هند باستان

هند باستان

هند باستان

جغرافیا شبه‌قاره هند:

شبه‌قاره هند، سرزميني پهناور و مثلثي است كه گستردگي آن از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب به حدود ۲۴۰۰ كيلومتر می‌رسد، از رودخانه سند در غرب تا مرز ميانمار ( بِرمه پيشين) در شرق گسترده است. اين شبه‌قاره، چشم‌اندازهای بسيار نامتجانسي را دربر می‌گیرد؛ چشم‌اندازهایی چون قله‌های هميشه برف‌پوش کوه های هيماليا، بلندترین رشته‌کوه جهان، كه در حاشيه آن دره‌هایی سرسبز و زيبا قرارگرفته‌اند؛ ناحيه نیمه‌خشک راجستان در غرب؛ دره حاصلخيز رود گنگ در شمال شرق و نيز مزرعه‌ها و نخلستان‌های گرمسيري تا جنوب امتدادیافته‌اند.

عوامل طبيعي اين شبه‌قاره وحدت بی‌نظیر فرهنگي آن را تقويت می‌کند و ساكنان آن را از ساير همسايگان متمايز می‌سازد. انتهاي شمالي اين شبه‌قاره به سلسله جبال پامير، كاراكورام و هندو كُش می‌پیوندد و ازآنجا تا معابر صعب‌العبور هيماليا و انتهاي جنوب شرقي ادامه می‌یابد تا به کوه های بِرمه می‌رسد. گذرگاه‌های اندك و خطرناك كوهستاني همراه با بیابان‌ها در جنوب غرب هندوکش كشيده می‌شود و هند را از ايران جدا می‌کند تا در دهانه خليج عمان به دريا می‌رسد. شبه‌قاره هند در انتهاي شرقي و غربي به اقيانوس هند مي‌پيوندد و خليج بنگال را از درياي عربستان جدا می‌کند و در دماغه كُومُورين محو می‌شود. جزيره سريلانكا، سيلان قديمي، همچون مرواريدي در شمال شرق دماغه كومورين می‌درخشد.

نيمه علياي شبه‌قاره در پايين دامنه‌های هيماليا جلگه حاصلخيز شمال هند را تشكيل می‌دهد كه با دو رودخانه بزرگ مشروب می‌شود. رودخانه سند از تبت سرچشمه می‌گیرد و کوه‌ها را درمی‌نوردد و به‌طرف جنوب غرب را می‌پیماید و جلگه‌های حاصلخيز پنجاب و سند را مشروب می‌سازد تا اينكه به درياي عربستان فرومی‌ریزد. شعبات اين رود از هيماليا سرچشمه می‌گیرند و در بخش شرقي به سند می‌پیوندند.

رودخانه گنگ و يمونا (جَمُونا) از ميانه کوهه‌ای هيماليا سرچشمه می‌گیرند و پيش از اينكه به‌طرف شرق برگردند بخش جلگه‌های جنوبي را آبياري می‌کنند. اين رودها يكي می‌شوند و به بِرَهما پوترا، رودخانه ديگر تبتي، در بنگال می‌پیوندند و به خليج بنگال سرازير می‌شوند. در حدفاصل سند و گنگ، بيابان و منطقه نیمه‌خشک راجستان قرار گرفته است.

سکونتگاه‌های انساني هند هميشه متكي به تدارك آب، چه از رودخانه‌ها و چه با نظام‌های آبياري و كندن چاه‌ها، بوده‌اند. شهرهاي بزرگ و فرهنگ‌های عمده شمال هند در سواحل رودخانه‌ها كه از باران‌های موسمي و يا برف‌های هيماليا برخوردار می‌شدند، پديد آمدند. مهم‌ترین سکونتگاه‌های انساني هند در حوضه رودخانه‌های پر آب ظاهر شدند و از آبرفت اين رودخانه‌ها براي كشاورزي بهره جستند.

باستان‌شناسی به نام سرجان مارشال در دهه 20 سده گذشته ميلادي حفاري تمدن هاراپا و موهنجودارو را آغاز كرد. در آن زمان آثار اين تمدن عظيم به شكل يكي از وسیع‌ترین مراكز تمدني دنياي باستان ظاهر و به‌سرعت در دنياي باستان‌شناسی مطرح شد و به‌این‌ترتیب تمدن سندي – هاراپايي در كنار تمدن‌های بين‌النهريني و مصري، يكي از نخستين خاستگاه‌های تمدني و گذر از فرهنگي قديم روستانشيني به مرحله جديدتر تمدن شهرنشيني شناخته شد.

پیش از تمدن سندی هاراپایی:

يكي از مباحثي كه باستان شناسان همواره و هنوز درباره آن بحث و گفت‌وگو مي‌كنند و تاكنون توضيح قانع‌کننده‌ای براي آن پيدا نشده، ریشه‌های اوليه و علل پيدايش اين تمدن است. بسياري بر اين پندار بوده‌اند كه پيدايش ناگهاني اين تمدن وسيع و پيشرفته، در نيمه دوم هزاره سوم پيش از ميلاد، نتيجه گسترش تمدن میان‌رودانی بوده است.

باآنکه در حال حاضر هنوز اطلاعات كافي در مورد تمدن‌ها و فرهنگ‌های پيش از «تمدن سندي» در دست نيست، بسياري از شواهد نشان می‌دهد كه ریشه‌های تمدن سند را بايد در همان منطقه جست‌وجو كرد. در سند، اقتصاد كشاورزي و تأكيد بر پرورش و نگهداري گاو بود. فعالیت‌های صنعتي نيز در آنجا توسعه پيدا كرد كه نشاني از حضور صنعتگران تمام‌وقت يا نیمه‌وقت دارد. در سفالگري نيز صنعتگران به پیشرفت‌هایی نائل شدند و تفاوت‌های موجود بين سبک‌های گوناگون در دوره‌های مختلف به‌خوبی اين نظريه را تأييد می‌کند.

نشانه‌هایی از تبادل اشياي صنعتي يا مواد مصرفي در این منطقه موجود است. وجود قطعات سفالي كه به‌طور نفوذي وارد منطقه شده يا اشياي ساخته‌شده از موادي كه در منطقه و محدوده معيني پيدا می‌شود، مانند صدف‌های دريايي، سنگ‌های قيمتي و فلزات كه در دسترس بوميان بسياري از استقرارگاهها نبوده، نشانه‌هایی از وجود تبادلات بين گروه‌های اجتماعي اين منطقه است. اين تبادلات فراتر از مبادله اشيا بوده و دليل اصلي اين فرضيه استفاده وسيع از علائم نوشتاري است كه طليعه تحول خط هاراپايي محسوب می‌شود.

با توجه به مدارك و شواهد باستاني موجود در كوت ديجيِ پاکستان، این محوطه باستانی در توسعه و پيشرفت دوره هاراپا يا تمدن دره سند نقش بسيار مهمي داشته است. این محوطه را مادر تمدن سند می‌نامند. به نظر می‌آید که شالودۀ اساسي فناورانه و سياسي و چهارچوب ساختار اقتصادي تمدن سندی-هاراپایی در دوره كوت ديجي پایه‌گذاری شده است.

