تپه های باستانی ایران
محوطۀ باستانی تپه علی کش
بهترین محل باستانی معرف آثار دوره نوسنگی در ایران، تپه علی کش در دهلُران است. علی کش تپه مدوری با قطر ۱۳۵ متر و سطحی صاف است که ضخامت آثار باستانی آن ۷ متر است. در این تپه سه دوره فرهنگی مشخصشده که از قدیم به جدید، به ترتیب دوره بزمرده، دوره علی کش و دوره محمدجعفر نامیده شده است.
دوره بزمرده: از ۷۵۰۰ تا ۶۷۵۰ قبل از میلاد.
معماری: ساکنان دهکده قطعاتی از رسوبات قرمزرنگ نزدیک محل سکونت خود را در ابعاد 15×25×10 سانتیمتر میبریدند و بهعنوان خشت خام برای ساخت منازل مسکونیشان استفاده میکردند و نیز از گل برای ملات خشتها سود میبردند. آنها کف اتاقهایشان را با خاک کوبیده شده صاف و هموار میکردند. در این دوره اجاق و تنور در اتاقها وجود نداشته است، علاوه بر کشف چند اتاق ساده، چند نمونۀ انبار کوچک نیز کشفشده است. احتمالاً آنها اتاقهایشان را با نوعی حصیر که با روش “یکی از زیر یکی از رو” بافته میشده، فرش میکردند.
معیشت: از معیشت اهالی ساکنان دهکده بزمرده، شواهدی شامل دهها هزار دانه زغال شده غلات و قطعات استخوان حیوانات در دست است، که نشان میدهد اقتصاد معیشتی آنها مطابق با الگوهای متداول در مناطق استپی بوده است. ساکنان بزمرده برای تأمین غذای موردنیاز خود نوعی گندم دانهدرشت و جو میکاشتند. درو غلات اعم از خودرو یا کشتشده بهوسیله داسهایی که از سنگ چخماق ساختهشده بود، صورت میگرفته است. پس از درو و بو دادن غلات پیش از مصرف آنها را با سنگهای ساب، ساییده و نرم میکردند.
مطالعاتی که روی بقایای استخوان حیواناتی که گوشتشان به مصرف غذایی رسیده انجامشده، مشخصشده است که اهالی بزمرده بیشتر بزهای جوان را برای مصرف ذبح میکردند و تقریباً هیچ نمونه استخوان حیوانات بزرگسال در میان آنها دیده نشده است، از طرف دیگر بر اساس آماری که از شاخ حیواناتی که ذبحشده بودند در دسترس است چنین استنباط میشود که اهالی بزمرده از کشتن حیوانات ماده برای تأمین مواد پروتئینی ابا داشتند.
اهالی بزمرده برای تأمین غذای پروتئینی خود همچنان به شکار و صید ادامه دادند. آنها از میان جانوران سمدار غزال، گورخر، گراز و گاو وحشی شکار میکردند و بخشی کمی از نیازهای غذایی آنها را پستانداران کوچک ازجمله روباه قرمز تشکیل میداده است. علاوه بر آنها از میان جانوران آبزی ماهی، خرچنگ، حلزون و لاکپشت آبی را مورداستفاده قرار میدادند.
دوره علی کش: ۶۷۵۰ تا 6000 سال قبل از میلاد.
معماری: منازل مسکونی در این دوره دارای بیش از یک اتاق بوده و مساحت آنها 3 × 3 متر است. دیوارهای اتاقها با پهنای حدود یک متر توسط خشتهایی با اندازۀ40×25×10سانتیمتر ساختهشدهاند. برای ملات دیوارها از گل ساده بدون شاموت استفاده میکردند ونیز کف اتاقهایشان را ابتدا هموار و سپس روی آنها را گلاندود مینمودند.
اتاقها را معمولاً با حصیرهایی که با روش “دو تا از زیر دو تا از رو” بافته میشده، فرش میکردند. هرچند در داخل اتاقها هیچ اثری از تنور یا اجاق به دست نیامده، ولی به نظر میرسد این تأسیسات را حرارتی در حیاطهایشان میساختند. در بعضی از اتاقها طاقچههایی کوچک هم تعبیهشده است. به نظر میرسد کوچههایی کمعرض خانههای دهکده را از یکدیگر جدا میکردند.
معیشت: در دوره علی کش شکار حیوانات و کشت غلات بیشتر شد و نیز بر تعداد گوسفند در رمهها اندکی اضافه گردید. دانههایی که در اجاقها و خاکسترها و نیز تودههای زبالههای بقایای متعلق به دوره علی کش به دست آمدن از نوع گندم دانهدرشت و یا جو است، در این دوره تنها یک عدد دانه عدس بهدستآمده است نشان میدهد که ساکنان دهکده علی کش مصرف حبوبات را نیز آغاز کردهاند.
برای تأمین غذای گوشتی بیشتر از بزهای اهلیشده استفاده میکردند که درصد بیشتر آن به بزهای جوان اختصاص دارد. تعداد گوسفند نسبت به بز همانند دوره قبل بسیار کم است. شکار غزال و گاو وحشی در این دوره بیش از ادوار دیگر رواج دارد. در میان وسایل سنگی این دوره، تختهسنگی بهدستآمده که نشان میدهد اهالی علی کش از آنها برای بیرون آوردن و خوردن مغز استخوان حیوانات سم دار بزرگ از آن استفاده میکردند.
