری بود تا دوربین جدید و رنگی این شرکت یعنی “دوربین سه نواره‌ی تکنی‌کالر”   را در زمینه‌ی انیمیشن تست کند. ولی هیچ انیماتوری به این کار علاقه نشان نمی داد. در نهایت والت دیزنی که همیشه به تکنولوژی‌های جدید علاقه داشت، قبول کرد تا قسمت جدید سمفونی‌های احمقانه، “گلها و درختها” را که به صورت سیاه‌ و سفید در دست ساخت بود را از اول و این‌بار به صورت رنگی بسازند.

هربرت کالموس  Herbert Kalmus

 

تکنیکالر

 

 دوربین سه نواره Three-Strip Technicolor

 

گلها و درختها

 

همچنین قراردادی با تکنیکالر امضا کرد و حق استفاده از این دوربین را به انحصار خود درآورد. در نتیجه تا سال ۱۹۳۵ استودیوها و انیماتورهای دیگر، از جمله آیورکس مجبور بودند از دوربین دونواره استفاده کنند. با اینکه تولید گلها و درختها بودجه‌ی زیادی به خود اختصاص داد و به کمپانی دیزنی ضرر اقتصادی وارد کرد، ولی این انیمیشن بعد از پخش بسیار موفق بود و توانست برنده‌ی اسکار ۱۹۳۲ نیز بشود .

در نتیجه قسمتهای بعدی سمفونی‌های احمقانه نیز به همین روش تولید شدند. این اولین سالی بود که انیمیشن کوتاه وارد رقابت اسکار می شد و تا پایان دهه‌ی سی، هر سال این جایزه نصیب دیزنی شد.

برنده اسکار 1932

 

در سال ۱۹۳۳  انیمیشن “سه بچه خوک” از سری سمفونی‌های احمقانه تولید و برنده‌ی اسکار شد. همین موفقیت باعث گسترش کمپانی، افزایش کارکنان به دویست نفر و سرمایه‌گزاری ویژه در دپارتمان داستان بود.

سه بچه خوک

 

دیزنی که از تولید انیمیشن‌های کوتاه خسته شده بود، و به نظرش انیمیشن‌های بلند سود بیشتری داشتند، تولید “سفیدبرفی و هفت کوتوله” را آغاز کرد.

سفید برفی و هفت کوتوله

 

او بودجه‌ی تولید این انیمیشن را ۲۵۰ هزاردلار تخمین میزد. تقریبا ده برابر بودجه تولید هر اپیزود از سمفونی‌های احمقانه. برادر و شریکش، روی و همسرش، لیلیان تلاش کردند که نظرش را عوض کنند، ولی موفق نشدند. وقتی خبر تولید سفیدبرفی پخش شد، بسیاری پیشبینی کردند که کمپانی دیزنی حتما ورشکسته خواهد شد.

در نهایت تولید سفیدبرفی چهار سال طول کشید و یک میلیون و چهارصد هزار دلار، یعنی سه برابر بودجه اولیه هزینه برد. دیزنی برای اینکه از واقع‌گرایانه بودن سفیدبرفی اطمینان داشته باشد ، حیوانات و بازیگرانی را به استودیو می‌آورد تا انیماتورهایش آنها و حرکاتشان را مطالعه کنند.

ویلیام گریتی، مخترع و مهندس صوت که در دیزنی کار میکرد با الهام از دوربینی “مولتی پلین”ای که آیورکس در استودیوی شخصی اش ساخته بود، یک  تمام عیار و پیشرفته ساخت تا مناظر واقعی‌تر به نظر برسند.

 ویلیام گریتی William Garity

 

 مولتی پلین Multyplane camera

 

در این دوربین تصاویر روی چند قطعه شیشه طراحی و در فواصل مختلفی از دوربین قرار میگیرند و سپس با تکان دادن این قطعات در  تصویر عمق ایجاد میکند.