هند باستان

يكي از دلايل محکم برای وجود شبكه ارتباطي در این دوره، وجود مهرهاي مسطح، سنگ وزنه‌های مكعبي شكل و كشف گور يك شتر در موهنجودارو است که مبادله عادي كالا بين گروه‌های اجتماعي را نیز نشان می‌دهد. شتر جانوري است كه بيشتر از گاو، بار حمل می‌کند و به آب كمتري نيازمند است، اگر شتر در اواخر دوره كوت ديجي يا اوايل دوره هاراپا، از آسياي مركزي به اين منطقه آورده شده باشد، تأثير اقتصادي وجود شتر بايد در زمینه‌های فرهنگي فوق‌العاده زياد باشد.

آثار سفالي پیداشده از دوره كوت ديجي عموماً خمره‌هایی تزیین‌شده‌ای است كه با نقوش ساده، نوارهاي سياه يا قهوه‌ای، نقوش هندسي و طبيعي، نقوشي چون فلس ماهي و نقوش جانوري مانند ماهي، گاو، بز و لاک‌پشت و گياهاني چون برگ درخت انجير مقدس تزئین شده است. اين نقوش تركيبي بارنگ سياه يا قهوه‌ای روي سطح ظرف يا روي پوشش قرمزرنگ كشيده می‌شدند. اشياي سفالي ديگر دوره كوت ديجي عبارت‌اند از دستبند، مهره، گلوله، چهارچوب ارابه‌های اسباب‌بازی با چرخ‌های آن‌ها و پیکره‌های انسان و جانور.

تمدن سندي – هاراپايي

تمدن دره سِندی – هاراپایی (۲۶۰۰–۱۹۰۰ پیش از میلاد) تمدنی باستانی بوده است که از بستر رود سند برخاست. محوطه‌های تمدن سندي – هاراپايي به دو گروه اصلي و عمده شمالي يعني منطقه پنجاب، كه شهر عمده آن هاراپا است و گروه جنوبي سندي كه مركز اصلي آن موهنجودارو است، تقسيم می‌شود و البته بايد به اين مناطق، گروه‌های كمتر شناخته‌شده غربي و شرقي را نيز اضافه كرد.

گويا در آن زمان دو نوار جنگلي سرسبز در دو كناره رود سند وجود داشته كه با دورتر شدن از رودخانه رفته‌رفته به شكل هامون کم‌درخت و سپس بوته‌زار درآمده است. اين جنگل‌ها را نه تغيير شرايط جوي، بلكه استفاده بی‌رویه انسان نابود كرد، چه با افكندن بیش‌ازحد درختان چه با چراي جانوران و به‌ویژه بز و گوسفند. بقاياي ببر، كرگدن، فيل، ميمون و ديگر جانوران جنگلي نيز در اينجا دیده‌شده است.

درحالی‌که گوسفند و بز در تمام تمدن‌های باستاني آسياي غربي وجود داشته، می‌توان گفت گاو مختص تمدن سندي است. بر اساس مباحث بالا می‌توان حدس زد كه آب‌وهوای منطقه در هزاره سوم پيش از ميلاد شبيه امروز بوده است. خشكي امروزه آن، حاصل بهره‌کشی بیش‌ازحد از این منطقه است.

طغیان‌های رودخانه سند مانند رودخانه‌های دجله و فرات نامنظم است و به‌دشواری مهار می‌شود. شهرهاي جنوب سند در برابر سيل بسيار آسیب‌پذیر بوده و کاوش‌های موهنجودارو نشان می‌دهد كه وقت و كوشش بسياري براي مقابله با سیل‌های وخيمي صرف می‌شده كه شهر را تهديد می‌کرده است. شكي نيست كه در موهنجودارو مشكل سيل بسيار جدی‌تر از بین‌النهرین بوده است. از اين گذشته شهرهاي سندي نيز مانند بین‌النهرین در برابر تغيير مسير آب آسیب‌پذیر بوده و همين امر احتمالاً در فروپاشي تمدن سند نيز نقشي اساسي داشته است.

باستان شناسان دهه‌ها پيش اظهار كرده بودند كه موهنجودارو و هاراپا پایتخت‌های دوگانه تمدن سندي بوده‌اند كه همديگر را كنترل می‌کرده‌اند. اين دوگانگی مراكز قدرت تمدن سندي را شايد بتوان در يك زمينه جغرافيايي گسترده توجيه كرد، يعني موهنجودارو ممكن بود پايتخت سرزمین‌های پست رسوبي سند و هاراپا پايتخت سرزمین‌های كوهستاني پنجاب بوده باشد، اما بعدها با كشف سومين شهر بزرگ تمدن سندي يعني گان وري والا اين فرضيه مردود شناخته شد.

باستان شناسی هندي، يكي از بزرگ‌ترین متخصصان تمدن هاراپايي، نظريه ديگري ارائه كرد كه بر مبناي آن تمدن سندي يك «امپراتوري» و در اصل اداره آن بر عهده شهر مركزي موهنجودارو و تعداد بسياري شهرهاي ثانويه بوده است. درهرصورت هرکدام از اين نظریه‌ها صحيح باشد، آنچه ديده می‌شود اين است كه اداره سياسي – اجتماعي تمدن سندي با بین‌النهرین، (هر يك از دولت – شهرها در بین‌النهرین استقلال داشتند،) متفاوت بوده و زير نظر شهرهاي بزرگ مركزي اداره می‌شده است.

هند باستان

نقشه-شهر-باستانی-موهنجودارو

نه‌تنها موهنجودارو و هاراپا، بلكه ساير شهرها و شهرک‌های تمدن سندي كه تاكنون حفاری‌شده درمجموع نسبت به تمدن‌های بین‌النهرینی شباهت‌های بسيار زيادي ازنظر مادي و فرهنگي با يكديگر دارند و صرف‌نظر از بزرگي و كوچكي، تمام آن‌ها با استفاده از شبکه‌های جدول مانند ساخته‌شده‌اند و اين نكته نه‌تنها درباره شهرها صادق است، بلكه حتي در روستاهاي کوچک نيز وضع به همين منوال بوده است.

در حقيقت شهرهاي تمدن هاراپايي نخستين نشانه ها و کوشش‌های بشري براي شهرسازي، طبق برنامه‌ریزی‌های پیش‌بینی‌شده است و کاملاً با شهرها و روستاهاي نامنظم میان‌رودانی كه به‌صورت تصادفي گسترش پيدا می‌کردند در تضاد بوده است.

برخلاف استفاده بسيار گسترده خشت در تمدن‌های بین‌النهرینی و فلات ايران، در اينجا براي معماري از آجر استفاده می‌شد و شهرها سيستمهاي بسيار پيشرفته آبرساني و زهكشي داشتند كه بدون شك قدیمی‌ترین و عالی‌ترین سيستم آبرساني در دنياي باستان به شمار می‌رود. گسترش برنامه‌ریزی شهرسازي را به بهترين وجه می‌توان در موهنجودارو ديد.

موهنجودارو شهري است كه از آن می‌توان به‌عنوان اصلی‌ترین الگو و مدل شهرهاي تمدن سندي نام برد. شهر به دو قسمت اصلي شهر بالا (قلعه – ارك) و شهر پايين تقسیم‌شده است. شهر بالا شامل بناي يادماني و همگاني می‌شود و شهر پاييني جاي زندگي مردم عادي است.

