واژه انیمیشن در جهان (Animation) بر گرفته از anima در یونان باستان است که هم معنی با جان بوده است، کلمه Animal نیز در زبان انگلیسی مآخوذ از همین ریشه است. لذا “انیماسیون” باید رابطه تنگاتنگ با ” جان” داشته باشد.
انیماسیون یا انیمیشن در حقیقت تحت سیطرۀ Animism قرار دارد که یکی از آرزوها و عقاید دیرین بشر از زمان حضورش در گیتی است. بنا به شواهد و تعابیری که از نقوش غارها به دست میآیدانسان اولیه از همان ایام آرزوی تسخیر جان شکارش را از را سحر و نقاشی داشته است.
حتی میل به واقع نمایی دقیق طبیعت و جانداران در اعصار بعدی و دوران کلاسیک نقاشی نیز شاید ریشه در این میل جان پنداری داشته و لذا پندارهای از جان داشتن برای اشیا و امور یا همان تفکر که ما از آن به جان انگاری برای انیمیشن یاد میکنیم، نوعی تفکر دیرین و همیشگی فرزندان آدم است.
این تفکر در جماعات اولیه و پیشرفت نیافته بدوی بسیار دیده میشود، در برخی از روستاهای دور هنوز هم کشاورزان با بیل و اشیا کارشان درد دل میکنند. قصهگویی یا غذا دادن به عروسک شاید سادهترین تجلیات این نوع نگاه باشد.
نقاشان پیشین نیز از این آرزوی سحر آمیز به دور نبوده وآثارشان را همواره در راستای این معجزه و کرامت پرده میکشیدند.
برای مثال زمانی که حاضرین با تحیر و تشویق به تماشای کلاغانی نشسته بودند که به خوشۀ انگور نقاشی زئوکیس نوک میزدند، زئوکیس با ظرافت میگوید:”زمانی تابلوی نقاشی من کامل می شود که این کودک پردۀ نقاشی بتواند کلاغها را از خود دور کند.” این گفته از هنرمند یونان باستان همان آرزوی “جانانگاری” تفکر انیمیسم است.
قرن نوزدهم عصر شکوفایی دانش بود. در آن روزگار دانش پژوهان، دانشگاهیان و پزشکانی که مسیر پیشرفت فناوری را معرفی و هموار می کردند، فرصت یافتند تا پدیدهی «پایداری دید» Persistence of Vision [1]یا تداوم تصاویر بر شبکیه ی چشم را مورد مطالعه قرار دهند. در آثار ابن هیثم [2]این پدیده به عنوان یکی از مولفه های پیوستگی دیدار بررسی شده است. مهم ترین کتاب ابن هیثم «المناظر» [3]نام دارد.
اثر دیگر وی «مقالة في صورة الکسوف» است. این مقاله اهمیت بسیاری دارد، زیرا نشان می دهد که ابن هیثم نخستین فردی بوده است که از مفهوم اتاق تاریک استفاده کرد و در مورد انتقال مستقیم نور و تابش نور و رنگ از اجسام درخشان به اجسام مجاور آنها سخن به میان آورد. وی این مقاله را پس از «المناظر» نوشته است زیرا در چند جای این مقاله به «المناظر » ارجاع داده است. نسخه هایی از این اثر در کشورهای گوناگون موجود است. این مقاله در ۱۹۱۰م در «سال نامهی عکاسی» منتشر شد.
[1] تئوری است که در آن تصور میشود پس از مشاهده تصاویر از محیط اطراف، پسدید برای حدود یک شانزدهم ثانیه بر روی شبکیه چشم، باقی بماند. این پدیده، پایه و اساس ابداع انیمیشن است. وقتی تصاویر حدوداً با سرعت 24 فریم بر ثانیه از مقابل چشم ما عبور می کنند قادر به تشخیص تک تک آنها نخواهیم بود و تصویری پیوسته در قالب یک انیمیشن را میبینیم.
