اساطیر مصر باستان
ساکنان اصلی دره نیل، اقوام دوران سنگی بودند که دستکم 7 هزار سال قبل در آنجا اسکان یافتند. ایزد آفریننده آنها مار کیهانی بود که خود نمودی از مادر_زمین بود. در هزارههای بعد، دره نیل زیر نفوذ فرهنگهای اولیه نوسنگی مدیترانه و خاور نزدیک قرار گرفت. ایزد برتر این فرهنگها، الهه مادری بود با صفات پرنده و مار.
در مصر سفلی، مار کبری را نشان مقدس خود میپنداشتند درحالیکه در مصر علیا کرکس را نیایش میکردند. اتحاد مصر سفلی و علیا زیر فرمان یک فرعون در حدود ۳۱۰۰ پیش از میلاد شکل گرفت که فرعون و سلطنت آن با خورشید(رع) پیوند داده شد.
داستانهای آفرینش در مصر باستان
بر اساس اساطیر مصر باستان، نخستین سرزمین(آغاز جهان) از گودالی آبگون به نام نون برآمده است. در برخی روایات آمده که این سرزمین ازلی با اسمی مؤنث به نام ماآت نامیده میشد که به معنای “حقیقت”، “فرمان” و “عدالت” است و به گلولای ازلی نیاکان مربوط است و کل حیات از آن به وجود میآید. روایت دیگری میگوید که نیلوفر آبی اسرارآمیزی از گلولای ازلی برآمده و وقتی باز شد نوزادی ایزدی را آشکار کرد که قلمرو فرمانروایی را آفرید به نام ماآت.
خدایان مصر باستان
رع: اتحاد مصر علیا و سفلی زیر فرمانروایی فراعنه در حدود ۳۱۰۰ پیش از میلاد آغاز شد. پیچیدهترین و ماندگارترین اسطورۀ مربوط به این دوران، ازیریس است که نخستین فرعون فرضی و تجسم ایزد خورشید “آمون-رع” است. شهر اصلی پرستش ایزد خورشید (رع) در سراسر تاریخ مصر باستان آنو بود که یونانیان آن را هلیوپولیس (شهر خورشید) خواندن و اکنون حومه قاهره جدید است.
ازیریس را به شکل پیکر انسانی تصور کردهاند که سری به شکل شاهین داشت، شاهین نماد آسمان بود. فرعون از همان نخستین دوره سلسله فراعنه، فرزند خورشید و ایزد گونه پنداشته میشد.
گاهی ایزد خورشید جایگزین فرعون میشد و شکل فرعونِ فرمانروا را به خود میگرفت و سپس ملکه را در خوابگاهش دیدار میکرد و فرزند آیندهاش را میآفرید. آنگاه نوزاد را پس از تولد به شکل آیینی در پرستشگاه به رع پیشکش میکردند و اینگونه بود که خدای خورشید (رع) به شکل فرضی، فرزند ایزدیاش را میپذیرفت.
مصریان باستان همانند عموم مردمی که در شرایط پیش مدرن ماقبل صنعت میزیستند، جهان را بهگونهای محیطی زنده تجربه میکردند. به نظر آنها هر شیئی که جان دارد یا بیجان، دارای آگاهی یا روح است که انسانها با آنها میتوانستند ارتباط متقابل داشته باشند. در این وضعیت هر کاهنی جادوگر هم شمرده میشد.
اندیشه و دغدغه کاهنان رع (خدای خورشید)، گذر روزانه رع از آسمان بوده است. این سفر روزانه رع در آسمان، عامل حرکت منظم طلوع و غروب خورشید است. در اساطیر مصرباستان فرض بر این بود که آسمان، قلمروی جهان دیگر را منعکس مینماید. بنابراین خدای خورشید با زورقی آسمانی همراه تعدادی از ایزدان(توث، ماآت، حوروس) در آسمان حرکت میکرد.
توث: از اساطیر مصر باستان، ایزد توث و همسرش ایزدبانو ماآت بهویژه در کار استقرار و نظم در آسمان و زمین بودند. توث مسئول محاسبات ریاضی، خلق هنرها، نظم زمان و فصول و نیز ایزد ماه است. بعضی از متون متأخر یونانی، توث را همچون جانبخش کلام انسانی تصویر کرده و به او سرشتی مشابه لوگوس افلاطونی بخشیدهاند.
سادهترین معنای اصطلاح لوگوس “کلمه” است، هرچند لوگوس در خرد فلسفه یونانی مفهومی عام، معادل تعقل یا اندیشه خردگرا داشت. یونانیان باستان او را با خدای خود “هرمس” یکی میپنداشتند. آنها این ایزد مصری را ابداعکننده نجوم و ستارهشناسی و ریاضیات و جغرافیا و گیاهشناسی میدانستند. توث در متون هیروگلیفی گاهی بهصورت پرنده شبیه لکلک، گاه بهصورت نوعی میمون تصویر گردیده است.
ایزیس: از اساطیر مصر باستان بزرگترین و قدرتمندترین ایزد بانوی مصر باستان که نام سری رع را کشف میکند. در یکی از جالبترین اسطورههای مربوط به مصر باستان آمده که او چگونه خدای خورشید را فریفت تا نام سریاش را بر او فاش کند و از این راه بر قدرت او فائق شود.