هند باستان

حمام-موهنجودارو

بناهاي اصلي موجود در ارك عبارت است از حمام بزرگ، سيلو و بناي بزرگي كه شامل مدرسه و ساختمان بناي مشورتي (Assembly Hall) است. حمام بزرگي كه بدون شك ساختماني غيرعادي به شمار می‌رود، استفاده جالب‌توجهی از مهندسي آب را نشان می‌دهد. در اينجا استخر بزرگي با ‌اندازه ۱۲ در ۷ متر با عمق ۳ متر وجود دارد كه استفاده از آن احتمالا منحصر به نخبگان و كاهنان بوده است.

سيلوي شهر به‌اندازه ۱۰۰۰ مترمربع در غرب حمام بزرگ قرار دارد. اين بنا و بناي مشابه آن در هاراپا محل نگهداري غلات و انبار عمومي شهر براي نگهداري محصولات توليدي جامعه بوده است. مدارك باستان‌شناختی‌ای وجود دارد كه نوعي كنترل دولتي و مركزي را روي محصولات و توليدات جامعه نشان می‌دهد، اما متوني وجود ندارد كه اين نظريات را تأييد كند.

در حقيقت در نبود و غياب واحدهاي پولي، سيلوي تحت كنترل نيروي مركزي يا دولتي، به‌نوعی نقش خزانه دولت را داشته كه وظيفه نگهداري توليدات و همچنين پرداخت‌ها بر عهده آن بوده است. بنايي كه آن را مدرسه يا كالج می‌نامند در شمال شرقي حمام بزرگ واقع است.

بنا بر عقيده سر جان مارشال، يكي از حفاران موهنجودارو، اين بنا محل اقامت رسمي نخبگان شهر يا مدرسه‌ای براي روحانياني بود كه وظايف مذهبي خود را در استخر و حمام بزرگ انجام می‌دادند. ساختمان بناي مشورتي يا «مجلس» در بخش شمالي ارك واقع است. سالن بزرگ اين بنا با ستون‌ها و جرزهاي آجري به پنج راهرو بزرگ تقسيم می‌شود. كاربري اين بنا و بناي سيلو هنوز مبهم است و همگاني يا يادماني بودن اين دو بنا فقط به دليل بزرگي آن‌ها مطرح‌شده، زيرا نمی‌توانسته كاربري خصوصي داشته باشد.

 

كاوش در شهر پايين، نقشه ساختماني منظم، چهارگوشه و از پيش طراحي و کنترل‌شده‌ای را نشان می‌دهد. خیابان‌های اصلي به پهناي ۱۰ متر است كه آن نيز با کوچه‌های كوچكي به عرض 5/1 متر قطع می‌شود. اين خیابان‌های اصلي داراي جوی‌های آجر ساز و چاه‌های جمع‌آوری فاضلاب است. اين چاه‌ها هم در خانه‌های خصوصي و هم در بناهاي عمومي وجود دارد و به کانال‌های خياباني متصل می‌شود.

برخي از خیابان‌ها كف سازي نشده و روي آن‌ها هنوز اثر و رد چرخ‌های وسایل نقليه سنگين به چشم می‌خورد. خانه‌ها عموماً يك حياط مركزي و بناهايي دوطبقه دارد. از كاوش در منازل خصوصي برمی‌آید كه يك طبقه متوسط، اما مرفه و صاحب کسب‌وکار پررونق در اينجا زندگي می‌کرده است. همين کاوش‌ها نشان می‌دهد كه در اينجا نيز تقسیم‌کار و تخصص كاري وجود داشته و توليدات صنعتي آن‌ها پيشرفته و مشابه بین‌النهرین و فلات ايران بوده است.

در حقيقت تعدادي از بناهاي شهر پايين مسكوني نبوده، بلكه کارگاه‌های صنعتي ازجمله مهره سازي، نساجي و فلزگري بوده است. به نظر می‌رسد خیابان‌های طولاني شهر را در جهت وزش باد انتخاب کرده‌اند تا بتوان از نسيم خنك كه می‌وزد به نحو احسن استفاده كرد. با توجه به اين نكات به نظر می‌آید نقشه اين خیابان‌ها را كساني طراحي کرده‌اند كه به وضعيت اقليمي منطقه آشنا بوده‌اند.

يكي ديگر از شاخصه‌های جوامع سندي نظام‌های كاستي و طبقاتي است. باوجود مدارك و شواهد بسيار زياد باستان‌شناختی، هنوز از وضعيت رسمي كاستها در تمدن سندي آگاهي كاملي در دست نيست، اما می‌توان گفت كه وجود كاستها در اين جوامع حتمي بوده است. يك نظام كاستي را می‌توان گونه‌ای از نظم اجتماعي تعريف كرد كه در آن، هر يك از افراد جامعه به يك گروه خاص اجتماعي تعلق دارند كه بيشتر اوقات با افزودن صفتي معرفي می‌شوند كه معمولاً به مشاغل آن‌ها مربوط است.

به‌طور خلاصه عضويت در كاستهاي گوناگون با وضعيت شغلي افراد ارتباط دارد و هرگونه تغيير و تبديل در روند زندگي افراد در زمينه هاي گوناگون شغلي يا خصوصي، بر اساس مباني پذیرفته‌شده كاستي كه فرد به آن تعلق دارد توجيه می‌شود. به‌این‌ترتیب خروج از يك كاست تقریباً غیرممکن و حتي ازدواج افراد با يكديگر تابع مقررات نانوشته موجود در كاست بوده است. در حقيقت ازدواج با افراد خارج از يك كاست، برتر يا فروتر، غیرممکن بود.

اواخر هزاره دوم، حدود ۱۳۰۰ پيش از ميلاد، پارچه‌های پنبه‌ای به‌دست‌آمده است که از قدیمی‌ترین مدارك مربوط به توليد محصولات پنبه‌ای در دوران باستان تمدن سند است. دامداران و كشاورزان روستاهاي سندي جانوراني چون گاو، شتر، اسب، خوك، گوسفند، سگ و گربه داشتند و نقش فیل‌ها بر اشياي ساخته‌شده و مهره‌ها، ممكن است دليلي بر اهلي شدن اين جانور در آن زمان بوده باشد. نقوش موجود روي مهرها شامل انسان‌ها و شبه انسان‌ها می‌شود. موجوداتي گاو مانند با یک‌شاخ نيز روي اين مهرها ديده می‌شود و در كنار آن‌ها، جانوران ديگري چون گاوميش، كرگدن، ببر، و تمساح نيز به چشم مي خورد.

اشياي تجملي از صدف‌های گوناگون، عاج، سنگ لاجورد، عقيق، ديگر سنگ‌های قيمتي و نيز طلا و نقره توليد می‌شد و صنعت مهرسازي نيز گسترش‌یافته بود. جز سفال، براي توليد ظرف‌های منقوش سفالي كه حكايت از وجود صنف سفالگران دارد، براي ساختن ظروف و ساير اشيا استفاده از دو نوع سنگ نيز بسيار متداول بوده است.