[2] ابو علی حسن بن حسن بصری معروف به ابن هیثم، ریاضیدان، فیزیکدان و منجم معروف قرن چهارم هجری قمری است. او در ۳۵۴ ق در بصره به دنیا آمد ولی از تاریخ درگذشت وی اطلاع دقیقی نداریم. فقط از روی آثار او، تاریخ نویسان تاریخ مرگش را سال ۴۳۰ ق یا پس از آن در قاهره بیان کرده اند. ابن هیثم در روزگاری به سر می برد که اوج شکوفایی دانشمندان اسلامی بود. او را می توان سر آمد و پیشرو دانشمندان تجربی و اهل آزمایش نام برد.
او در پژوهش های نورشناسی خود، آزمایش و مقایسه انجام می داد و در اثبات های ریاضی خود از روش های استقرا، مثال و مقایسه استفاده می کرد. در واقع، می توان گفت وی نخستین کسی بود که روش استقرا (نوعی استدلال است که مقدمات آن از نتیجه به صورت محتمل پشتیبانی میکنند) را به کار برد و حتی در به کار گیری آن از فرانسیس بیکن هم جلوتر بود و دیدی عمیق تر و وسیع تر از او داشت.
[3] او در این کتاب معتقد است که اجسام منير از خود نور دارند و اجسام غير منیر نور خود را از اجسام منير می گیرند و هم چنین اجسام را به شفاف و کدر تقسیم و بیان کرد که اجسام شفاف نور را از خود عبور می دهند یا آن را منتقل می کنند در حالی که اجسام کدر نور را در خود نگه می دارند و اگر هم نوری از خود می تابانند، تا هنگامی این وضع پایدار است که مورد تابش یک جسم تابان قرار گیرند.
هم چنین این اعتقاد را داشت که هم جسم تابان و هم جسم غير تابان وقتی نور می تابانند، از تمام نقاط منبع به خط راست نور را منتشر می کنند و هر چه این نور دور شود، از شدت آن کاسته می شود.
در سال (۱۸۲۴) پیتر مارک راگت (روژه) Peter Mark Raget[1] مشاور دورهی روانشناسی دانشگاه لندن، کتاب پایداری دید را با توجه به اجسام در حرکت، تألیف کرد. راگت زمان حفظ تصاویر بر شبکیه را تا قبل از این که تصویر دیگری جانشین آن شود، جزئی از ثانیه اعلام کرد. اگر جایگزینی تصویر بعدی، به یک سرعت دلخواه برسد، بیننده توهم حرکت را احساس می کند. حتی در مورد زنجیره ای از تصاویر ثابت نیز این چنین خواهد بود. پدیدهی پایداری دید راهکاری برای بسیاری از اختراعات در پنجاه سال آینده بود.
[1] Peter Mark Raget زادۀ 18 ژانویه 1779م انگلستان و درگذشت 12 سپتامبر 1869م است، او پزشک و لغتشناس انگلیسی است که به خاطر اصطلاحنامه واژه ها و عبارات انگلیسی که در سال1852م نوشت معروف است، هنوز کتاب وی (به علت طبقه بندی جامع مترادفها) در میان نسخه های مدرن محبوب است.
در سال ۱۸۲۵م یک فیزیکدان مشهور انگلیسی به نام «جان آنتونی پاریس» John Ayrton Paris[1] «توماتروپThaumatrop» اولین نمونهی اسباب بازی های مشابه اپتیکی را خلق کرد. این اسباب بازی دارای صفحه ای بود که بر دو روی آن، تصاویری مکمل یکدیگر طراحی می شد و با استفاده از یک رشته نخ به محور افقی متصل می گردید. زمانی که صفحه ی مورد نظر، بوسیله ی چرخاندن نخ در برابر چشم گردانده می شد، به نظر می رسید که دو تصویر پشت و روی صفحه، بر هم منطبق می شوند.
[1] John Ayrton Paris زادۀ 1785م و در گذشت 1856م است. او یک پزشک انگلیسی بود . وی به عنوان یکی از مخترعان احتمالی توماتروپ بیشتر شناخته می شود.
