نگارۀ رزم اسکندر با کرگدن یکی از نقاشیهای شاهنامۀ فردوسی در دوران ایلخانی (شاهنامۀ بزرگ ایلخانی) است که از نظر هنر نگارگری بسیار قابل تأمل است. این اثر که از داستان اسکندر و رزم خیالی او با یک کرگدن افسانهای الهام گرفته است، دربردارندۀ نکات ارزندهای دربارۀ هنر نقاشی ایرانی در دوران پس از هجوم مغلول میباشد که در ادامه به نکات فنی آن پرداخته میشود.
حملهور شدن اسکندر به کرگدن افسانهای
در این نگاره اسکندر سوار بر اسب سپید رنگی به تصویر کشیده شده است، در حالی که شمشیر خود را غلاف کشیده، به سوی کرگدن افسانهای حملهور گشته و تمام نیروی خود را به کار گرفته تا این موجود قوی را از پای درآورد. به همراه اسکندر تمامی ادوات رزم از قبیل تیر و کمان و شمشیر وجود دارد و پیکانها با ترتیب در تیرکش طراحی شدهاند. اسکندر در یک دست تیر و کمان را گرفته و در دست دیگر شمشیر را با قدرت بالای سر برده است.
بدن کرگدن از ترکیب چه اندامی تشکیل شده است؟
اسب اسکندر در حال تاخت به سوی کرگدن طراحی شده است ولی در لحظۀ قبل از نبرد انگار از رویارویی با کرگدن ترسیده و روی خود را به سمت دیگر برگردانده است. شاخ کرگدن خیلی بزرگتر از حد معمول طراحی شده و کرگدن با خم کردن سر و بدن، در حال حمله به سوی اسب نشان داده شده است. بدن کرگدن از اندام متنوعی تشکیل شده: پاهای عقب، شاخ بلند، بالهای قوی و برگشته، پوزۀ گرگ مانند و بدن کرگدن، که اجماع این انواع متنوع باعث قدرتبخشی و افسانهای بودن کرگدن شده است.
شگفتزده شدن همراهان اسکندر از این صحنۀ غیرطبیعی
در سمت دیگر تصویر شاهد گروهی از سواران و همراهان اسکندر هستیم که در حال تاخت، نظارهگر جنگ هستند. در این بین افرادی با یکدیگر در حال صحبت کردن هستند و انگار از این صحنۀ غیرطبیعی شگفتزده شدهاند. تعداد زیاد این افراد توسط کادر تصویر قطع شده و تنپوش افراد، منزلت و مقام اجتماعی آنها را مشخص میکند. کلاههای افراد با هم متفاوت است و از لحاظ فرمی تا حدودی با کلاه اسکندر مشابه است.
پسزمینۀ نقاشی در تضاد کامل با پیکرۀ سوار بر اسب اسکندر
در پسزمینۀ کار، منظرهای طبیعی را شاهدیم که برگرفته از طبیعتهای شرق دور است. مواج بودن این زمینه و ریتم و قرارگیری درختان در کنار یکدیگر بر تشنج صحنه افزوده است و در تضاد کامل با پیکرۀ سوار بر اسب اسکندر است. این پسزمینۀ طبیعی تا جلوی کار آورده شده و زمینۀ مناسبی را برای صحنه به وجود آورده است.
در بالای کادر یک مستطیل کوچک به رنگ روشن تعبیه شده و در این مستطیل عنوان نگاره (رزم اسکندر با کرگدن) با خطی زیبا نوشته شده است. در بالا و پایین تصویر، متن داستان که یکی از داستانهای شاهنامه است با خط زیبای نسخ در ستونهای منظم ششتایی نوشته شده است. این ستونها در قسمت پایین پای اسب اسکندر کمی پایینتر آورده شده و جولانگاه نبرد را به وجود آورده است.
رنگهای غالب این نگارۀ اسطورهای
جدولکشی کادر خطوط به احتمال زیاد پس از اتمام نقاشی صورت گرفته است چون این جداول در جاهایی از تصویر فرمها را قطع کرده و روی نقاشی قرار گرفته است. رنگ غالب نگاره، رنگ گرم است و آسمان تماماً طلاکاری شده است. پیکرۀ اسکندر با رنگ آبی یعنی با رنگی متضاد به تصویر درآمده و این رنگ برای هماهنگی در تصویر، در لباس همراهان نیز تکرار شده است.
دیگر رنگهای موجود در این نگاره، رنگهای قرمز و قهوهای و زرد هستند که برای لباس و اسب همراهان اسکندر و همینطور کرگدن افسانهای مورد استفاده قرار گرفته است. رنگ اسب اسکندر به صورت سمبلیک استفاده شده و اسکندر سوار بر این اسب سفید، همانند قهرمان اسطورهای در جنگ با کرگدن به تصویر درآمده است.
جانوری ترسناک با عضوی از هر حیوان قوی
موجودی که اسکندر به آن حمله میکند (کرگدن) به اندازۀ نبرد بهرام گور با اژدها سهمناک نیست ولی این موجود با ترکیب پوزۀ گرگ و شاخ کرگدن و بال عقاب و پنجۀ شیر، جانوری را به وجود آورده که عضوی از هر حیوان قوی در آن دیده میشود و یک موجود ترسناک را به نمایش گزارده است به گونهای که اسب پادشاه از آن روی میگرداند. این موجود در قسمت جلوی نقاشی قرار داده شده که از عناصر چینی برای کشیدن آن بهره گرفته شده است و به دلیل همین نزدیکی، بهتر درک میشود و با اسکندر و سوارانش در پیوند مستحکمتری قرار گرفته است. با این حال، شکل آدمها هنوز بر منظرل حاکم است.
نقد متفاوت علیاکبر تجویدی دربارۀ این نگاره
علیاکبر تجویدی در کتاب «نگاهی به هنر نقاشی ایران از آغاز تا قرن دهم هجری» در مورد این نگارۀ شاهنامۀ بزرگ ایلخانی نقدی متفاوت دارد، چنانکه مینویسد: یکی از نقاشیهای بسیار ممتاز این نسخه، رزم اسکندر با کرگدن افسانهای را نشان میدهد. در این نقاشی تمامی فضایی که نمایشگر آسمان است، یکسره طلااندازی شده است و صحنۀ رزم در مکانی رویایی با کوهها و درختانی زیبا ولی مهیب جریان دارد.
کرگدن خیالی، شاخ بلند و تیز خود را به شکم اسب حریف خویش نزدیک کرده است. وحشت اسب با برگرداندن سر وی به خوبی بیان شده است. با آنکه نقاشی بر بنیاد سنتهای باستانی هنر ایران فاقد پرسپکتیو ساخته شده است، با این همه نمیتوان بُعد خاصی را که این مینیاتور القاء مینماید انکار کرد. حالت توصیفی نقاشی و نمایش روابط عادی بین سردارانی که قهرمان داستان را همراهی میکنند و تحرّکی که در مجموعۀ صحنه هویداست، نکاتی است که در آثار پیشین بدین سیاق رایج نبود و تازگی دارد. به همان اندازه که جنبۀ توصیفی هنر فزونی گرفته، از کیفیت تزیینی آن کاسته شده است.