ظاهراً این ایزد بانو آرزو کرد تا با رع در تصاحب آسمان و زمین برابر گردد. ایزیس پارههایی از آب دهان او را گردآورد و ماری سمی از آن ساخت و آن را سر راه رع قرارداد تا رع را نیش بزند. درنهایت ایزیس راضی گشت که از کلمات جادویی و درمانگر خود استفاده کند تا سم را از بدن رع خارج سازد و بگذارد که رع زنده بماند، اما تنها بعدازآنکه نام سریاش را رع به او بگوید.
هاثور: هاثور از اساطیر مصر باستان”ونوس مصری” که حامی عشاق بود. تبرک بخشندۀ آوازخوانان، رقصندگان و هنرمندان. همچنین با آسمان یکی پنداشته میشود و مهمترین همتای مؤنث رع به شمار میرفت. هاثور در تضاد با سِخمت بود، سخمت (درندهخو و با سر مادهشیر) ایزدی بود که خدایان او را مأمور کردند برای نابود کردن انسانها، به علت توطئهای که انسانها علیه رع پیر داشتند.
پسازاینکه سخمت درندهخو، بسیاری از مردم را هلاکت کرد. رع فرمان داد که شربتی (آبجو) به رنگ سرخ درآورند. سخمت آن را لب زد و با تصوری که خون است، آنقدر از آن نوشید که مست شد و کشتن انسان را فراموش کرد و به هاثور زیبا بدل گشت.
جانوران مقدس مصر باستان
وَرزای آپیس: حیوان مقدسی که برای آن، مردم مصر باستان مراسم ویژهای داشتند و پرستشگاهش در ممفیس بود. هرودت مورخ یونانی آورده که ویژگیهای خاص این حیوان ایزد گونه بدین شرح بوده است: رنگ سیاهی داشت با لکه سفید و مثلثی بر پیشانی، موی دم دوگانه، طرح یک عقاب پشت و نگارهای سوسک وار- شاید هم خرچنگ وار بر زبان داشت. این حیوان را بهطور منظم به حمام داغ میبردند و بدنش را با روغنهای خوشبو و گرانبها تدهین میکردند.
سِرگین غلتان: نماد باز زایی، احترام ویژهای که در مصر باستان برای سوسک مقدس یا سرگین غلتان قائل بودند. شواهدی در دست است که کیش این حشره ریشه در آغاز روزگار فراعنه دارد. در ادوار سلطنتی متأخر اهمیت آن به میزان فوقالعادهای رو به افزونی نهاده شد و نقش این سوسک بر روی مهرهای سلطنتی حک شد و مردم عادی نیز نقش آن را بهصورت طلسمهایی بر گردن میآویختند.
مصریان معتقد بودند که سوسک در گوی سرگین تخم میگذارد. چرخه زندگی این حشره بهنوعی باز زایی روزانه خورشید بود. بعدها سوسک نماد روح جاودانی انسان گشت و تصویرش بارها بر نقوش مقابر ظاهر شد.
زندگی، مرگ و رستاخیز در مصر باستان:
در اساطیر مصر باستان آمده که ازیریس در پی نیرنگ برادرش سِت، درون تابوتی دراز کشید که بلافاصله توسط ست و ملازمانش بسته و لاک و مهر شد و به رود نیل انداخته شد و ازآنجا به دریا رفت. ایزیس غرق در اندوه همهجا به جستجوی برادر و همسر خویش گشت تا سرانجام آن را در لبنان یافت. ست که حتی قتل برادر سیرابش نکرده بود، جسد او را 14 تکه کرد و در سراسر سرزمین مصر پراکنده نمود.
پسازآن ایزیس و دیگر خدایان چون آنوبیس، آیین مهم مناجات را بهجای آوردند و از نو ازیریس کشته و تکهتکه شده را بازسازی کرند. ازیریس مقامش را بهعنوان خداوندگار جهان پس از مرگ به دست آورد. در پی این داستان اسطورهای، مومیایی کردن اجساد پادشاهان و خاندان سلطنتی و برخی افراد ثروتمند با آیینی انجام میپذیرد که کاهنان آن را از روی آیین راز آمیز و حیاتبخشی ایزیس و آنوبیس، اجرا میکنند.
جهان پس از مرگ: زمانی که ارواح مردگان به جهان دیگر میرسیدند، با مراسم سختِ قضاوت در تالار ازیریس مواجه میشدند. خدای قضاوت کننده توث بود، اگر قلب شخص مرده کمتر از یک پر وزن داشت، توث به ازیریس گزارش میداد که متوفی مقدس و راستکار بوده و درنتیجه روحِ شایسته از زندگی آسودهای بهرهمند است و جامۀ کتانی سفید میپوشد و صندلهای سپید به پا میکند و خانه شخصی و قلمرو ویژه خودش را دارد.
یک سند مهم به نام پاپیروس آنی نقوش توصیفی دارد پیرامون فرآیندی که بنا به باورِ مصر باستان، سرنوشت مردگان در تالار ازیریس رقمزده میشد. در اینجا ایزدان به داوری مینشستند، درحالیکه قلب شخص متوفا، جایگاه وجدان انسان، در برابر یک پر وزن میشد.
میمونِ سگ سری که تجلیِ توث، کاتب ایزدی نیز بود، ترازو سرنوشتساز را در دست میگرفت و آنوبیسِ شغال سر، مطمئن میشد که همهچیز ترازو درست است. اگر قلب سنگینتر از وزن پر بود، روح متوفا به دست غولی به نام آمِهمت “خورندۀ مردگان” که میگفتند پشت توث ایستاده، نابود میشد.
برای خرید فایل PDF این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید
6,000 تومانافزودن به سبد خرید