 Multyplane camera

 

هنگامی که این دوربین ساخته شد، تولید سفیدبرفی تقریبا تمام شده بود. اما دیزنی دستور داد تا چندین صحنه را از اول و با استفاده از این دوربین بازسازی کنند.

سفید برفی در اواخر سال ۱۹۳۷ اکران و بلافاصله در بین منتقدان و تماشاگران محبوب شد. این فیلم تبدیل به موفق‌ترین فیلم سال ۱۹۳۸ و پرفروش‌ترین فیلم ناطق تا آن زمان گردید. سفیدبرفی تا زمان اکران فیلم “بر باد رفته” پرفروشترین فیلم همه دوران بود. والت دیزنی هم یک اسکار افتخاری دریافت کرد که هفت اسکار کوتوله نیز به همراه داشت.

 

جنگ جهانی دوم و اعتصاب

بعد از موفقیت بزرگ سفیدبرفی دیزنی دو انیمیشن بلند دیگر نیز ساخت.

پینوکیو

 

فانتازیا

 

“پینوکیو” و “فانتازیا”، که هر دو در باکس آفیس شکست خوردند. چرا که جنگ جهانی دوم آغاز شده بود و سینماهای اروپا فروشی نداشتند. این شکست باعث شد کمپانی دیزنی زیر بار بدهی زیادی قرار گیرد. والت و برادرش روی برای اینکه بتوانند بدهی را پرداخت کنند شروع به فروش سهام کمپانی کردند و حقوق کارکنان را به شدت کاهش دادند.

همچنین ۲۰ درصدی که قبل‌تر، از فروش انیمیشن‌های کوتاه به عنوان پاداش به انیماتورها میدادند را قطع کردند.

همین مسئله باعث اعتصاب پنج هفته‌ای انیماتورهای دیزنی شد. اعتصابی که تبدیل به یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخ انیمیشن هالیوود و در نهایت باعث پر‌رنگ شدن نقش اتحادیه انیماتور‌ها شد. قدرت گرفتن اتحادیه مساوی بود با حقوق و مزایای بهتر، بیمه‌ی درمانی، امنیت شغلی و حقوق بازنشتگی برای انیماتورها.

اعتصاب انیماتورهای کمپانی دیزنی

 

اعتصاب انیماتورهای کمپانی دیزنی

 

ماجرا از این قرار بود که در بین استودیوهای تولید انیمیشن ، انیماتورهای دیزنی بهترین حقوق و مزایا را داشتند. اما بعد از شکست پینوکیو و فانتازیا در گیشه، شرایط تغییر کرد و دیزنی مجبور به تعدیل نیرو شد و حقوق‌ها را کاهش داد‌. مشکل دیگری که وجود داشت این بود که وضعیت حقوق کارکنان به شدت آشفته بود. بعضی از انیماتورها هفته‌ای ۳۰۰ دلار و بعضی فقط ۱۲ دلار دریافت میکردند. همین مشکلات، باعث نارضایتی بسیاری از کارکنان دیزنی و پیوستن آنها به اتحادیه شد.

بَبیت یکی از خالقان کاراکتر گوفی هم یکی از انیماتورهایی بود که به اتحادیه پیوست. گرچه حقوق خوبی میگرفت اما همیشه از کارکنانی که حقوق کمتری داشتند حمایت میکرد. “بَبیت” به همراه چند نفر دیگر به دیزنی پیشنهاد دادند که به اتحادیه بپیوندد، ولی دیزنی این پیشنهاد را نپذیرفت و در عوض ۱۲۰۰ نفر کارکنان کمپانی را جمع کرد و سخنرانی ای ترتیب داد.  دیزنی در این سخنرانی خواسته‌های آنهارا بی‌اهمیت خواند و از اختلاف طبقاتی بین انیماتورها حمایت کرد.

