میکل ‌آنجلو مریسی دا کاراواجو

میکل ‌آنجلو مریسی دا کاراواجو

میکل ‌آنجلو مریسی دا کاراواجو به ایتالیایی یکی از هنرمندان ایتالیایی فعال در رم، ناپل، مالت و سیسیل در میان سال‌های ۱۵۹۳ و ۱۶۱۰ میلادی بود.

کاراواجو چهرهٔ شاخص سبک باروک است و در نوع نقاشی و تکنیک‌های استفاده از رنگ و فرم تحولاتی ایجاد کرد. نقاشی‌های او با ترکیبِ بینشِ واقع بینانهٔ حالاتِ جسمی و روحی انسانی و استفادهٔ دراماتیک از نور، تأثیرِ فراوانی بر نقاشی سبک باروک گذاشت. موضوعات نقاشی او را عمدتاً مسایل مسیحی تشکیل می‌دهند.

او شخصیتی خشن و تندخو داشت و زندگی پرحادثه‌ای را گذراند. او با شرکت در دعواها، دوئلها، ارتکاب قتل، به زندان افتادن و فرارهای مکرر، زندگی‌اش را پشت سر گذاشت. اما با وجود داشتن شخصیتی ناآرام و تغییرات پی در پی توانست پیشرفت کامل و یکپارچه‌ای در هنر نقاشی برای خود به دست آورد.

کاراواجو یک نوآور خشن در نقاشی است که سبک رئالیسم قوی و عاری از انعطاف و تغییر شکل را ایجاد کرد. سبکی که به بیان تضاد در احساساتِ این مرد پرداخت. ویژگی قابل توجه و منحصر به‌فرد آثار این نقاش مربوط به عنصرِ نور است. پیکره‌ها از یک پس زمینهٔ تاریک و اغلب مبهم پدیدار می‌شوند.

او هنرمندی بود که آرمان‌های کلاسیک را رد می‌کرد. او هنر و رستگاری را از میان خود مردم جستجو می‌کرد و به جای استفاده از سنت‌های گذشتهٔ نقاشی، تنها از نور تند، تاریکی صحنه و افرادی که با اشاره یا حالت خود به نوعی با بیننده ارتباط برقرار می‌کردند و حالتی روایی داشتند، استفاده می‌کرد.

او زندگی پر فراز و نشیبی داشت و در سن ۳۹ سالگی در اثر ابتلا به مالاریای مارِما در پورتو ارکله جان خود را از دست داد. اما در همین مدت کوتاه آثار بسیار زیبا و با ارزشی را از خود به جای گذاشت. وی در موردِ آثارِ خود می‌گوید: تو به آثار من نگاه نمی‌کنی، خیره نمی‌شوی، تو آن‌ها را احساس می‌کنی رئیس مافیای سیسیل شاهکار میکل آنجلو را دزدیده بود.

به گزارش تجسمی آنلاین، مونسیگنور روکو بندتو (Monsignor Rocco Benedetto) کشیش کلیسای «سن لورنزو» در ویدئویی که در سال ۲۰۰۱ ساخته شد اما به تازگی در اختیار روزنامه گاردین قرار گرفت، ماجرای سرقت این تابلوی نقاشی در سال ۱۹۶۹ را که در مورد میلاد مسیح (ع) است، فاش کرد. این کشیش که در سال ۲۰۰۳ درگذشت، گفت که تابلو در منزل «گائتانو بادالامنتی» (Gaetano Badalamenti) رئیس مافیای سیسیل نگهداری می شد.

این رئیس مافیایی تکیه ای از پارچه نقاشی را بریده بود تا کلیسای کاتولیک را به انعقاد توافقی برای تحویل گرفتن تابلو متقاعد کند. در همین حال، کشیش مزبور گفت که رئیس مافیایی سعی داشت بابت بازگرداندن تابلو، از کلیسا اخاذی کند. کشیش بندتو، گفت: چند ماه بعد از سرقت، نامه ای به منزل من رسید با این مضمون؛ ما این نقاشی را در اختیار داریم و اگر می خواهید توافقی روی دهد، باید این نامه را در روزنامه ایتالیایی Giornale di Sicilia منتشر کنید.