استفاده از مواد پروتئینی جانوران آبزی همچنان ادامه داشت. کشاورزان این منطقه از داسهای ترکیبی برای درو کشتهای خود استفاده میکردند. این داسها را با قرار دادن ریز تیغههای سنگ چخماق در دستههای استخوانی و محکم کردن آن با قیر طبیعی میساختند و توسط سنگهای ساب و یا سینیهای سنگی کمعمق، غلات نرم کرده و آنها را برای مصرف آماده میکردند. ازنقطهنظر وسایل آشپزخانه یکی از نوآوریهای این دوره استفاده از هاون و دستههاونهای ساده بود.
در دوره علی کش سبدهایی با روش “یکی از زیر یکی از رو” میبافتند و از قیر طبیعی برای ضدآب کردن آنها استفاده مینمودند. در این دوره بر تعداد و تنوع کاسههای سنگی نسبت به دور پیش اضافهشده است ونیز برای پختن پیکرههای کوچک شبیه به بُز از تنورهایی که در حیاط تعبیهشده بودند، استفاده میکردند. علاوه بر این نوع پیکرهها، اهالی علی کش پیکرههایی به شکل انسان نیز میساختند که در دورههای قبل متداول نبوده است. مردان و زنان دهکده علی کش از انواع زینتآلات و مهرها استفاده میکردند. این اشیا از مواد مختلفی ازجمله نیش گراز ، فیروزه و مس طبیعی و نیز صدف ساختهشدهاند.
آنها اموات خود را ابتدا در حصیر پیچیده و سپس آن را بهصورت جمع شده در چالههایی که در کف منازل مسکونی حفر میکردند، همراه با زینتآلات شخصی متوفی دفن میکردند.
دوره محمدجعفر: از 6000 تا 5600 قبل از میلاد.
معماری: در دوره محمدجعفر با نوآوریهایی که درزمینههای معماری، اقتصاد معیشتی و صنایع روبرو میشویم. اهالی دهکده محمدجعفر در خانههایی زندگی میکردند که پی دیوار آنها با قلوهسنگهای کف رودخانه ساختهشده است. روی این پیها دیوارها را با همان مصالحی که در ادوار گذشته متداول بود، میساختند.
سطوح دیوارها را با گلاندود میکردند و شواهد بهدستآمده که نشان میداد از محلول گل اخرا برای رنگآمیزی دیوارها استفاده میشده است. کف اتاقها را ابتدا با گل کوبیده و هموار کرده و سپس آن را با گل تمیز اندود میکردند و با نوعی حصیر که با روش “دو تا از رو دو تا زیر” بافتهشده بود اتاق را فرش میکردند.
معیشت: در این دوره کاشت گندم دانهدرشت، جو و عدس کاملاً متداول بوده است. درو غلات با داسهای ترکیبی انجام میگرفت و برای نرم کردن دانههای غلات علاوه بر سنگساب و سایندهها از سینیهای سنگی با عمق کم و کوبندههای سنگی با اشکال مختلف استفاده میکردند.
این دوره تعداد گوسفندها بر بزها برتری چشمگیری پیدا میکند. بقایای استخوانهای بز و گوسفند نشان میدهد که این دو حیوان کاملاً اهلیشده بودند. شکارگران دهکده محمدجعفر هنوز به شکار حیوانات سمدار مانند غزال، گورخر، گاو وحشی و خوک میپرداختند. صید جانوران آبزی و شکار پرندگان مهاجر نیز به روال سابق متداول بوده است.
از استخوان، درفش و سوزن میساختند. برای تیز کردن آنها از تیز کنندههای سنگی استفاده میکردند. این تیز کنندهها سنگهای کوچکی بودند که در آنها از طول، شیاری ایجاد کرده و با قرار دادن استخوان در داخل آن شیارها استخوان را میسابیدن و آنها را بهاندازه موردنیاز تیز میکردند. داخل سبدها را با قیر طبیعی ضد آب میکردند و این سبدها را به روشهای “یکی از زیر یکی از رو” و یا “دو تا از زیر دو تا از رو” میبافتند.
مهمترین نوآوری در صنایع در این دوره، ساخت سفال بود، سفالهایی با شاموت کاه خردشده که با دست فرم دادهشده و در حرارت کم پختهشده بودند. پیکرکهای بهدستآمده از این دوره پیکرهای مختلف انسانی هستند که یکی از آنها شخصی را نشان میدهد که نشسته و دستهایش را روی زانو قرار داده است.
از دیگر آثار بهدستآمده از دوره محمدجعفر آثار زینتی است مانند “دکمه لب” یا پلاک لب از جنس قیر که در کنار جمجمههای متعلق به این دوره کشفشدهاند. اهالی دهکده محمدجعفر اموات خود را به حالت نیمه جمع شده و بر پهلوی چپ درحالیکه صورت بهسوی مغرب بود در خارج از محل مسکونی خود دفن میکردند احتمالاً پیچیدن جسد در حصیر منسوخ شده بود، ولی پاشیدن محلول گل اُخرا قبل از دفن بر روی جسد همچنان متداول بوده است.
از دیگر تپه های باستانی ایران : محوطۀ باستانی سیلک
از تپه های باستانی ایران محوطه سیلک در جنوب غربی شهر کاشان قرارگرفته است و از دو تپه شمالی و جنوبی و یک قبرستان تشکیلشده که به فاصله حدود ۶۰۰ متر از هم قرار گرفتند. کاوش در تپه سیلک از دهه ۳۰ میلادی توسط رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی شروع شد که از اولین تپههای باستانی ایران است که با روشهای علمی حفاریشده است.