اولي سنگ صابون است كه به‌احتمال بسيار از معادن منطقه كرمان تهيه می‌شد و از آن بيشتر براي توليد مهره‌ها و مهرها استفاده می‌شد و سنگ ديگر مرمر است كه ظرف‌های گوناگوني از آن می‌ساختند. وجود پیکره‌های مرمري، آلات موسيقي و نقاشي، همگي پيشرفت هنرهاي زيبا را در جوامع نشان می‌دهد. برخي از اين هنرها در فرهنگ‌های دوره پيش از سند نيز متداول بوده است، اما در اين دوران آثار هنري سریع‌تر و با معيارهاي معيني توليد می‌شد.

چنانچه از اين مهرها براي مهر كردن كالاهاي تجاري، ظروف سفالي و ساير اشيا استفاده می‌شده، ازنظر سازمان اداري اهميت چشمگيري داشته است. چنين جامعه پرتحركي، همانند جوامع بین‌النهرینی، به‌ویژه براي كنترل توليد، ورود و خروج مواد صادراتي و وارداتي خود بدون شك نيازمند يك نظام نگارشي و ثبتي بوده است كه قادر به برآوردن نيازهاي آماري و ثبتي آن‌ها باشد.

  انقراض تمدن سند

كليه شواهد نشان از آن دارند كه تمدن سندي از حدود سال‌های ۲۴۰۰ تا  ۱۸۰۰ پيش از ميلاد شكوفا بوده و در اوايل هزاره دوم پيش از ميلاد پايان رسيده است. علل ظهور سريع اين تمدن را تنها می‌توان از راه پژوهشهاي باستان‌شناختی توضيح داد. هنوز روشن نشده كه اين مرحله پاياني ناگهاني بوده يا زندگي در شهر رفته‌رفته در طول چند سده رو به افول رفته است، هرچند به نظر می‌رسد كه اين امر به‌صورت تدريجي رخ‌داده، زيرا محوطه‌های موجود در شمال غربي هندوستان جدیدتر از اين تاريخ بوده و احتمال می‌رود كه گروه‌های جديد مردمي به آنجا مهاجرت كرده باشند؛ يعني به نظر می‌رسد كه شهرهاي سندي را گروه‌های غیرشهری اشغال کرده‌اند.

اما اين نكته روشن است كه پس از نابودي اين تمدن، تمدني به‌مراتب پست‌تر جاي آن را گرفته است. نظریه‌های بسياري درباره چگونگي و چرايي افول ارائه‌شده، كه به دودسته اصلي تقسيم می‌شوند. نظریه‌ای كه بر اساس آن افول تمدن سند نتيجه تغييرات زیست‌محیطی و عوامل زيستگاهي بوده و نظريه ديگر كه آن را به تخريب ناشي از هجوم و جنگ نسبت می‌دهند.

از ديدگاه طرفداران نظريه دوم، كه قدیمی‌ترین نظريه شمرده می‌شود، علت از بين رفتن تمدن سندي، تجاوز مردم آريايي ودايي دانسته شده است. ريگ ودا، كتاب مقدس هندوان، آمدن آرياييهاي ودايي را چنين توصيف كرده كه شهرهاي بزرگ و ديواردار را «تيره رنگ پوستان» اشغال كردند و آریایی‌ها باعث خرابي آن‌ها شدند. نكته درخور توجه در اين زمينه آن است كه در کاوش‌های باستان‌شناختی، تاكنون هيچ رد و اثري از چنين تجاوز بزرگي ديده نشده است.

تنها محوطه باستاني حفاری‌شده كه شواهدي قابل‌اتکا، اما نه‌چندان كامل، از يك كشتار را به دست می‌دهد، محوطه موهنجودارو است. در چند ناحيه اين شهر و در جديدترين لایه‌های آن مجموعه اسکلت‌های مردان، زنان و كودكان پیداشده كه به‌وضوح روشن است كه به قتل رسیده‌اند. جنازه‌ها را باعجله به خاك سپرده و در بيشتر موارد اصلاً دفن نکرده‌اند.

بديهي است كه نسبت دادن اين كشتار به آریایی‌ها وسوسه‌انگیز می‌نماید، اما مداركي نيز وجود دارد كه بر اساس آن‌ها، سنديان پيش از انقراض با مردم آسياي مركزي و اطراف جيحون آشنايي كامل داشته و در ارتباط بوده‌اند. بنابراين هيچ دليلي بر وجود چنين برخوردهاي خصمانه‌ای وجود نداشته و به‌این‌ترتیب مشكل بتوان پذيرفت كه تمدن سندي، يعني فرهنگي چنين متحد و يگانه، به اين سادگي و براثر هجوم نيروهاي متجاوز از بين رفته باشد.

دومين دليل انقراض اين تمدن و فرهنگ دخالت‌های طبيعي شمرده‌شده است. باآنکه بررسی‌های باستان – جانورشناسي نشان داده كه برخي از جانوراني كه پیش‌ترها در اين مناطق وجود داشته‌اند امروز وجود ندارند و بنابراين تغييرات بزرگ آب و هوايي در متروك شدن كليه اين نقاط تأثير داشته است، اين نظر نيز كافي به نظر نمی‌رسد و اصولاً پذيرفتن اين نكته كه هرکدام از عوامل ذکرشده يا ساير عواملي كه در حال حاضر شناخته‌شده نيستند به‌تنهایی در انقراض آن تمدن مؤثر بوده‌اند، دشوار است و بنابراين بايد در جستجوي عوامل اصلي و مؤثر انقراض و از بين رفتن اين تمدن بزرگ بود.

آزمایش‌های كربن ۱۴ تاريخ تمدن سند را بین سده ۲۴۰۰ تا ۱۸۰۰ پيش از ميلاد تعيين كرده است. اگر هنوز چگونگي شکل‌گیری اين تمدن در ابهام فرورفته، مشكل بزرگ‌تر در پيدايش سريع آن و از بين رفتن سریع‌تر آن است. هنوز اين نكته كه سقوط آن تدريجي بوده و يا به‌صورت ناگهاني صورت گرفته نيز موردبحث است. اما به نظر می‌رسد كه اين تغيير تدريجي ولي سريع بوده است. اين نكته نيز بايد موردتوجه قرار گيرد كه محوطه‌های شرق رودخانه سند و شمال غربي هندوستان جدیدترند و اين احتمال وجود دارد كه مردم ساكن در مراكز تمدن سندي از شهرهاي اصلي خود به آنجاها مهاجرت كرده باشند.

هنر و صنعت تمدن سندي هاراپايي

هند باستان

هند باستان

حفاری‌های باستان‌شناسی دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ ميلادي آثاري از تمدن و هنر دره سند را واقع در پاكستان امروزي، در اختيار قراردادند. اين حفاری‌ها در موهنجودارو پربار بودند و آثار يك شهر باستاني شبه‌قاره را با تمام ویژگی‌های شهرسازی آن نمايان ساختند. در هاراپا، شهري در شمال موهنجودارو، هم استحكامات شهري كشف شدند.

آثاري كه در دره سند كشف شدند در پنج گروه طبقه‌بندی گرديدند: ۱) سفالینه‌های منقوش هندسي؛ ۲) مهرهاي مسطح چندضلعي؛ ۳) پیکرک‌های سفالين ریزنقش مردانه و زنانه؛ ۴) آثار مفرغي؛ ۵) پیکره‌های سنگي و نقش برجسته‌کاری.