دو هفته بعد، کشیش نامه دیگری دریافت کرد که حاوی تهدیدهای بیشتری بود. بندتو گفت: نامه دوم همراه بریده ای از نقاشی ارسال شد تا به من ثابت شود که تابلوی کاراواجو واقعا تحت مالکیت سارقان است. بندتو به سرپرست کلیسا رجوع و ماجرا را برای وی تعریف کرد. سرپرست کلیسا نیزعملکرد این کشیش را به ظن سازمان دهی سرقت، به پلیس گزارش کرد. اما پس از اثبات بی گناهی وی، از او عذرخواهی شد.

سرنوشت تابلوی میلاد مسیح برای نزدیک به نیم قرن موضوع گمانه زنی های مختلفی بوده است و حتی افرادی تلاش کرده اند با تیغ، نقاشی را از قابش در کلیسای پالرمو جدا کنند. این نقاشی به مدت بیش از ۳۵۰ سال در این کلیسا آویزان بود. در میان تئوری های مطرح شده، این نکته جالب وجود داشت که موش ها تابلو را خورده اند.

بادالامنتی یکی از مقتدرترین چهره های مافیایی در سیسیل بود که شبکه قاچاق مواد مخدر به ارزش یک میلیارد و ۶۵۰ میلیون دلاری به آمریکا را مدیریت می کرد. وی در سال ۱۹۸۴ بازداشت شد و در سال ۲۰۰۴ در بیمارستانی در ماساچوست درگذشت. کاراواجو نقاش ایتالیایی بود که از اوایل سال های ۱۵۹۰ تا ۱۶۱۰ در شهرهای رم و ناپل، جزیره سیسیل در دریای مدیترانه و کشور جزیره ای مالت در جنوب اروپا فعالیت داشت.

نقاشی های وی آمیزه ای از نگرش واقع گرایانه به شرایط فیزیکی و احساسی بشر با استفاده نمایشی از نور بود که تاثیری سازنده در نقاشی سبک باروک داشت. کاراواجو نقاشی را در میلان آموخت و در دهه ۲۰ سالگی عمرش به رم نقل مکان کرد. وی شخصیتی خشن و تندخو داشت و زندگی پرحادثه ای را گذراند.

کاراواجو از مشاهدات فیزیکی دقیق با استفاده چشمگیر از کیاروسکورو استفاده کرد که به تنبریسم معروف شد . او این تکنیک را به عنصر سبکی غالب تبدیل کرد که سوژه‌ها را در محورهای روشن نور و سایه‌های تاریک تغییر می‌داد. کاراواجو به وضوح لحظات و صحنه های حیاتی را بیان می کرد که اغلب شامل مبارزات خشونت آمیز، شکنجه و مرگ می شد. او به سرعت با مدل‌های زنده کار می‌کرد و ترجیح می‌داد از طراحی چشم پوشی کند و مستقیماً روی بوم کار کند.

تأثیر الهام‌بخش او بر سبک باروک جدید که از منریسم برخاسته بود عمیق بود. تأثیر او را می توان به طور مستقیم یا غیرمستقیم در آثار پیتر پل روبنس ، جوزپه دی ریبرا ، جیان لورنزو برنینی مشاهده کرد.، و رامبراند . هنرمندانی که به شدت تحت تأثیر او بودند « Caravaggisti » (یا «Caravagesques») و همچنین Tenebrists یا Tenebrosi ( «سایه‌گرایان») نامیده می شدند.

کاراواجو به عنوان یک نقاش در میلان آموزش دیدقبل از اینکه در بیست سالگی به رم برود. او به عنوان یک هنرمند و به عنوان یک مرد خشن، حساس و تحریک آمیز نام قابل توجهی پیدا کرد. یک نزاع منجر به صدور حکم اعدام برای قتل شد و او را مجبور به فرار به ناپل کرد. در آنجا او دوباره خود را به عنوان یکی از برجسته ترین نقاشان ایتالیایی نسل خود معرفی کرد. او در سال 1607 به مالت و سیسیل سفر کرد و به دنبال عفو پاپ برای محکومیت خود شد. در سال 1609 او به ناپل بازگشت و در آنجا درگیر درگیری شدید شد.

صورتش مخدوش شده بود و شایعه مرگش به گوش می رسید. سوالاتی در مورد وضعیت روحی او ناشی از رفتار نامنظم و عجیب او بود. او در سال 1610 در حالی که از ناپل به رم می رفت در شرایط نامشخصی درگذشت. گزارش ها حاکی از آن است که او بر اثر تب درگذشت، اما پیشنهادهایی مبنی بر کشته شدن او یا مسمومیت با سرب مطرح شده است.