تپه شمالی سیلک قدیمیتر از تپه جنوبی است که بخش اعظمی از این تپه توسط روستاییان، پیش از شروع کاوش برداشتهشده بود و بهعنوان کود از آن استفاده کرده بودند. معروفترین اشیای که از تپه شمالی بهدستآمده است یک دسته استخوان چاقوست که به شکل پیکرک یک مرد تراشیده شده است. این چاقو احتمالاً تیغهای از جنس سنگ چخماق داشته است و نیز ارتفاع آن حدود ۱۳ سانتیمتر است.
این مرد به نظر میآید پوششی بر تن دارد که این پوشش در قسمت کمر ضخیمتر شده که نشانی از نوعی شال دور کمر است. صورت پیکرک ظاهراً بریدهشده، یعنی ممکن در اصل دارای صورت بوده است. اما این مسئله چندان روشن نیست. قدمت این شی حدود هزاره پنجم پیش از میلاد یعنی هفت هزار سال پیش که در نوع خود، پیکرک ملبس انسانی با چنین قدمتی بینظیر است.
تپه جنوبی مهمتر و بزرگتر از تپه شمالی است ولی درمجموع قدمت اشیاء تپه شمالی بیشتر است. آثار سفالی بهدستآمده از تپه جنوبی چرخساز هستند و اغلب کاسه، جامهای پایهدار، پیاله و خمره هستند. اغلب این ظروف به شکل ظروف نخودی رنگ و با نقوش سیاه هستند. از اشیای مکشوفه در تپه جنوبی یک جام پایهدار نسبتاً کوچک است که در لبه ظرف نقش ردیفی از پرندگان دیده میشود بر روی زمینه ظرف نیز نقوش پارهخطی و موجی تزیین کننده ظرف هستند.
یک ظرف که با نقش سه بزکوهی با شاخهای نسبتاً بزرگ تزیینشده است و یککاسه با بدن زاویهدار که بر روی آن نقش انسانی دیده میشود از آثار دیگر سیلک است که تصویر انسان بسیار ساده ترسیمشده و دارای شانههای پهنی است.
یک خمره بسیار بزرگ بهصورت ناقص ازجمله آثار دیگر بهدستآمده از تپه جنوبی سیلک است. این خمره شامل دهانه و بخشی از اطراف دهانه است و بقیه ظرف ازجمله قسمت تحتانی از بین رفته است. نوارهای کمربندی به روی این خمره ترسیمشده و بین این ردیفها نقش بز کوهی دیده میشود. نحوهی ترسیم دست و پای بزها جالبتوجه است. خمره دیگری نیز با نقوش چهارخانهای ازجمله آثار دیگری است که در تپه جنوبی بهدستآمده است.
همه ظروف سفالی مذکور متعلق به چهار هزار سال پیش از میلاد یعنی ۶ هزار سال پیش هستند. ظروف سفالی خاکستریرنگی متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد نیز از تپه جنوبی سیلک بهدستآمده است. ازجمله یک ظرف دستهدار که بسیار مشابه این ظروف از تپه قیطریه تهران نیز بهدستآمده است و یک خمره خاکستری با نقوش برجسته و نقوش گیسبافی که شبیه این شیء از شهرری نیز بهدستآمده است، حاکی از آن است که این آثار نشاندهندۀ ارتباطات و مبادلات فرهنگی فلات مرکزی ایران هستند.
اما زیباترین و شاخصترین ظروف و اشیا محوطهی سیلک مربوط به قبرستان سیلک است. گورستانی که در تپه سیلک حفاریشده از طرف کاوشگران آن یعنی رومن گیرشمن بهعنوان گورستان اقوام تازه وارد یعنی اقوام آریایی معرفیشده است. در این گورستان حدود ۱۰۰ قبر شناسایی شده است.
قبر ثروتمندان و نجبا شامل گودالهایی بود که روی زمین کنده میشد و جسد مرده داخل آن جاسازی میشد و اشیای موردنیاز او را در کنارش تدفین میکردند. ظروف سفالی پیش از همهچیز داخل این قبرها پیدا میشود.
ظروف سفالین منقوش بهدستآمده از گورستان سیلک بیشتر قوریهای منقوش با آبریزهای به شکل منقار پرندگان بود، بهاحتمال قریببهیقین اینگونه ظروف سفالی در مراسم مذهبی جهت تدفین مردگان مورداستفاده قرار میگرفت و بعد از پایان مراسم احتمالاً با محتوای مایع مجدداً داخل قبر با شخص مرده به خاک سپرده میشد.
نقش خورشید و اشعه آن زمینههای زراعی شطرنجی و نبرد حیوانات ازجمله نقوش و متداول بر روی قوریهای قبرستان سیلک است. لیوانها، کاسههای کوچک، ظروف آشپزخانهای مثل دیگچه، قاشق، پیمانه، شیرمکها و صافی ازجمله ظروف است که از سیلک بهدستآمده است یک شی خاکستری سفالی از همین محوطه بهدستآمده که ممکن است کاربری مثل سوت؟! داشته باشد.