بر روي مهرهاي مسطح و چهارگوش هم نقوش مختلفي ظاهرشده‌اند و ازجمله آن‌ها ايزدي شاخ‌دار است كه چهارزانو نشسته است و احتمال می‌رود كه صورت نخستين شيوا يكي از سه ايزد بزرگ آيين هندو بوده باشد. نقش ايزدي است با تاجي بر سر كه با نشانه رمزي و نقوش شاخ و برگ آرايش يافته است. از تصاوير جانوران نقش فيل، گاو نر، تمساح و مار و گراز بارها تكرار شده و گاه صحنه‌های كشتي با گاو يا پشتك زني و پرش روي پيكر گاو نقش خورده‌اند و بعيد نيست كه تمام اين نقوش حال و هواي آييني داشته‌اند.

هند باستانهندباستان

پیکره‌های سفالي کشف‌شده در تمدن سند چند نوع‌اند. پاره‌ای از آن‌ها داراي مفهوم آييني هستند مثل پیکرک‌های انساني با سر گاو يا انواع پیکرک‌های زنانه به‌صورت ایزد بانوی مادر و گروه ديگر به ظاهر مفهوم سرگرم‌کنندگی و نمايشي داشته‌اند مثل پیکرک‌های سفالي گاوهاي کوهان‌دار.

يكي از مجسمه‌های بسيار جالب‌توجه پيكره مفرغي دختر رقصنده است. پاهاي اين مجسمه شكسته، اما بقاياي پاها خميده و نشان‌دهنده حركت آزادانه رقص اوست. دستبندي در دست چپ پيكره، كه يك آلت موسيقي در دست دارد، ديده می‌شود.

رقصنده مچ دست را روي تهيگاه گذاشته و با لباني ضخيم و جلوآمده مشغول خواندن آواز است. اين مجسمه کاملاً برهنه است و موهايش بر یک‌طرف سر او افتاده و شباهت به دختران رقصنده معابد در دوره‌های بعدي دارد. اين پيكره ازنظر قیافه‌شناسی با ساير مجسمه‌ها تفاوت دارد، ولي به خاطر حركت آزادانه اجزاي بدنش می‌توان روحيه چابكي و ورزيدگي را در آن ديد. به‌غیراز پیکرتراشی برنزي، هنديان از برنز براي ساختن انواع ظروف، سلاح و لوازم خانه استفاده می‌کردند. هنر مفرغ كاري بعدها از اهميتي درخور برخوردار شد.

يك بالاتنه سنگي مردي ریش‌دار با جامه‌ای منقوش به گل سه پر مربوط به هزاره سوم پيش از ميلاد است.

هند باستان

هند باستان

پیکره-دختر-رقصنده-از-مفرغ

دومين مجسمه از سنگ قرمزرنگ ساخته‌شده و فاقد سر و بازو است. پاهاي اين پيكره شكسته و آثار سوراخ استوانه‌ای براي اتصال بازوها روي شانه‌هایش ديده می‌شود. عضلات اين مجسمه به‌صورت بسيار طبيعي نشان داده‌شده است.

كتابت اطلاعات موجود براي شناسايي وضعيت ساختارهاي اجتماعي – سياسي سند، كه بر اساس آن‌ها اين تمدن قادر به انجام فعالیت‌های تجاري بین‌المللی بود، نسبت به سومر بسيار كم است. يكي از مهم‌ترین دلايل اين موضوع نبود نوشته‌های كافي و كشف نشدن رمز چيزهايي است كه نوشته‌شده است.

در ميان محوطه‌های باستاني مناطق شرقي فلات ايران، در بلوچستان پاكستان و آسياي مركزي علائم و نشانه‌هایی روي اشيا و به‌ویژه ظرف‌های سفالي ديده می‌شود، به نظر می‌رسد كه اين علائم گونه‌ای پيام كوتاه و خلاصه‌شده بوده كه سفالگران عهد باستان از طريق آن‌ها سعي بر انتقال فكر يا انديشه خاصي به آيندگان داشته‌اند. درهرصورت و حتي با توجه به برخي شباهت‌های اين نشانه‌ها و نشانه‌های آغاز ايلامي و سومري و هاراپايي، كليه کوشش‌ها براي كشف رمز اين نشانه‌ها با شكست روبه‌رو شده است.

 

هند باستانهند باستان

 

هند باستان

نوشته‌های روي مهرها و سفال‌های هاراپايي، كه احتمالاً برخي از آن‌ها با يكديگر مربوط نيستند، شامل ۳۹۶ نماد و نشانه است كه روي ۲۵۰۰ متن پیداشده است. نوشته‌ها معمولاً روي مهرهاي مربع شكل آمده، اما روي لوحه‌های مفرغي و همچنين به‌صورت كنده يا استامپي نيز دیده‌شده است. متن نوشته‌ها كوتاه است و به‌ندرت از ده نشانه تجاوز می‌کند و حداكثر تعداد نشانه‌ها ۱۷ عدد است. پژوهش‌های فنلاندی‌ها و شوروی‌ها، با استفاده از سيستم كامپيوتري یک‌شکل، نشان داده است كه زبان سندي از خانواده زبانه‌ای دراويدي است.

مذهب تمدن سندی – هاراپایی

هند باستان

هاراپا-دفین

 

يكي از مفيدترين روش‌ها براي آشنايي با برخي از باورهاي اجتماعي و آييني، بررسي و پژوهش در روش‌های تدفين و تشييع در جوامع قديمي است. اين نكته به آشنايي با نیایش‌های مذهبي و باورهاي رايج در جامعه سندي نيز كمك می‌کند. باوجوداینکه هيچ مدرك باستان‌شناختی و نوشته‌ای درباره دين يا هر نوع باور ديگري در دست نيست، بااین‌حال با كنار هم گذاشتن برخي داده‌های موجود می‌توان تا حدودي به اين جنبه معنوي جامعه سندي پي برد.

صرف‌نظر از چند بنا كه تصور می‌رود معبد باشد يا به‌نوعی با باورهاي مذهبي ارتباط پيدا كند، تاكنون هيچ بنايي به دست نيامده كه به‌صورت قطعي بتوان آن را معبد ناميد و به آن استناد كرد. فقط بر اساس برخي از نشانه‌های تصويري موجود در آثار هنري اين زمان و برخي آثار ديگر می‌توان درباره دين اين جامعه حدس‌هایی زد و برخي از باورهاي مذهبي را شناخت.

گفته شد كه معمولاً اطلاعات مهمي در مورد مذاهب افراد از گورستان‌ها به دست می‌آید، اما در سند هيچ گوري به دست نيامده تا بتوان آن را به شاهي يا كاهني نسبت داد. از مهم‌ترین گورستان‌های اين تمدن گورستان هاراپاست، كه در آن قبرهاي ۵۷ نفر به‌صورت جداگانه پیداشده كه در جهت شمالي- جنوبي دفن شده‌اند. همراه هر فرد تعدادي ظرف سفالي تا حداكثر ۴۰ عدد و برخي اشياي زينتي قرار دارد. از وضعيت اين گورستان می‌توان نتيجه گرفت كه سنديان به دنياي ديگر معتقد بوده‌اند، اما تعداد گورهاي حفاری‌شده چندان كافي به نظر نمی‌رسد تا بتوان تمام مسائل و نكات مربوط به سنديان را از آن استخراج كرد.