در سال ۱۸۳۲م یک دانشمند بلژیکی، ژوزف پلاتو Joseph Plateau[1] ، اولین نمونه ی یک اسباب بازی نوری دیگر را به نام فناکیستوسکوپ Phenakistiscope ساخت. این وسیله شامل یک محور و یک صفحه ی گرد مقوایی بود که در حاشیه ی آن، مجموعه ای از تصاویر یک موضوع در حال حرکت، طراحی شده بود. زمانی که از میان یک شکاف باریک به تصویر در حال گردش درون صفحه نگاهی افکنده می شد، توهمی از حرکت آن موضوع به وجود می آمد.
[1] Joseph Plateau یک فیزیکدان و ریاضیدان اهل بلژیک بود. او یکی از نخستین کسانی بود که رؤیای تصویر متحرک را به واقعیت تبدیل کرد.
به زودی تحقیقات و پیشرفت های مشابهی پیرامون اختراع پلاتو به جریان افتاد. ابزار جدید که تلفظ آنها به نام های یونانی ماند، «کینماتسکوپ Kinematoscope[1]»، از مجموعه قوانین فیزیکی و اصولی استخراج شد که در « فانوس جادو» Magic Lantern [2]به کار رفته بود.
کوشش آنها در انتقال یک کنجکاوی ساده، به ابزاری تبدیل شد که ایجاد سرگرمی می کرد. علاقه به تصاویر متحرک، ریشه در نیاز انسان های اولیه داشت که به باز آفرینی دوباره ی هستی، در واقعی ترین شکل ممکن، دل بسته بودند.
[1] Kinematoscope : این اختراع در سال 1861م در ایالات متحده ثبت شد که یک پیشرفت مهمی در تاریخ سینما .است و هدف این اختراع ارائه توهم حرکت بود.
[2] کرچر در سال 1645م دستگاه فانوس جادو را اختراع کرد. ساده ترین شکل فانوس جادو منبع نوری است(2) که یک اسلاید تهیه شده (1) از قبل را روشن میسازد و تصویر آن را توسط یک لنز (3) در اتاق تاریک بر روی دیوار نمایش میدهد.
در اواخر قرن نوزدهم ادیسون از کشور آمریکا و برادران لومیر Lumiere از اروپا به پدیده ای حیات بخشیدند، که امروزه سینما نام دارد، اما بیش تر از آنها، مخترع فرانسوی، امیل رینوEmile Reynaud پیشگام این کشفیات بود،
امیل رینو
امیل رینو در هشتم دسامبر ۱۸۴۴م در شهر مونتریل از توابع پاریس به دنیا آمد. در سال ۱۸۷۲م یک شماره از «مجلهی طبیعت» Nature La در اختیار رينو قرار گرفت که حاوی مطالبی از آخرین دستاوردهای اپتیکی، در ایجاد حرکت بود. آمیختن تجربه و قدرت ابتکار باعث شد تا رينو بتوانند وسیله ای به نام «پراکسینوسکوپ» که شامل یک جعبه ی استوانه ای که بر روی یک محور قرار داشت، بسازد.
نواری رنگی که درون استوانه قرار می گرفت ؛ حاوی مراحل مختلف توالی یک حرکت بود. در حرکت سیلندر یا همان جعبه استوانه ای، بازتاب تصاویر از درون منشوری از آینه نمایان می شد که روی محور مرکزی استوار بود، اکنون بیننده با نگاه کردن به منشور آینه ای مرکزی، بازتاب تصاویری را مشاهده می کرد، که به طور آزادانه حرکت می کردند.
در سال 1888م رینو پراکسینوسکوپ را به وسیلهای تبدیل کرد و نام تئاتر اوپتیک را برای آن در نظر گرفت. این وسیله با استفاده از پروژکتور و آینه های متعدد تصویر را بر روی پرده نمایش میدهد. اولین کار حرفه ای رینو «یک خرس خوب» نام دارد.
اختراع رینو اندکی بهبود یافت اما با آمدن اولین نمایش برادران لومیر در سال 1895م تماشاگران رینو رو به نقصان رفت. او تمایل نداشت همانند برادران لومیر فیلم بسازد. او هرگاه از عکاسی استفاده میکرد روی فیلم آنقدر نقاشی می کرد که تاشکل آن به نقاشی شبیه شود.