بَبیت Art Babbit

 

گوفی

 

این سخنرانی نتیجه‌ی دلخواهش را نداشت و باعث شد کارکنان بیشتری به اتحادیه بپیوندند. دیزنی هم بَبیت و ۱۶ نفر دیگر را که به عضویت اتحادیه درآمده بودند را اخراج کرد. روز بعد ۲۰۰ نفر دیگر اعتصاب کردند.

تصمیم برای شروع اعتصاب برای هنرمندان دیزنی کار  سختی بود. هر چه تعداد اعتصاب‌ کننده‌ها بیشتر ، شانس اتحادیه هم  بیشتر می شد. ولی در عوض همچنان کسانی بودند که بدون توجه به شرایط موجود و اعتصاب همچنان به کار خود در استودیو ادامه می دادند و این مسئله فشار روی اعتصاب‌ کنندگان را بیشتر می کرد. چرا که  استودیو به کار خود ادامه می داد  در حالی که اعتصاب کنندگان کم‌کم بی‌ پول می شدند و مجبور بودند سر کار خود برگردند.

انیماتورها باید دیزنی یا اتحادیه یکی را انتخاب می کردند.

در آخر با میانجی‌گری  که یک سازمان حمایتی برای نیروی کار است، دیزنی قبول کرد که عضو اتحادیه بشود و بَبیت و دیگر اعضای اتحادیه را دوباره استخدام کند.  ولی هیچ‌وقت اعتصاب کنندگان را نبخشید. به تدریج فضای استودیو باعث رانده‌شدن اعتصاب کنندگان شد. هرگاه نیاز به تعدیل نیرو بود، آنها در صف اول اخراجی‌ها بودند.

کسانی هم که تلاش کردند در استودیو بمانند با رفتار سرد بقیه روبرو شدند. تنش بالای فضای استودیو  باعث شد اعتصاب کننندگان یکی یکی دیزنی را ترک کنند. آرت ببیت، جولز انگل، فرانک تشلین، مارگارت سلبی، هری ریوز، فیل کلاین و بسیاری دیگر کسانی بودند که از کمپانی دیزنی جدا شدند.این افراد بعد از ترک دیزنی تاثیرات زیادی در دنیای هنر و سرگرمی گذاشتند.

عده‌ای در کمپانی‌های دیگر مشغول به کار شدند. عده‌ای از آنها با هم استودیوی  یو-پی -ای  را تاسیس کردند که یکی از تاثیرگذارترین استودیوهای  صاحب سبک در انیمیشن شد‌. عده‌ای هم انیمیشن را رها و وارد دنیای کمیک شدند.

UPA

 

در گیر و دار همین اعتصاب بود که دامبو ساخته شد. کمی بعد امریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. دیزنی شروع به ساختن انیمیشن‌های کوتاه پروپاگاندایی برای دولت و همچنین انیمیشن‌های آموزشی برای ارتش کرد. این تولیدات سودی برای کمپانی نداشتند، با این وجود در سال ۱۹۴۲ نود درصد از ۵۵۰ نفر کارکنان دیزنی روی فیلمهای مربوط به جنگ فعالیت می کردند.

دامبو

 

در همین زمان بامبی اکران و در گیشه شکست خورد. همه‌ی این اتفاقات به یک بدهی بزرگ چهار میلیون دلاری به بانک امریکا  در سال ۱۹۴۴ انجامید. در ملاقاتی که کمپانی دیزنی با مسئولان بانک داشت، رئیس بانک، “آمادئو جیانینی” که در گذشته هم هزینه‌ی اضافی ساخت سفیدبرفی را در اختیار دیزنی قرارداده بود، قبول کرد که برای پرداخت بدهی فرصتی دوباره به کمپانی بدهد.

بامبی

 

چند سال بعد در ۱۹۴۷، زمانی که امریکا در حال مبارزه با کمونیسم بود، دیزنی علیه سه نفر از انیماتورهای خود که عضو اتحادیه بودند و در اعتصاب سال ۱۹۴۱ شرکت داشتند شهادت داد و اظهار کرد اعتصاب توسط این سه نفر رهبری شده و بخشی از تلاشهای کمونیست‌ها برای اعمال نفوذ در هالیوود بوده‌.