از دیگر تپه های باستانی ایران محوطۀ باستانی تل جَری
این تپه در نزدیکی تخت جمشید قرارگرفته است. از قطعه سفالهای شاخص بهدستآمده از تل جَری قطعه سفالهایی با نقوش خط چینی مانند است که با خطهایی از هم جدا شدند و به هفت هزار سال پیش از میلاد یعنی نه هزار سال پیش تعلق دارند لویی واندنبرگ ظرف پایهدار از تل جَری به دست آورده است که بر روی پایههای بلند این ظرف چندین ردیف عمودی سوراخ بزرگ وجود دارد. اطراف سوراخها دو نوار سیاهرنگ ترسیمشده است.
داخل ظرف تصویر ۱۵ مرد عریان که از کمر و زانو خمشدهاند و دو دست را بر روی شانه شخص جلوی قرار دادن دیده میشود. این نقوش انسانی دارای حرکتی دورانی است، حالتی از نوع رقص یا نیایش دستهجمعی را نشان میدهند. قدمت این شیء بین هزاره پنجم تا چهار هزار سال پیش از میلاد یعنی حدود 7 تا 6 هزار سال پیش تاریخگذاری شده است. البته این اختلافزمانی به علت اختلافنظر باستان شناسان در تاریخگذاری این شیء است.
از دیگر تپه های باستانی ایران محوطۀ باستانی سنگ چخماق
از تپه های باستانی ایران تپه سنگ چخماق در ۸ کیلومتری شمال شاهرود در استان سمنان قرارگرفته و از دو تپه کوچک تشکیلشده که حدود ۱۵۰ متر باهم فاصله دارند. این تپه توسط باستانشناسی ژاپنی کاوش شده است.
یکی از اشیای بهدستآمده از این تپه پیاله سفالی نسبتاً بزرگی است که آثار شدید سوختگی بر روی آن دیده میشود و متعلق به هزاره هفتم پیش از میلاد یعنی 9 هزار سال پیش. از دیگر آثار مکشوفه در تپه سنگ چخماق یک ظرف بزرگ با بدنه زاویهدار است.
بیشتر نقوش روی سفالهای تپه سنگ چخماق نقوش هندسی هستند که با محلول گل اخرا که نوعی گل قرمزرنگ است بر روی سفال کشیده شدهاند. تیغههای سنگی و دستههای استخوانی ازجمله آثار دیگر مکشوفه از تپه سنگ چخماق هستند. انتهای برخی از این دستههای استخوانی به شکل حیوانات تراشخورده است.
پیکر سنگی یک قوچ که بسیار واقعگرایانه ساختهشده است از دیگر آثار هزاره هفتم یعنی ۹ هزار سال پیش در تپه سنگ چخماق است. یکی از معروفترین اشیای مکشوفه از تپه سنگ چخماق یک شیء دردار سفالی است که به مدل بنا معروف است. احتمالاً کاربری مثل یک ظرف داشته و ازنظر شکل ظاهری شبیه یکخانه ساختهشده است. ابهام زیادی در مورد کاربری این شیء وجود دارد.
از دیگر تپه های باستانی ایران محوطۀ باستانی تل باکون
از تپه های باستانی ایران محوطه باستانی تل باکون دو کیلومتری جنوب غرب آثار باستانی تخت جمشید در استان فارس قرارگرفته است. از تل باکون پیکرههای متعددی به شکل حیوان که از جنس خمیر سفال ساختهشده بودند بهدستآمده، این پیکرکها اغلب به شکل حیوانات شاخداری مانند بز و گاو ساختهشده بودند و اغلب آنها سر و دمشان شکسته شده است.
این پیکرها مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد هستند.کاسهها و ظروف سفالی با نشیمن مخروطی که روی سهپایه یا ماسه قرار میگرفتند به تعداد فراوان از این محوطه بهدستآمده است. این ظروف، نخودی رنگ هستند.
بر روی یکی از ظروف کشفشده از تل باکون نقش قورباغهای وجود دارد که یکی از ویژگیهای خاص سفالهای تل باکون است. ظرف دیگری که از این محوطه بهدستآمده است اثر نسبتاً بزرگی است که بر روی آن نقش بز کوهی وجود دارد که شاخهای هلالی بز بهقدری بزرگ ترسیمشده که قسمت عمده سطح ظرف را در برگرفته است و بدن جانور بسیار کوچکتر از شاخ دیده میشود.
از دیگر تپه های باستانی ایران محوطۀ باستانی پردیس
از تپه های باستانی ایران اطراف ورامین قرارگرفته است. یکی از دلایل حفاری این محوطه شناخت و کسب اطلاعات راجع به چگونگی تولید سفالهای قرمز منقوش بود که در فلات مرکزی ایران ازجمله جنوب تهران بهوفور یافت یافته میشدند. این سفالهای ظریف که زمینه قرمز با نقوش سیاه دارند در محوطههایی نظیر چشمهعلی، شهریار، اسماعیلآباد و غیره بهدستآمدهاند.
حفاریهایی که در پردیس انجام شد به شناخت بهتر شیوه ساخت این سفالها کمک کرد. نوع کورهها و مهارتهای فنی سازندگان آن تا حدی برای باستان شناسان روشن شد. یکی از دستاوردهای مهم کاوش در تپه پردیس کشف یک چرخ سفال است. اختراع چرخ سفال ازجمله مهمترین کشفیات بشر پیشازتاریخ است که به سفالگران امکان داد به تولید انبوه ظروف سفالین بپردازد.