نوآوری‌های کاراواجو الهام‌بخش نقاشی باروک بود، اما دومی درام کیاروسکورو او را بدون رئالیسم روان‌شناختی گنجاند. سبک تکامل یافت و مدها تغییر کرد و کاراواجو مورد علاقه قرار گرفت. در قرن بیستم علاقه به کار او دوباره زنده شد و اهمیت او برای توسعه هنر غربی مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت. مورخ هنر قرن بیستم، آندره برن-ژوفروی  [ fr ] اظهار داشت: «آنچه در کار کاراواجو آغاز می‌شود، به سادگی، نقاشی مدرن است»

دکوراتور در مارکز کاراواجو ، شهری در 35 کیلومتری شرق میلان و جنوب برگامو بود. [7] در سال 1576 خانواده برای فرار از طاعون که میلان را ویران کرده بود به کاراواجو نقل مکان کردند و پدر و پدربزرگ کاراواجو هر دو در همان روز در سال 1577 در آنجا درگذشتند. [8] [9] فرض بر این است که این هنرمند بزرگ شده است. در Caravaggio، اما خانواده او ارتباط خود را با Sforzas و خانواده قدرتمند Colonna حفظ کردند، که با ازدواج با Sforzas متحد شدند و قرار بود بعدها نقش مهمی در زندگی کاراواجو ایفا کنند.

مادر کاراواجو در سال 1584 درگذشت، در همان سالی که او شاگردی چهار ساله خود را نزد نقاش میلانی سیمونه پترزانو ، که در قرارداد شاگردی به عنوان شاگرد تیتیان توصیف شده بود، آغاز کرد .

به نظر می رسد که کاراواجو پس از پایان دوره شاگردی اش در منطقه میلان-کاراواجو اقامت داشته است، اما ممکن است او از ونیز دیدن کرده و آثار جورجیونه را که فدریکو زوکاری بعداً او را به تقلید از او متهم کرد، و تیتیان را دید. [10] او همچنین با گنجینه‌های هنری میلان، از جمله شام ​​آخر لئوناردو داوینچی ، و هنر منطقه‌ای لومبارد آشنا می‌شد، سبکی که به سادگی و توجه به آن اهمیت می‌داد.جزئیات طبیعت گرایانه و بیشتر به طبیعت گرایی آلمان نزدیک بود تا رسمیت و عظمت سبک رومی . [11]

آغاز در رم (1592/95-1600) [ ویرایش ]

پس از آموزش اولیه زیر نظر سیمونه پترزانو ، در سال 1592 کاراواجو پس از “مشاهده های خاص” و زخمی شدن یک افسر پلیس، میلان را به مقصد رم ترک کرد. این هنرمند جوان “برهنه و بسیار نیازمند… بدون آدرس ثابت و بدون تامین… کمبود پول” وارد رم شد. [12] در این دوره او نزد پاندولفو پوچی خسیس، معروف به “مونسینیو اینسالاتا” ماند. [13] چند ماه بعد او برای جوزپه سزاری بسیار موفق ، هنرمند مورد علاقه پاپ کلمنت هشتم ، کار هک انجام می داد ، “نقاشی گل و میوه” [14] در کارگاه کارخانه مانند خود.

در رم برای پر کردن بسیاری از کلیساها و کاخ‌های عظیم جدید که در آن زمان ساخته می‌شد، تقاضا برای نقاشی وجود داشت. همچنین دوره ای بود که کلیسا در هنر مذهبی به دنبال جایگزینی سبکی برای منریسم بود که وظیفه آن مقابله با تهدید پروتستانتیسم بود . [15] نوآوری کاراواجو یک طبیعت گرایی رادیکال بود که مشاهده فیزیکی دقیق را با استفاده دراماتیک و حتی نمایشی از کیاروسکورو که به عنوان تنبریسم (تغییر از روشنایی به تاریکی با ارزش متوسط ​​اندک) شناخته شد، ترکیب کرد.

موزیسین ها، ۱۵۹۵–۱۵۹۶، موزه متروپولیتن هنر ، نیویورک

آثار شناخته شده این دوره عبارتند از پسری کوچک در حال پوست کندن میوه (اولین نقاشی شناخته شده او)، پسری با یک سبد میوه ، و باکوس بیمار جوان ، ظاهراً خودنگاره ای که در دوران نقاهت از یک بیماری جدی انجام شده و به کار او پایان داده است. سزاری.