 

دیزنی در دهه 50 به بعد

انیمیشن‌های “آلیس در سرزمین عجایب”، “سیندرلا” و “پیترپن” در دهه‌ی ۵۰ در حالی ساخته شدند که دیزنی بیشترین تمرکز خود را روی پروژه‌های دیگری از جمله “تِم پارک دیزنی‌لند” گذاشته بود، اما همچنان در همه‌ی جلسات داستان شرکت می کرد.

آلیس در سرزمین عجایب

 

سیندرلا

 

پیتربن

 

تِم پارک دیزنی‌لند

 

دیزنی سالها بود به فکر ساختن پارکی بود که هم کودکان و هم بزرگسالان از آن لذت ببرند. در سال ۱۹۵۲ موفق شد مجوز ساخت آن را در بربنک کالیفرنیا (نزدیک استودیو) بگیرد. اما محوطه در نظر گرفته شده بیش از حد کوچک بود. پس زمین بزرگتری در آناهایم کالیفرنیا جایگزین آن شد. دیزنی با ثروت شخصی‌اش گروهی متشکل از دیزاینرها و مهندسان را که به “خیال پردازان” معروف شدند، تشکیل داد تا بر روی ایده‌ی تم پارک کار کنند. ساخت و ساز پارک در جولای ۱۹۵۴ شروع شد و یک سال بعد در جولای ۱۹۵۵ افتتاح گردید.

  خیال پردازان Imagineers

 

مراسم افتتاحیه از شبکه” ای بی سی “پخش شد و “رونالد ریگان” که بعدها در دهه هشتاد رئیس جمهور امریکا شد، یکی از مجری‌های این برنامه بود.

رونالد ریگان

 

افتتاحیه‌ی دیزنی‌لند ، آنچنان مطابق میل پیش نرفت. مردم بلیت جعل کرده بودند و این مسئله باعث ازدحام بیش از حد شد. بعضی از وسایل بازی‌ها هم دچار نقص فنی شدند.

بعضی از قسمتهای پارک هنوز کامل نشده بودند و نشتی گاز باعث بسته شدن قسمتی دیگر شد.

با وجود همه‌ی این مشکلات، ۷۰ میلیون نفر مراسم افتتاحیه را از تلویزیون تماشا کردند و دیزنی موفق شد در اولین سال افتتاحش بیش از سه و نیم میلیون بازدیدکننده را جذب کند.

بعد از پخش موفقیت‌آمیز افتتاحیه از شبکه” ای بی سی”، دیزنی توجه‌اش به تلوزیون جلب شد و به سهام‌داران اطلاع داد که تلویزیون منبع درآمد خوبی است و به فروش هرچه بهتر فیلمها هم کمک می کند. بدین ترتیب با موافقت سهامداران پخش برنامه والت دیزنی از شبکه” ای بی سی” شروع شد. این برنامه از ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۰ ادامه یافت. موفقیت این برنامه باعث شد تا شبکه پیشنهاد ساخت یک برنامه کودک را به دیزنی بدهد که بصورت روزانه پخش شود. این برنامه هم به شدت موفق بود؛ تا جایی که موسیقی متن آن ده میلیون نسخه فروش رفت.

با اینکه والت دیزنی بر روی پروژه‌های غیر استودیویی زیادی کار می‌کرد، اما همچنان تمرکز کافی بر تولید فیلم و سریال هم داشت. انیمیشن‌های “بانو و ولگرد”در سال ۱۹۵۵، “زیبای خفته” در سال ۱۹۵۹ ، “صد و یک سگ خالدار”  در سال ۱۹۶۱ و “شمشیر در سنگ در سال ۱۹۶۳ اکران شدند.  سال ۱۹۶۴ کمپانی دیزنی موفق شد امتیاز کتاب‌های “مری پاپینز” را که از دهه‌ی ۴۰ به دنبالش بود بدست بیاورد و فیلم مری پاپینز را بسازد.