این چرخ بهصورت صفحه گرد و به قطر ۳۶ سانتیمتر و ضخامت ۱۱ سانتیمتر از گل رس ساختهشده و آمیزهای از ماسه نرم و اندکی کاه است. سطح و مغز چرخ سفالگری در اثر حرارت پخت دادهشده است و در میان چرخ سوراخی وجود دارد که به نظر میرسد با قرار دادن وسیله سختی چون استخوان یا شاخ و یا چوب سفالگر چرخ را روی محور ثابت میکرده است.
یک ظرف بزرگ پایهدار از دیگر آثاری است که از پردیس بهدستآمده است این ظرف بدنه تخممرغ شکل دارد و بر روی بدن آن نقوش مخطط کمربندی وجود دارد. در پایه ظرف سوراخ چهارگوشی دیده میشود که این نوع سوراخ چهارگوش در سفالهای بزرگ همدورهای ظرف یعنی هزاره پنجم پیش از میلاد در نواحی دیگر فلات مرکز ایران دیدهشده است.
از دیگر تپه های باستانی ایران محوطۀ باستانی تپه حصار
از یکی از معروفترین تپه های باستانی ایران است و در نزدیکی شهر دامغان در استان سمنان واقعشده است. اولین بار در فاصله سالهای ۱۳08 تا ۱۳12 خورشیدی مورد کاوش قرار گرفت. اشمیت، دایسون و یغمایی ازجمله باستانشناسانی بودند که در این تپه در زمانهای مختلف کاوش کردند.
لایههای فرهنگی در تپه حصار دامغان از هزاره چهارم پیش از میلاد یعنی ۶ هزار سال پیش تا دوره ساسانی را شامل میشود. رویهمرفته آثار باستانی مدفونشده در تپه حصار هم ازنظر کیفیتی و هم ازنظر کمّی دارای ارزش بسیار زیادی است و بهخوبی وضعیت بسیار مطلوب و مرفه ساکنین این تپه را در آن زمان نشان میدهد.
سفالهای خاکستریرنگ ازجمله اشیای بسیار باارزشی هستند که به تعداد زیاد و باکیفیت خیلی بالا از تپه حصار بهدستآمده است که با استفاده از کورههای سفالگری قابلکنترل تحت شرایط احیا و محیط دودآلود کوره این سفالها تولید میشدند که باعث خاکستری یا سیاه شدن رنگ سفالها میشده است.
سفالهای خاکستری تپه حصار نازک و باکیفیت هستند و ازنظر فرم، تنگهای گردن باریک با بدنههای بیضیشکل هستند. مشابه سفالهای خاکستری تپه حصار با چنین کیفیت در مناطق باستانی دیگر تقریباً به دست نیامده است. سفالهای متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد یعنی ۶ هزار سال پیش که از این محوطه بهدستآمده است اغلب نخودی رنگ هستند.
یکی از این ظروف که یک ظرف پایهدار است بر روی بدنش با نقوش هندسی مثلثی تزیینشده و در بالای این نقوش ردیفی از گربهسانان تصویر شده است. چند شیء استخوانی که شبیه میله سرمهدان و یا سوزن هستند از هزاره دوم پس از میلاد پیش از میلاد بهدستآمده است. در تپه حصار پیکرکهای سنگی زنانه درنهایت تناسب و زیبایی ساخته میشدند، یکی از این پیکرکها، پیکرک زنانه کاملاً سادهشدهای است که در سال ۱۹۳۲ میلادی بهدستآمده است این شی تقریباً سالم است.
یک قسمت برجسته دگمه مانند که در وسط با یک شکاف به دو قسمت تقسیمشده که تجسمی از سینه زن است، بر روی این شی وجود دارد، از تجسم دستها و پاها صرفنظر شده و بدن از دو مخروط ناقص ساختهشده است. ظروف مرمرین از آثار باارزشی است که از تپه حصار بهدستآمدهاند، ازجمله یک ظرف لوله دار مرمرین که به شکل قوری بدون دسته و دارای لوله ناودانی ساده است حدود دو هزار سال پیش از میلاد ساختهشده است.
ظرف پایهدار سنگی که به میوهخوری شهرت پیداکرده است، از ظرفهای مرمرین معروف است که از تپه حصار پیداشده است. یک ظرف سنگی دیگر به طرز جالبی با دایرههای کندهکاریشده تزئین شده و داخل کندهکاریها با مواد رنگی قرمزرنگ پرشده است.
از دیگر تپه های باستانی ایران محوطۀ باستانی چغامیش
از تپه های باستانی ایران تپه بزرگی در جنوب شهر دزفول که توسط باستان شناسان آمریکایی کاوش شد. اهمیت چغامیش بیشتر به خاطر مطالعه چگونگی ورود از دوره پیشازتاریخ به دوره آغاز نگارش است که به دنبال آن دوره تاریخی آغاز میشود. ازجمله آثار بهدستآمده از چغامیش ظروف موسوم به کاسه لبه واریخته هستند که نوعی ظروف نامرغوب و خشن بودند که به نظر میرسد بهعنوان پیمانه یا ظرف مصرفی روزانه مورداستفاده قرار میگرفتند.
تولید این نوع سفال معرف اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد است و بهنوعی مربوط به شروع دوران تاریخی هستند یعنی زمانی که خط و نگارش در حال شکلگیری بودند. این ظروف در بافتهای مختلف ازجمله بافت مسکونی، اداری، انباری، کارگاهی و غیره به دست آمدند.