هر سه ویژگی فیزیکی که کاراواجو قرار بود به خاطر آن شهرت پیدا کند نشان می دهد: محصول سبد میوه پسر توسط یک استاد باغبانی تجزیه و تحلیل شده است، که قادر به شناسایی ارقام منفرد تا حد “… یک برگ انجیر بزرگ با ضایعه قارچی برجسته شبیه آنتراکنوز ( Glomerella cingulata ). [16]

کاراواجو پس از یک مشاجره شدید، سزاری را ترک کرد و مصمم بود راه خود را باز کند. [17] در این مرحله او دوستی بسیار مهمی با نقاش پروسپرو اورسی ، معمار اونوریو لونگی و هنرمند شانزده ساله سیسیلی ماریو مینیتی برقرار کرد. اورسی که در این حرفه تثبیت شده بود، او را با مجموعه داران با نفوذ معرفی کرد. لونگی به شکلی ترسناک تر، او را با دنیای نزاع های خیابانی رومی آشنا کرد.

[18]مینیتی به عنوان یک مدل به کاراواجو خدمت کرد و سال ها بعد در کمک به او برای به دست آوردن مأموریت های مهم در سیسیل کمک کرد. ظاهراً، اولین ارجاع آرشیوی به کاراواجو در یک سند معاصر از رم، ذکر نام او، با نام پروسپرو اورسی به عنوان شریک او، به عنوان «دستیار» در راهپیمایی در اکتبر 1594 به افتخار سنت لوقا است. [19] اولین گزارش آموزنده از زندگی او در شهر، رونوشت دادگاه مورخ 11 ژوئیه 1597 است، زمانی که کاراواجو و پروسپرو اورسی شاهد جنایتی در نزدیکی سن لوئیجی دو فرانسی بودند. [20]

یک اطلاعیه اولیه منتشر شده در مورد کاراواجو، که مربوط به سال 1604 است و سبک زندگی او را سه سال قبل توصیف می کند، بازگو می کند که “پس از دو هفته کار، او برای یک یا دو ماه با شمشیری در کنارش و خدمتکاری به دنبال او، از یک توپ، غلت می زند. به دادگاه بعدی، همیشه آماده برای درگیر شدن در یک دعوا یا مشاجره، به طوری که بسیار ناخوشایند است که با او کنار بیایید.” [21] در سال 1606 او مرد جوانی را در یک نزاع، احتمالاً ناخواسته کشت، و با حکم اعدام از رم فرار کرد.

Saint Francis of Assisi in Ecstasy (حدود 1595)، Wadsworth Atheneum ، Hartford

نوازنده عود (نسخه هرمیتاژ)، ج. 1600. موزه ارمیتاژ ، سن پترزبورگ . (به سفارش فرانچسکو ماریا دل مونته )

فالگیر ، اولین ترکیب او با بیش از یک فیگور، پسری را نشان می‌دهد، احتمالاً مینیتی، که کف دستش توسط یک دختر کولی خوانده می‌شود، دختری که یواشکی حلقه‌اش را در می‌آورد و او دستش را نوازش می‌کند. این موضوع برای رم کاملاً جدید بود و در قرن بعد و پس از آن بسیار تأثیرگذار بود. با این حال، در آن زمان، کاراواجو آن را تقریباً به هیچ قیمتی فروخت. Cardsharps – نشان دادن یک جوان ساده لوح دیگر که قربانی تقلب های کارت شده است – از نظر روانی پیچیده تر است و شاید اولین شاهکار واقعی کاراواجو باشد.

مانند The Fortune Teller ، بسیار محبوب بود و بیش از 50 نسخه از آن باقی مانده است. مهمتر از آن، حمایت کاردینال فرانچسکو ماریا دل مونته را به خود جلب کرد، یکی از خبرگان برجسته در رم. برای دل مونته و حلقه هنردوست ثروتمندش، کاراواجو تعدادی از قطعات صمیمی مجلسی را اجرا کرد – نوازندگان ، نوازنده عود ، یک باکوس بداخلاق ، یک پسر تمثیلی اما واقع بینانه که توسط یک مارمولک گاز گرفته شده است – که در آن مینیتی و سایر مدل های نوجوان حضور داشتند.

منابع :

عنوان فارسی: کاراواجو

ناشر: Arnoldo Mondadori Editore

سال: 1991

زبان: ایتالیایی

تعداد صفحه (نسخه چاپی – نسخه الکترونیکی): 68-68

شابک: 9788804187615

ویدیوهای پیشنهادی
article
مقالات پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست
error: حق نشر محتوا محفوظ است