هانس هولباین
هنرمند تراز اول امپراطوری مقدس روم در نسل پس از دورر، هانس هولباین کهتر بود. چهرهنگارههای هولباین منعکسکنندهی رئالیسم تامی بودند که در هنر سدهی پانزدهم فلاندر سربرآورد. اما او ایدههای ایتالیاییها دربارهی ترکیببندیهای بزرگ و فرمهای تندیسگون را نیز در سر داشت. سطح نقاشیهایش لعابگون میدرخشند، جزئیاتشان بسیار دقیق و استادانه رسم شدهاند، و هیچگاه تضاد میان روشنایی و تاریکی در اثارش شدید نیست.
هولبان کار هنریاش را در بازل آغاز کرد، اما چون خطر وقوع جنگ داخلی مذهبی بسیار زیاد بود،به انگلستان رفت و نقاش دربار هنری هشتم شد. در آنجا، او چهرهنگارهی دوتایی فوق العادهای از سفیران در انگلستان، ژان دو نتویل و ژرژ دو سلو، کشید. سفیران فرانسه استعداد چشمگیر هولباین -قابلیت شگرف او در ترکیببندی، نفش ظریف خطی، قریحهی چهرهنگاری، حساسیت رنگی شگفت انگیز، و تکنیک استوار و بیعیب و نقصاش- را نشان میدهد.
دو مرد که اومانیستهایی پرشور هستند، در دو سوس میزی ایستادهاند که روی آن قالیچهای شرقی و مجموعهای از اشیایی قرار دارد که دنیادیدگی و علاقهی آنها را به دانش و هنر نشان میدهد. این اشیا عبارتاند از مدلها و ابزارهای ریاضی و نجومی، عودی سیمگسیخته، چند قطبنما، یک ساعت آفتابی، چند فلوت، کرهی جغرافیایی، یک کتاب سرود با ترجمهی لوتر از سرود بیا، ای روح آفریننده و نیز ((ده فرمان)).
آنچه بهطور خاص جلب نظر میکند شکل دراز خاکستریرنگی است که اریب سطح تصویر را برش زده و ترکیببندی استوار، متوازن و آرام آن را مختل کردهاست. این فرم تصویری کژنما است که فقط در صورتی میتوان آن را تشخیص داد که با ابزاری خاص، مانند آینهی استوانهای، بدان نگریست و یا اینکهک از زاویهای خاص به آن نگاه کرد. در این مورد آخر میتوان گفت که چنانچه بیننده به سمت راست متمایل شود؛ شیء مورب خاکستریرنگ به جمجمه همنظر نیستند، اما حداقل میتوان گفت به مرگ اشاره دارد. هنرمندان عموما جمجمه را برای اشاره به میرایی انسان در نقاشی هاشان میاوردند.
در واقع، هولباین جمجمهای نیز روی مدال فلزی کلاه ژان دو نتویل کشید. شاید منظور هولباین از این جمجمه این بوده که، همراه با تصویر مسیح مصلوب در گوشهی بالای سمت چپ اثر که نیمی از آن در پشت پرده پنهان شده، بیننده را برانگیزد تا دربارهی مرگ و رستاخیز بیندیشد. همچنین، این نقاشی شاید اشارهای باشد به چالش فزایندهی میان مراجع مذهبی و غیرمذهبی.
ژان دو نتویل زمین داری اسم و رسم، و ژرژ دو سلو اسقف بود. گنجاندن ترجمههای لوتر در کنار عود سیمگسیخته( که نمادی است بر ناهمخوانی) چهبسا اشارهی ظریفی باشد به کشاکش مذهبی. به رغم عدم قطعیت معنای سفیران فرانسه، این نقاشی دستآورد هنری فوقالعادهای بود. هولباین اشیای بیجان را با همان دقتی رسم کرده که خود دو مرد را، و بافت طرحدار و زمردیأنگ پردهی پشتسرشان را، کاشیها کف را ژرفنمایی بیعیب و نقصی دارند.
چنانکه از تابلو سفیران فرانسه برمیآید، فرانسه در آغاز سدهی شانزدهم همچنان در پی آن بود تا در همجا چونان یک نیروی سیاسی و قدرت فرهنگی به رسمیت شناخته شود.
منابع:
هنر در گذر زمان هلن گاردنر، فرد کلاینر