یک ظرف جالبی از چغامیش بهدستآمده که قدمت آن به هزاره چهارم پیش از میلاد میرسد، این ظرف دارای بدنه نیمه مخروطی است با دودسته که به روی شانهها قرار گرفتند و نقوش کندهکاریشده خیلی کمعمقی بر روی این ظرف دیده میشود. این نقوش شامل یک مرد ماهیگیر است و در پشت ظرف تصویری یک مار و دو جانور درنده در دو طرف آن دیده میشود. به تعبیری این ظرف قابلمقایسه با سفالهای بینالنهرین است.
از دیگر تپه های باستانی ایران محوطۀ باستانی مارلیک
از تپه های باستانی ایران تپه مارلیک در منطقه رحمتآباد گیلان در حدود ۱۴ کیلومتری شمال رودبار قرارگرفته است. حفاری مارلیک در حدود سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۱ شمسی توسط عزتالله نگهبان انجامشده است. به نظر میآید که اقوام مارلیک یکی از گروههای هندواروپایی (آریایی) (آمارد) بودند.
در حفاریهای مارلیک ۵۳ آرامگاه نامنظم و پراکنده بهدستآمده که آثار گرانبها و نفیسی همراه مردگان در داخل آنها قرار دادهشده بود. این آرامگاهها بنا بر عقاید مذهبی آن زمان در ضمن تشریفات تدفین، اشیاء مختلف بانظم و ترتیب خاصی قرار داده میشد. ازجمله ظروف سفالی و مفرغی، سلاحهای مفرغی، مجسمههای انسانی و حیوانی، پیکرههای مفرغی و غیره داخل قبور میگذاشتند.
مارلیک آرامگاه سلطنتی بوده است و قدمت آثار آن حدود ۹۰۰ تا ۱۷۰۰ پیش از میلاد یعنی بین 2900 تا ۳100 سال پیش تخمین زدهشده است. مجموعه بزرگی از سلاحهای مختلف از داخل قبور افراد نظامی پیداشده است. زنگولهها ازجمله آثار دیگر مفرغی بودند که داخل قبور مارلیک پیدا شدند.
پیکرکهای مفرغی حیواناتی ازجمله گوزن در قبرستانهای سلطنتی مارلیک پیدا شدند که بدن یا گردن برخی از این مجسمهها دارای سوراخی است که احتمالاً برای آویزان کردند کاربرد داشتند. یک پیکرک کوچک از یک سوارکار نیز از مارلیک بهدستآمده است که به روی اسب یا قاتل بهطور یکطرفه نشسته است.
یکی از مجسمههای مفرغی جالبی که از مارلیک بهدستآمده یک گاوآهن و خیش است که از یک جفت گاو با یوغ و محور خیش تشکیلشده است. یکی از ظروف مفرغی جالب از مارلیک بهدستآمده است، ظرفی با نقوش برجسته است. این ظرف بهسختی شکسته شده و آسیبدیده است و در اثر زنگزدگی فقط قسمتی از آن باقیمانده است.
دورتادور بدنه ظرف با نقوش شیرها که در حال حرکت هستند تزیینشده است. این ظرف جزئیات دقیقی دارد برای مثال لولهای از دهان یکی از شیرها بیرون زده است. یک نقش گیاهی همروی این ظرف دیده میشود. این سبک ساخت شبیه ظروف طلای مارلیک است.
یک ظرف سفالی سهقلو که بر روی یکپایه قرارگرفته است از محوطۀ مارلیک کشفشده است. این ظرف دارای پایه مخروطی است که بهوسیله چهار میله سفالی به سر جامهای ظریف که به شکل زنگوله هستند وصل شدهاست. ظرف احتمالاً از روی الگوی لالههای وحشی ساختهشده است که در آغاز بهار در درههای شماری مارلیک میرویند.
در حدود ۱۸ عدد مجسمه سفالی گاو از حفاری قبور سلطنتی مارلیک بهدستآمده است. تعداد مجسمههای گاو نسبت به تعداد مجسمههای انواع دیگر جانوران بیشتر بوده است. مجسمههای توخالی و دهان حیوان به شکل لوله بلند روباز و ناودانی شکل ساختهشده است. از این مجسمهها تعدادی قرمز و تعداد خاکستریرنگ هستند. وجود کوهان در این مجسمههای گاو نشاندهنده نیرو و قدرت حیات است.
جام مارلیک(افسانه زندگی):
در بدنه جام موردنظر چهار ردیف نقش با روش قلمزنی ایجادشده که در بالا و پایین با یک نوار بافته محصورشدهاند. در نخستین و پایینترین ردیف نقش یک نوزاد بزکوهی مشغول شیر مکیدن از پستان مادر دیده میشود. درحالیکه بز کوهی مادر سر خود را بهسوی برهاش چرخانده و او را میبوید. این نقش ۵ بار گرداگرد محیط ظرف تکرار شده است.
در ردیف بالاتر ردیف دوم تصویر دو بز کوهی در طرفین درختی دیده میشود. بزهای کوهی جوان بر روی دو پابلند شده و پاهای جلو را بر شاخههای درخت نهاده و برگ میخورند. این نقش سه بار گرداگرد محیط ظرف تکرار شده است. در ردیف سوم دو گراز وحشی نقش شده که یکی از پی دیگری به سمت راست درحرکتاند.