هند باستانسر جان مارشال سعي كرده با رديابي برخي از رسوم جديدتر هندي اطلاعاتي درباره مذهب اين جامعه به دست آورد، اما ساير دانشمندان ترجيح می‌دهند با استفاده از سنت‌های موجود جامعه و اندك آثاري كه از اين سنت‌ها باقی‌مانده به اين هدف برسند. با در نظر داشتن اين اصل، مهم‌ترین سنت را می‌توان با طبيعت شهرنشینی مرتبط دانست و خرده سنت‌ها را متعلق به توده‌هایی دانست كه جمعيت روستاها را تشكيل می‌دادند و باورهاي ساده‌ای داشته‌اند.

در باورهاي چنين جامعه كشاورزي، نيايش باروري تأثیر بسيار عميقي داشته است. به دست آمدن تعداد بسيار زيادي پیکره‌های سفالي زن برهنه نشان‌دهنده اعتقاد به ايزد مادر روستا است. همراه اين نوع پیکره‌های زنان برهنه، پیکره‌های زنان حامله و بچه به بغل نيز به‌دست‌آمده است. روي يك مهر استوانه‌ای كه از هاراپا به‌دست‌آمده، صحنه زايمان نشان داده‌شده است. آنچه در اين صحنه وجود دارد بيانگر عقيده باروري است كه جلب‌توجه می‌کند و بازتاب چنين عقیده‌ای روي مهر استوانه‌ای منعکس‌شده است.

دومين پدیده‌ای كه ريشه در باورهاي عامه دارد نمايش جانوران روي مهرهاي استوانه‌ای است. برخي از اين جانوران داراي چند سر و بعضي داراي چندين بدن و برخي ديگر از آن‌ها بدون شك جانوران اسطوره‌ای هستند كه بدنشان از تركيب اجزاي بدن چندين جانور تشکیل‌شده است. متداول‌ترین نقوش جانوري متعلق به گاوهاي نر است كه نقش آن‌ها روي مهرها ديده می‌شود. وجود نقش كرگدن در تعداد زيادي از مهرهاي استوانه‌ای امري بسيار مرموز است. اگر هم اين جانوران واقعاً پرستيده نمی‌شدند، به نظر می‌رسد كه روح جانوري بخشي از باورهاي مذهبي را تشكيل می‌داده است.

هند باستان

يك نقش نمادين روي مهر استوانه‌ای دیده می‌شود که به نظر می‌آید ايزدی به حالت نشسته است و داراي چندين صورت است و در وسط تاج شاخ‌دار او يك كنده درخت نمادين نمايش  داده‌شده و تعدادي حلقه نيز به دور گردن دارد. زير کرسی‌ای كه او بر آن نشسته دو آهو نقش شده است.

اطراف اين شخص نشسته، كه به نظر می‌رسد بی‌حرکت است، چهار حيوان نقش شده‌اند. از ميان اين چهار حيوان يك فيل در حالت آرام نشان داده‌شده، درحالی‌که ببر و كرگدن و گاو نر در حال خشم و حمله هستند. به عقيده‌ی باستان شناسان اين شخص نمونه اوليه شيوا است كه تا امروز در باورهاي هنديان باقی‌مانده است.

آب در زندگاني مذهبي سنديان داراي نقش بسيار مهمي بوده است. ساختارهاي مربوط به آب و فاضلاب را در شهرهاي سندي گرايشي تقریباً ولخرجانِ دانسته، اما درواقع وجود اين تأسيسات ممكن است نشانه گرايش شديد جامعه به پاكيزگي باشد.

نكته محتمل‌تر آن است كه حمام بزرگ موهنجودارو براي پاكيزگي و نظافت آييني بناشده باشد. اين توجه به آب و تطهير آييني يكي ديگر از ویژگی‌های هند در دوره تاريخي آن است. درواقع شواهد موجود درباره زندگي مذهبي سنديان حاكي از آن است كه برخي از سنت‌ها از دوره هاراپايي تا دوره تاريخي تداومي قطعي داشته است.

مذهب در دوره تاریخی شبه‌قاره هند

در دوره تاریخی مذاهب بومي نظير هندوئيسم، بوديسم، جينيسم و سيخيسم پديد آمدند. سير و تطور آيين هندو را می‌توان با عناوين آيين ودايي، آيين برهمايي و آيين هندو ارزيابي و پيگيري كرد. هندوان خود را قوم برگزیده‌ای می‌دانستند كه پيشينيان آن‌ها از موجودات مافوق طبيعي و آسماني هستند و معتقد بودند كه برهماي خالق، آن‌ها را آفريده است.

هندوئيسم:

آيين هندو از زمان ورود آريایی‌ها به اين سرزمين از حدود نيمه دوم هزاره دوم پيش از ميلاد شفافيت بيشتري می‌یابد. در نزد آرياها سه ايزد موردتکریم بوده‌اند: ايندرا، ميترا و وارونا و اين سه خدا بعدها جوهره اصلي آيين ودايي را پديد آورده‌اند. ايندرا خداي طبيعت، رعد و باران و توفان بود. ميترا يا مهر خداي آسمان، فروغ و روشنايي و حق و دادگستري محسوب می‌شد. وارونا (اهورا در اوستايي) خداي خرد و حكمت بود كه به‌تدریج به ايزد نظم جهاني كه گردش طبيعت بدان باز بسته بود، تبديل گرديد. از دیگر خدایان آنان سوريا و آگني به ترتيب خدای خورشيد و آتش بودند. آریایی‌ها از اين ايزدان هيچ تصويري نساخته‌اند.

در آيين ودايي جهان وجود لايتناهي است كه همواره در حال تكثير و سبب افزايش موجودات است و مسئله قرباني كردن به اين وجود لايتناهي جان و قدرتي تازه می‌بخشد و موجب تكثير و افزايش موجودات می‌شود. تشريفات و مراسم قرباني كه با ذكر ادعيه و اوراد خاصي صورت می‌گیرند كار عده‌ای خاص به نام برهمن‌اند كه تمام مراسم مربوط به قرباني و مناسك سحر و جادو در اختيار آن‌هاست. راهبان موادي مثل شير يا سوما (نوشابه‌ی سُكرآور) را بر آتشي می‌ریختند كه قربانی‌ها را براي ايزدان به ملكوت می‌برد.

اگر برهمن‌ها اين نيايش واره ها را به‌درستی انجام می‌دادند، ايزدان حاجت‌های كساني را كه نذر كرده بودند برمی‌آوردند. كتاب مقدس آيين ودايي، وداهاست كه چهار بخش دارد(ودا يعني «معرفت»). اين گفتارهاي آموزشي مذهبي به زبان سانسكريت براي راهبان (يا برهمن ها) بود تا آن‌ها را بازگويند يا به آواز بخوانند. برهمنان خود را موجودات مافوق انساني می‌دانستند و معتقد بودند كه آن‌ها با نيروهايي در ارتباط‌اند كه خدايان متعدد تابع آن نيروها هستند.