بانو و ولگرد Lady and the Tramp

 

زیبایی خفتهSleeping Beauty

 

 صدویک سگ خالدار One Hundred and One Dalmatians

 

 شمشیر در سنگ The Sword in the Stone

 

مری پاپینز

 

با اینکه نویسنده‌ی کتاب، خانم پی.ال.تراویس از فیلم ناراضی بود، این فیلم تبدیل به موفق‌ترین فیلم دهه‌ی ۶۰ دیزنی و برنده پنج جایزه اسکار شد .

 

پی.ال.تراویس

 

پروژه دیگری که دیزنی در ذهن داشت بسیار رویایی و بلند‌پروازانه بود. او قصد داشت یک شهرک آینده‌ نگرانه به نام “ ای پی سی او تی” که مخفف اسم  “جامعه نمونه آزمایشی فردا” بود را بسازد. شهری با به‌ روزترین امکانات و تکنولوژی‌ها در فلوریدا (محل دیزنی‌لند کنونی). دیزنی که چندین نوه داشت و نگران آینده‌ی آنها و جهانی بود که قرار است در آن زندگی کنند.

به همین دلیل خود را غرق در کتاب‌های شهرسازی کرد و تصمیم گرفت این شهرک را به عنوان طرحی برای شهرهای آینده بسازد. شهرکی پیشرفته که به‌ روز‌ترین تکنولوژی‌ها در خدمت شهروندانش باشد. مدینه‌ ی فاضله‌ای به دور از بی‌ نظمی، هرج‌‌ ومرج و جرم و جنایت.

The Experimental Prototype Community of Tomorrow (EPCOT)

 

اما در نوامبر سال ۱۹۶۶، پزشکان تشخیص دادند که او مبتلا به سرطان ریه است که دلیل آن استعمال بیش از حد سیگار و پیپ بود.

بدین ترتیب والتر الیاس دیزنی ده روز پس از تولد ۶۵ سالگی‌اش و قبل از عملی کردن”ای پی سی او تی” در ۱۵ دسامبر ۱۹۶۶ درگذشت. بعد از مرگ دیزنی برادرش روی اداره کمپانی را در دست گرفت و در اولین فرصت نام دنیایی دیزنی را به  دنیایی والت دیزنی تغییر داد. کمپانی همچنان به ساخت لایو اکشن ادامه داد اما تا اواخر دهه ۸۰ که “پری دریایی کوچولو” اکران شد به شدت از دنیای انیمشین فاصله گرفته بودند.

پری دریایی کوچولو

 

در دهه‌ی بعد از آن، کمپانی دیزنی تقریبا هر سال یک انیمیشن بلند اکران کرد.

دیو و دلبر، علاءالدین، شیرشاه و… از مهمترین فیلمهای تولید دهه ۹۰ کمپانی میباشند.

دیو و دلبر

 

علاءالدین

 

شیرشاه

 

در نبود دیزنی کمپانی به توسعه‌ی خود ادامه داد تا امروز که با خرید سهام کمپانی‌های دیگر از جمله پیکسار، مارول و لوکاس فیلم به یکی از بزرگترین کمپانی‌های تولید فیلم دنیا تبدیل شده است.

پیکسار

 

مارول

 

لوکاس فیلم

 

والت دیزنی بی‌شک یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخ انیمیشن و صنعت سرگرمی است و با ۵۹ نامزدی و ۲۲ برد رکوردار جایزه‌ی اسکار هم بود.

مردی با رویاهای بزرگ که از طراحی اسبهای همسایه در مزرعه شروع کرد و یکی از بزرگترین کمپانی تولید انیمیشن را بنیان نهاد.

ویدیوهای پیشنهادی
article
مقالات پیشنهادی

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست
error: حق نشر محتوا محفوظ است