بر روی سر یکی از گرازها یک پرنده شکاری در آسمان در حال پرواز است، این نقش هم مانند نقش ردیف دوم سه بار گرداگرد ظرف تکرار شده یعنی جمعاً شش گراز و سه پرنده شکاری در نقش ظرف دیده میشوند. در بالاترین ردیف، در ردیف چهارم نقش لاشخور در حال خوردن جسد یک بز کوهی که به پشت در زمین نقش برجسته دیده میشود.
یکی از لاشخورها بر روی پاها و دیگری بر سر و گردن جسد حیوان نشسته و با منقارهای خمیدهشان آن را از هم میدرند. در فضای بالای سر لاشخورها، درست در زیر نوار بافته زیر لبه ظرف تصویر موجودی به حالت چمباتمه در مقابل درخت کوچکی دیده میشود. این موجود را باستانشناس معروف “عزتالله نگهبان” آن را بهعنوان یک میمون یا یک نوزاد و جنین معرفی کرده، ازنظر ویژگی اندامی و دمدار بودن شیوه نشستن و نیز ارتباط نزدیک با درخت بیشتر به میمون شباهت دارد تا به نوزاد انسان.
به گفتۀ عزتالله نگهبان نقوش روی این ظرف کاملاً به هم وابستهاند و بهطورکلی داستان زندگی یک بز کوهی را از هنگام تولدها تا مرگ بازگو میکنند. بر این اساس داستان از پایینترین ردیف، از جایی که بز کوهی تازه متولدشده و از پستان مادر شیر مینوشد، آغاز میشود( تولد) و در ردیف دوم بزکوهی جوان رشد یافته دیگر بهجای شیر مادر از برگ درخت تغذیه میکند (بالندگی).
در ردیف بالاتر نقش گرازها بهعنوان عاملان مرگ بز کوهی به نمایش درآمده (شکار) و سرانجام در بالاترین ردیف جایی که عمر بز کوهی به پایان رسیده داستان هم ختم میشود(مرگ). پرده آخر لاشخورها بر سر جسد بزکوهی فرود آمده و از لاشه آن تغذیه میکنند و در فضای بالای آنها نقش موجودی دیده میشود که به عقیده عزتالله نگهبان درصورتیکه آن را جنین کودک تصور نمایید هنرمند در این صحنهپردازی، خواسته تسلسل حیات را از تولد به مرگ و سپس تولد مجدداً نشان دهد.
در حالت دوم که ممکن است این حیوان بهعنوان میمون تصور گردد احتمال دارد هنرمند بهگونهای از اساطیر و افسانههای هندی ایرانی و ادبیات آن زمان الهام گرفته و داستان زندگی جنگل و حیوانات را بر عبرت انسان بر روی این ظرف متجلی نموده است.
از دیگر تپههای باستانی ایران عیلام
از تپه های باستانی ایران عیلامیها از تمدنهای قدیم فلات ایران هستند که تقریباً از هزاره سوم قبل از میلاد در جلگه خوزستان تشکیل دولت دادند. خوزستان، عیلام، لرستان تا کنارههای کویر مرکزی و کرانههای خلیجفارس در زمان اقتدار این سلسله تحت سیطره عیلامیها بودند. تاریخ سیاسی این تمدن کهن ایرانی همواره در فراز و نشیب به رقابت با همسایگان صاحبنام چون آشور و بابل گذشته است.
عیلامیها در دوره اقتدار خود چندین بار به امپراتوری بابل در بینالنهرین حمله کردند و در مقاطعی شهرهای مهم این کشور را نیز تصرف کردند. اما سرانجام قربانی وحشیگری و خونریزی آشوریها شدند. در سال ۶۴0 قبل از میلاد آشوربانیپال پادشاه نیرومند آشور شوش را تصرف کرد و مردم عیلام را قتلعام کرد.
عیلامیها درزمینه بازرگانی پیشرفت خوبی داشتند و برخی از مهمترین راههای تجاری آن روزگار را در جنوب ایران و نیز محور آبی خلیجفارس را در اختیار داشتند بهگونهای که محدوده عملیات بازرگانی آنها از سویی تا مدیترانه و سویی دیگر تا چین گسترده شده بود. این موضوع را سفالینهها و دیگر محصولات ایرانی که در مناطق مختلف از مدیترانه تا چین یافت شده است میتوان دریافت.
عصر طلایی تمدن عیلامی(دوران میانی) در دوره شاهان انشان و شوش در حدود سالهای ۱۳۰۰ تا ۱100 پیش از میلاد بوده است. اونتاشگال از معروفترین شاهان عیلامی است که در نیمه اول هزاره دوم بوده که یکی از شاهکارهای معماری در دنیای باستان به او منسوب است. معبد چغازنبیل
ویرانههای معبد چغازنبیل در سال ۱۹۳۵ میلادی در شمال خوزستان در حدود ۳۰ کیلومتری جنوب شرق شوش کشف گردید. حفاری علمی آن توسط رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی انجام شد. این معبد متعلق به دوره عیلام میانه است یعنی حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد که دوره اوج شکوفایی فرهنگ عیلام است. چغازنبیل ازنظر لغوی به معنی تپه زنبیل مانند است” چغا در گویش لری به معنی تپه” است. نامی که مردم محلی شمال خوزستان به این بنا دادند.