برهمنان حدود سده نهم يا هشتم پيش از ميلاد آيين تازه‌ای به وجود آوردند كه آيين برهمايي ناميده می‌شد. طبق اعتقادات اين آيين در خارج از وجود انسان، اصلي به نام برهمن (اصل عالم) و در باطن وجود انسان، اصلي به نام آتمان (اصل وجود يا ذات) وجود دارد و هدف آيين برهمايي ايجاد وحدت بين اين دو اصل است. كتب مقدس آيين برهمايي يكي برهماناها و ديگري اوپانيشادها هستند. برهماناها دربردارنده تفاسير ديني هندو می‌باشند و اوپانيشادها مباني كلامي و فلسفي اين آيين را در بردارند. تناسخ يا بازگشت اجباري به زندگي از اعتقادات اين آيين بود و صورت‌های تناسخ را با نيكي و بدي اعمال فرد مربوط می‌دانست و اعتقادات مذهبي را با اصول اخلاقي پيوند می‌زد.

متفكران مذهبي از ۸۰۰ تا ۵۰۰ پ.م.، متن‌های گوناگوني به نام اوپانيشادها را تدوين كردند. اندیشه‌های نوآورانه‌ی اوپانيشادها عبارت بودند از سمسارا، كارما، و موكشا (يا نيروانا). سمسارا اعتقاد به اين بود كه آدم ها پس از مرگ، در دور تقریباً بی‌پایانی از باززایی، دوباره زاده می‌شوند. نوع اين باززایی می‌توانست متفاوت باشد. هركس ممكن بود در هيئت انسان، حيوان، يا حتي ايزد از نو متولد شود. سرشت آتي اين باززایی ها را اعمال گذشته‌ی فرد (كارما)، چه خوب يا بد، تعيين می‌کرد. هدف غايي زندگي يك آدم مذهبي گريز از اين دور تولد و مرگ از راه يكي شدن با نيروي حياتي جهان بود. اين گريز موكشا (رستگاري، نزد هندوها) يا نيروانا (توقف مرگ و باززايي، نزد بودائی‌ها) خوانده می‌شد.

برهمنان در سده ششم پيش از ميلاد با ظهور دو آيين جين و بودائی، به فكر تجديد و اصلاح اعتقادات پيشين برآمدند تا بتوانند به‌ویژه با آيين بودا مقابله كنند. آن‌ها افكار فلسفي آيين برهما را با اندیشه‌ها و باورهاي عاميانه هندویان درآمیختند و آيين جديدي به نام آيين هندو به وجود آوردند.

در اين آيين يك وجود اعلي و علت‌العلل موجودات عالم و بالاتر از همه خدايان و مبرا از زمان و مكان و منزه از صفات وجود دارد و حقيقت اين وجود اعلي در سه مظهر ظهور كرده است: ۱) مظهر آفرينش؛ ۲) مظهر حفظ و بقا؛ ۳) مظهر نيستي و فنا. اولي در وجود شخص برهما، خالق جهان، دومي در وجود شخص ويشنو، نگهدارنده و محافظ موجودات جهان، و سومي در وجود شخص شيوا، ويران كننده هستي موجودات عالم، تجلی‌یافته است.

مهم‌ترین کتاب‌های مقدس آيين هندو يكي مهاباراتا است كه در اواسط سده سوم تا دوم پيش از ميلاد تأليف شده و بخش مهم آن بها گوادگيتا يا گيتا يعني سرود آسماني است و در حقيقت سرگذشت كريشنا و اندرزهاي او به شاگردش ارجوناست و ديگري رامايانا است كه منظومه حماسي در شرح زندگي راما يا همان ويشنو خداي نگاهبان و حافظ عالم بشريت است.

اين کتاب‌ها در جامعه هندو اهميت ویژه‌ای دارند و به لحاظ شناخت جامعه هندو و معتقدات هندوان ارزشمند هستند. از مشخصات ويشنو در آيين هندو اين است كه طي تناسخ‌های گوناگون به كمك نجات عالم شتافته و به‌صورت پیکره‌های مختلف از ماهي، گراز، شير و خرچنگ گرفته تا انسان: راما، كريشنا و بودا در آمده و ظاهرشده است.

هند باستانويشنو: نگه‌دارنده‌ی جهان است. هنرمندان غالباً او را با چهار دست و در حالي نشان می‌دهند كه نشانه‌های مختلفي را به دست گرفته است. گاهي بر افعی‌ای لميده كه روي آب‌های كيهاني شناور است. هنگامی‌که نيروهاي اهريمني جهان قدرت می‌گیرند به زمين می‌آید تا  توازن برقرار سازد، و (از طريق آواتارها، يا تناسخ‌ها) به شکل‌های گوناگوني درمی‌آید ازجمله گراز، ماهي، سنگ‌پشت، و نيز كريشنا، دوستدار خدا و حتي خود بودا. نشانه‌های خاص او عبارت‌اند از: ديسك يا چرخ، گل نيلوفر، موجود افسانه‌ای به شكل نيمي پرنده و نيمي انسان كه بر روي سکه‌ها و شهرهاي باستاني و ساير جاها مثل ستون ظاهر شده است.

تصاوير شيوا معمولاً خصوصياتي به شرح زير دارند: چشم سوم بر روي پيشاني؛ هلال ماه بر بافته‌های موي سر؛ سوار بر گاو نر؛ پوست ببر به‌عنوان جامه؛ مارهايي براي تزيين و چنگك و يك طبل كوچك در دست. پوست او اغلب سفيد است و در تصاويرش دو يا چند بازو دارد.

بودیسم:

سيدارتا گوتاما كه بعدها بودا يعني حكيم روشن‌روان و نوراني ناميده شد در حدود ۵۴۴ ق.م. در شمال شرقي هند در خانواده‌ای متمكن چشم به جهان گشود و در كودكي از مهر مادري محروم شد. گوتاما تحت شرايط خاصي تربيت يافت و طي زندگي اوليه چهار دوره از زندگي يعني بيماري، پيري، مرگ و آرامش را تجربه كرد. او در ۲۹ سالگي زن و فرزند و ثروت و جاه و جلال را ترك گفت و راهي سير و سياحت و زيارت راهبان گرديد تا درمان رنج و آلام بشري را كه زندگي ناميده می‌شود، بيابد.

او ماجراهاي زيادي را تجربه كرد؛ گاه به رياضت پرداخت و زماني با خوردن خوراکی‌های گوناگون سلامت و قوت اوليه را بازيافت، به‌هرتقدیر یک‌شب مهتابي در بوداقايا (بودگایا)، زير درخت انجيري كه بعدها درخت بودا ناميده شد، حقيقت بر او مكشوف گرديد و از اين زمان بودا شد حكيمي كه فكري منور و روشن دارد و گنجینه‌های معرفت و دانش به روي او گشوده شده است؛ ازاین‌رو به نجات ديگران كمر همت می‌بندد.