به علت شکل گیری سینما و اوج تولیدات صنعتی، هنرمندانی چون رینو نتوانستند به زندگی حرفهای خود ادامه دهند. این عدم پیشرفت باعث بحران روانی وی شد و او در یک لحظه بحرانی مجموعه ساخته های خود را منهدم کرد و بخشی از آنها را در رودخانه سن انداخت.
(لینک فیلم) این شامل 500 تصویر جداگانه نقاشی شده است و حدود 15 دقیقه طول می کشد. این یکی از اولین فیلم های متحرک است که تا کنون ساخته شده است.
در سال ۱۸۹۵م بعد از دهها سال آزمایش و تجربه با انواع تجهیزات و تکنیک های عکاسی و اپتیکی عصر دوربین فیلمبرداری و پروژکتورهای نمایش آغاز شد. در نتیجه ی مطالعات و متعاقب آن سهل شدن حرکت با تحقیق های برادران لومیر و همچنین نتایج مشابهی که ادیسون در آمریکا به دست آورده به نیازهای تکنیکی و صنعتی لازم پاسخ های مناسب داده شده بود.
ابداع دوربین غیر اتوماتیک کوچکی که می توانست ۱۶ الی ۲۰ عکس در ثانیه ثبت کند، پیشرفت فنی حقیقی و اساسی بود. از طریق این دوربین – که به عنوان یک پدیده ی اجتماعی قابل توجه، باعث رشد یک امپراطوری اقتصادی شده بود – مردم توانستند، برای اولین بار در تاریخ، تصاویر متحرکی از خود و جهان اطرافشان، مشاهده کنند.
زمان کشف مجدد سینمای انیمیشن فرا رسید. در ابتدای قرن بیستم، پیشرفت های بسیاری در مبانی سینما روی داد، اشاعه ی مجدد قوانین انیمیشن اولین اقدام بود. یعنی این که چگونه می توان در فاصله ی فریم های متوالی، حرکت ها را هدایت کرد، شخصی به نام آلفرد کلارک Alfred Clark[1] آمریکایی احتمالا اولین کسی بود که توانست امکانی ایجاد کند که تا تصاویر مقابل لنز دوربین یکی پس از دیگری تغییر کنند و بدون وقفه به نمایش در آیند.
آلفرد کلارک در فیلمی همکاری داشت که ادیسون از مجلس اعدام ماری ملکهی اسکاتلند در سال ۱۸۹۵م ساخت، کلارک توانست، با استفاده از یک عروسک به جای هنر پیشه ی اصلی این فیلم، صحنه ی قطع کردن سر ملکه بازسازی کند.
جرج ملییس Georges Melies [2]احتمالا اولین هنرمندی است که اجسام را به روش تک قاب (فریم) حرکت داده است. او در سال ۱۸۹۸م حروف الفبا را برای فیلم های تبلیغاتی با شیوه ی تک قاب فیلمبرداری کرده است. جیمز استوارت بلکتون James Stuart Blackton[3]، شاید در «نقاشی جادویی» Enchanted Drawing اولین شخصی باشد که با ایجاد تغییر در یک مجموعه کاریکاتور و در حد فاصل یک قاب تا قاب به حرکت سرعت بخشیده است.
انیمیشن امتیاز خود را آن زمان کسب کرد که بر اساس خلاقیت ها استوار شد. بنابراین استفاده از تکنیک به تنهایی اساس پیدایش آن محسوب نمی شود. فیلم انیمیشن «کبریت ها»، «یک تقاضاه An Apeel» ساختهی آرتور ملبورن کوپر Arthur Melbourne Cooper از کشور انگلستان یک فیلم انیمیشن واقعی است. این فیلم به روش تک قاب و با استفاده از چوب کبریت فیلمبرداری شده است و مضمون آن یک درخواست همگانی از مردم انگلستان برای اهدای کبریت هایشان به سربازان جبهه های جنگ است.
امیل کهل
امیل کورته معروف به امیل کهل Émile Cohl در سال 1875م در فرانسه متولد شد. کهل در زمینه های مختلفی از جمله کاریکاتور، عکاسی و سینما و نیز شعبده بازی تبحر داشت. وی فنآوری در سینما رو به خوبی درک کرد و اولین فیلم انیمیشن فرانسوی را با عنوان اشباح در تاریکی Fantasmagorie به اتمام رساند. فیلم اشباح در تاریکی به مدت 4 دقیقه به نمایش در آمد و مورد استقبال عموم قرار گرفت.