این معبد ازنظر معماری به شکل پلکانی ساختهشده است. طبقات همچون قوطیهای کوچک و بزرگ داخل هم ساختهشدهاند و پلان همه طبقات بر روی زمین قرار دارد. این معماری متأثر از معماری زیگورات یا معابد پلکانی بینالنهرین است. زیگورات چغازنبیل برای خدای اینشوشیناک ساختهشده و سازنده آن طبق کتیبههایی که در زیگورات بهدستآمده است، اونتاشگال بوده است. تزئینات زیگورات را آجرهای لعابدار سفید و سیاه و سبز و آبی شکل میدادند.
استفاده از کاشیهای لعابدار از زمان اونتاشگال شروعشده است که این موضوع، پیشرفت جدیدی را نشان میدهد.چغازنبیل یک مرکز بسیار مهم مذهبی برای مردم عیلام بود و نیز قدیمیترین بناهای مذهبی ایران است که همچنان پابرجاست. در هنگام خاکبرداری از روی پلههای پلکان شمال شرقی چغازنبیل قطعات متعددی از یک مجسمه گاو بهصورت قطعات شکسته سفالی لعابدار پیدا شد. در پشت گاو کتیبه طولانی در ۱۶ سطر به خط زبان عیلامی نوشتهشده است متن کتیبه به معرفی اونتاشگال و ساخت معبد برای خدایی با نام اینشوشیناک و طلب سلامتی از او و… میپردازد.
این گاو سفالی تنها حیوان نگهبان در چغازنبیل نبوده است بلکه در مقابل هر یک از دروازههای زیگورات در بالای پلکان آنها باید مجسمه حیوانات دیگری نیز بهصورت جفت وجود داشته باشد. زیرا که در این مکان قطعاتی از پایههای سفالی لعابدار آبیرنگ از زیرخاک مکشوف شده است.
در دروازه شمال غربی چغازنبیل در یک اتاق تعداد زیادی میلههای شیشهای به رنگ سیاهوسفید از زیرخاک بیرون آمده که بر روی در چوبی بهعنوان تزیین بهکاررفته بودند. به نظر میرسد این شیشهها جزء قدیمیترین شیشه در معماری هستند که بر روی دروازههای زیگورات چغازنبیل بودهاند.
ازجمله آثار بسیار جالب که از معبد چغازنبیل به دست آمد گلمیخهایی هستند که بر روی دیوار معبد چغازنبیل نصبشدهاند. بر یکطرف آنها نام اونتاش ناپیریشا نوشتهشده است.
یک اثر کشفشده از دوره باستانی عیلام یک مدل مفرغی با مفهوم “طلوع خورشید “است. بهاحتمالقوی مراسمی که نشان میدهد بهطور منظم هر بامداد اجرا میشد این طرح که در نوع خود بینظیر است بهروشنی همه ویژگیهای مراسم نیایش را در میان مردمان عیلام نشان میدهد.
مدل مفرغی مزبور ما را با محوطه مقدس درشوش آشنا میسازد. در هر دو سو، دو زیگورات دیده میشود. بیشه مقدس در برابر بیشه کوچکتری روییده است. ولی شاخههای آن تقریباً از بین رفتهاند. در برابر دو ستون یک میز ویژه قربانی به چشم میخورد و کوزه عظیم و دو حوضچه سنگی به آن پیوسته است. اما همه اینها تنها قرارگاهی برای خود مراسم عبادت است.
در وسط دو تندیس عریان دو مرد بهصورت نیمه زانوزده دیده میشود. یکی از آنها که شاید معاون دیگری باشد که بر روی دستهای گشوده دیگری آب میریزد. این فرد بهاحتمالقوی کاهن اعظم است. این مدل مفرغی صحنهای را در سکوت و وقار در بامداد، در برابر خورشید بر فراز کوههای شرق شوش نشان میدهد.
در حدود 3000 قبل از میلاد در فرهنگ عیلامی جابهجایی ایزد بانوان با ایزدان صورت میگیرد، پینی کر، ایزد بانوی آسمان با هومبان(خدای آسمان) خدای ریشداری که همراه با مار نشان داده میشود، جابهجا میگردد.(مار ازجمله موجودات مقدس عیلامی است که نماد رودخانه و حاصلخیزی دارد.)
معرفی برخی از خدایان عیلام: ناهونته خدای: خورشید(خدای روز)، سیموت یا شیموت: قاصد خدایان همانند هرمس، ناپیریشاک: (ناپیر به معنای درخشان) خدای ماه و پدر یتیمان، اینشوشیناک: وزن کننده ارواح، قاضی مردگان، خدای تاریکی همانند اوزیریس مصری و مینوس یونانی.
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تپه های باستانی ایران اینجا کلیک کنید.
منابع:
ایران در پیش از تاریخ، صادق ملک شهمیرزادی، 1391، سازمان میراث فرهنگی و سبحان نور
تاریخ ایران باستان، دکتر محمود حریریان و همکاران، 1382، انتشارات سمت
قومهای کهن، دکتر رقیه بهزادی،1391، انتشارات طهوری
طراح ایرانی چگونه میاندیشد، دکتر پردیس بهمنی، 1396، فخراکیا
ایران از پارینه سنگی تا پایان ساسانی، ماندانا کرمی، 1390، انتشارات پازینه
مقالۀ “نگاهی دیگر به نقش مایههای جام زرین افسانه زندگی در مارلیک”، علی اکبر وحدتی، مجله باستانشناسی شماره 1، 1384.
برای خرید فایل PDF این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید
6,000 تومانافزودن به سبد خرید