آيين بودا مبتني بر چهاراصل عمده است: ۱) جهان سراسر آكنده از رنج‌ها و آلام است و تولد و پيري و بيماري و مرگ شکنجه‌هایی بيش نيستند. ۲) منشأ تمام اين آلام و رنج‌ها، تمناست؛ يعني بقا و ميل به لذات جسماني كه در حقيقت بی‌ثبات و بی‌اساس هستند، ۳) درد و رنج و آلام را بايد از بين برد و براي از بين بردن آن‌ها بايد تمناي بقا را در خود كشت و خود را از هرگونه خواهش و علاقه و اشتياق رها كرد، ۴) براي از بين بردن درد و رنج بايد هشت مرحله را در زندگي به کاربست مراحلي چون ايمان پاك، اراده پاك، گفتار پاك، كردار پاك، معاش پاك، آگاهي پاك، دانش پاك و انديشه پاك.

افزون بر اين، ده امر بودائی نيز وجود دارند كه مباني اخلاقيات آيين بودا را شكل می‌دهند و در كنار آن‌ها فضايل دهگانه بودائی هم در تزكيه نفس و تهذيب دروني نقشي درخور دارند. با اين سجاياي رفتاري و اخلاقي است كه انسان می‌تواند به نيروانا يا سعادت ابدي برسد و هستي بی‌ثبات را به هستي باثبات و جاوداني مبدل كند.

هند باستانشكل كهن آيين بودا تراوادا بودائی (طريقت پيران) خوانده می‌شود. با گسترش آموزه‌های بودا از هند به سراسر آسيا، اين مذهب جديد درگذر زمان تحول يافت و تغيير كرد. دومين مكتب اندیشه‌ی بودائی، مهایانا بودائی (طريقت بزرگ)، در حدود آغاز قرن نخست م. سر برآورد.

مهایانا هم‌چنین بودي‌سَتواها (بوداهاي آينده) را گرامي می‌دارند و آن‌ها را نمونه‌های شفقت می‌دانند، زيرا در آستانه‌ی رسيدن به نيروانا توقف می‌کنند تا به ديگران براي كسب شايستگي و دست‌یابی به بودائيت ياري رسانند.

سومين فرقه‌ی مهم بودائی، آميتابا بودا (در ژاپني آميدا)، بوداي «روشني و زندگي بي پايان» را مقدس می‌شمارند، معتقدان به اين مذهب اميدوارند دوباره در «خاك پاك بهشت در غرب» زاده شوند، درجایی كه آميتابا اقامت دارد و می‌تواند بدانان رستگاری بخشد.

شمايل نگاري بودا، نخستين تجسم‌های بودا به شكل انسان در قرن اول میلاد است، او را به‌صورت راهبي ردا پوش نشان مي‌دهند، هنرمندان بودائی، بوداي روشني يافته را به صورتي متفاوت با بودي سَتواها تصوير می‌کردند، با استفاده از: لاكشانا ها، ویژگی‌های جسمانی‌ای كه طبيعت فوق انساني بودا را نشان می‌داد؛ اورنا، با طره‌ای بين دو ابرو، كه به‌صورت نقطه تصور می‌شد؛ اوشنيشا، برآمدگي جمجمه واري كه در تصاوير اوليه به صورت گيسو نشان داده می‌شد، اما بعدها به‌صورت بخش واقعي سر درآمد؛ گوش‌های دراز شده، نتیجه‌ی آويختن جواهرات سنگين سلطنتي در زمان جواني. اما تصوير بودا، به خلاف اكثر بودي‌ستواها، به‌ندرت مزين به جواهرات است. گاهي بودا با هاله‌ای از نور با لوحي خورشید گون در پشت سرش تصوير می‌شود.

هند باستانبازنمایی‌های بودا هم‌چنین مجموعه‌ای از مودراها، يا حالت‌های دست دارند كه هركدام معناي خاصي را القا می‌کنند. این‌ها عبارت‌اند از: مودراي ديانا (مراقبه)، دست راست روي دست چپ، و كف دست رو به بالا؛ مودراي بومي‌سپارشا (لمس زمين)، دست راست رو به پايين تا زمين مي رسد، و زمين را ندا می‌دهد كه شاهد روشني يافتگي بودا شدند. مودراي دارماچاكرا (چرخ قانون)، حركتي با دو دست، شست راست و انگشت اشاره، دايره اي تشكيل می‌دهند و مودراي آبايا (مترس)، دست راست به‌طرف بالا، كف دست به بيرون، حركتي براي حفاظت يا دعاي خير است.

هند باستانجينيسم

مؤسس و بنیان‌گذار جينيسم “مهاويره” به معنای “مرد بزرگ”یا” پهلوان بزرگ” است. مهاويره دو عقیده قاطع داشت یکی آنکه نجات روح (مکشه) از شرور و آلام بدون عمل رنج و ریاضت شاقه امکان‌پذیر نیست، دوم آنکه طهارت و تنزیه نفس فقط در پیروی از قاعده‌ی ” آهیمسا” یعنی “نیازردن هیچ ذی‌حیات میسر است و بس.البته این دو عقیده ابداع او نبوده، وی این هردو را تعلیم گرفته بود و صداقت، خلوص و استقامتی که در پیروی این عقیده ابراز داشت بی‌سابقه و بی‌نظیر است.

ازلحاظ مناسک و مراسم، جین ها به فرقه‌ها و جماعات مختلف تقسیم‌شده‌اند، بعضی از ایشان تا حدی به آزادی قائل شده‌اند و پوشیدن یک جامه یا پیراهن را جایز می‌دانند، ولی بعضی دیگر، که در ریاضت متعصب و پایبند به اصول قدیمی‌اند برآنند که آدم را جز هوا پوششی نیست و چون مهاويره هیچ جامه نپوشید، آن‌ها نیز به تقلید از او سراپا عور و برهنه زندگانی می‌کنند بعضی از فرقه‌های جین به‌هیچ‌وجه بت نمی‌پرستند و معبد و پرستشگاه ندارند، همه‌جا را معبد و دل را معبود می‌دانند در شمایل‌ها و تمثال‌هایی که از مهاويره در غارهای الوار نقش شده است وی را در وضعیتی برهنه تصویر نموده‌اند.

تندیس‌های بودا و جين بسیار شبیه به هم هستند و تنها به‌واسطه برهنه بودن می‌توان جین را از بودا بازشناخت. تندیسی از مهاويره در تصویر مشاهده می‌کنید که بدون پوشش بر بدن با شکلی ساده و خلاصه‌شده، چهره‌ای آرام و روحانی بر گل نیلوفر آبی ایستاده است؛ درحالی‌که ساقه‌ای از گل نیلوفر آبی از بین دو پای او خارج‌شده، بالاآمده و در بالای زانو به دوشاخه تقسیم‌شده و به دوردستانش پیچیده و در طرفین او آویخته‌اند.

برای اطلاعات بیشتر دربارۀ هنر هند اینجا کلیک کنید.

منابع:

باستانشناسي شبه قارۀ هند{سيد سجادي}

تاريخ هنر باستان{ آژند یعقوب}

هنر در گذر زمان گاردنر{فرد كلاينر}

نقش برجسته ها و مجسمه هاي هند باستان در هنر بودايي{شهره جوادي}

برای خرید فایل PDF این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید

6,000 تومانافزودن به سبد خرید

ویدیوهای پیشنهادی
article
مقالات پیشنهادی
فهرست
error: حق نشر محتوا محفوظ است