جرج ملییس
ملییس در 1861م در پاریس بهدنیا آمد. ملییس تحت تاثیر فیلم سینمایی لومیر بود. ملییس به تهیه کنندگی و کارگردانی روی آورد و ظرف 10 سال یکی از پیشگامان این حرفه شد. ملییس پیشگام مطالعه در جلوههای ویژهی دوربین بود. ملییس پیشگام مطالعه در جلوه های ویژهی دوربین نیز بود، کشفیات عمدهی او امروز به زبان سینمایی تبدیل شدند. درحال حاضر با دیدن آثار ملییس تصور میشود که درحال تماشای فیلم انیمیشن هستیم.
وقایع داستانها در فیلمهای ملییس در مقابل زمینههایی اتفاق میافتد که به صورت غیرعادی نقاشی شده است و بازیگران با پوشیدن صورتکها و لباسهای مخصوص به عناصری کاملا استعاری شبیهاند، به عبارت دیگر نمایندهی چیزی غیر از بازیگرند، مثل؛ ماه، ستاره و … . در آثار ملییس دوربین همچون یک بیننده در صندلیش نشسته و نظاره میکند. بنابر این رویداد ها درست مانند یک نمایش عروسکی در تئاتر اتفاق میافتد.
در دنیای سینما ملییس نخستین کسی بود که به داستانگویی پرداخت. شیوههای مهمی همچون فید این و فید اوت، دیزالوهای پشتسر هم، فیلمبرداری قاب به قاب در سینما معرفی کرد. ملییس هر صحنه را تابلو نامید و نیز او در تاریخ سینما نخستین کسی بود که میزان سن (صحنه پردازی) را در سینما پدید آورد.
او فیلمهای تخیلیاش سرشار از حقههای سینمایی و دکورهای نقاشی شده بودند. تحقیقات اخیر اینطور بیان میکند که استاپموشن از ابداعات ملییس است و به نظر میآید او در استاپموشن خود از تدوین هم استفاده میکند. از خصوصیات فیلمهایش این است که خود در بسیاری از آثارش بازی می کند.
نخستین اثر ملییس «سفر به ماه» نام داردکه نام آن را بر اساس داستانی از ژول ورن انتخاب کرده است. بسیاری از منتقدان سینما این فیلم را نخستین فیلم علمی-تخیلی تاریخ سینما می دانند. از دیگر آثار ملییس: سفر به ناممکن، چهارصد ضربه شیطان، فتح قطب و …
[1]Alfred Clark (19 دسامبر 1873-16 ژوئن 1950) پیشگام انگلیسی-آمریکایی ضبط موسیقی و سینما بو. او به عنوان فیلمبردار و مدیر تولیدات اولین استودیو ادیسون ، اولین کسی بود که با نوآوری هایی مانند تداوم ، بازیگران آموزش دیده و جلوه های ویژه ، تصاویر متحرک را ساخت.
[2] Georges Melies (1861 – 1938)، یک فرانسوی بود شعبده، بازیگر، و کارگردان فیلم.
[3] James Stuart Blackton (5 ژانویه 1875-13 اوت 1941) تهیه کننده و کارگردان فیلم بریتانیایی-آمریکایی بود . او یکی از پیشگامان فیلم های متحرک بود ، وی استودیو Vitagraph را در سال 1897م تأسیس کرد. او یکی از اولین فیلمسازانی بود که از تکنیک های استاپ موشن و طراحی انیمیشن استفاده کرد و نیز پدر انیمیشن آمریکایی به شمار می رود.
منابع:
بابک رشنوزاده -مقاله ابن هیثم- نشریه کتاب ماه علوم و فنون- خرداد 1389- شماره 12
یکصدسال سینمای انیمیشن- جیان آلبرتو بندازی- ترجمه: سعید توکلیان
کیارش زندی- انیمیشن تاریخچه و معانی آن- رشد آموزش هنر- پاییز 1383- شماره 3
برای خرید فایل PDF این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید
6,000 تومانافزودن به سبد خرید