هنر بابلی آشوری نوبابلی
هنر بابلی
حدود 2150 پیش از میلاد مردمان کوهنشین به نام گوتیان به قدرت اکدیان پایان دادند. اما دیری نپایید که شهرهای سومر در واکنش به وجود این بیگانگان باهم متحد شدند و آنان را از بینالنهرین بیرون راندند و مملکتی نو سومری به فرماندهی شاهان اور بنیاد نهادند. بنای زیگورات اور مربوط به این دوران است دورانی که تاریخنگاران از آن بهعنوان “دودمان سوم اور” یاد میکنند.
اما دوران شکوفایی مجدد سومر دیری نپایید و عیلامیان آخرین شاه این دودمان را برانداختند و بر سرزمینهای شرق دجله چیره شدند. در دو سده بعدی الگوی سیاسی سنتی بینالنهرین به شکل چندین دولتشهر مستقل در کنار هم احیا شد تا اینکه یکی از آن شهرها بانام بابل موفق به تأسیس حکومت مرکزی شد که طی سدههای ۱۸ و 17 پیش از میلاد در ناحیه جنوب بینالنهرین حاکم بود.
حمورابی
قدرتمندترین شاه بابل حمورابی بود. او که در روزگار خود به سبب فتوحاتش مشهور بود و شهرت امروزی را مدیون مجموعه قوانینی است که در آنها برای همهچیز از زنا و تا قطع درخت همسایه مجازات تعیینشده است. این قوانین به حروف میخی و در ۳۵۰۰ سطر بر لوحی قائم و بلند از بازالت سیاه حکشده است. در قسمت بالای این لوح قائم نقش برجسته دیده میشود که حمورابی را در پیشگاه شَمَش ایزد شعله دوشِ خورشید را نشان میدهد.
شاه دستش را به نشانه احترام بالا آورده و شمش چوب دست و حلقه را که نماد قدرتاند به او میدهد. این نمادها برگرفته از ابزار بنّایان- چوب اندازهگیری و حلقه طناب – و استعارهای هستند از توانایی حمورابی در بنا کردن نظم اجتماعی و سنجش زندگی آدمیان و درواقع داوری کردن.
هنرمند شمش را مطابق باقاعده آشنایی ترکیب نمایهای روبرو و جانبی ترسیم کرده، منتها با دو استثنای مهم یکی اینکه تاج بزرگ شمش که چهار جفت شاخ دارد کاملاً از نیمرخ است چنانکه فقط چهارتا از شاخها دیده میشود، نه هر ۸ تای آنها و دیگر اینکه هنرمند ظاهراً گامهای محتاطانهای به سمت آزمودن ترفند کوتاه نمایی (ترفند عمق دهی از گوشه نه از روبرو) برداشته است. ریش شمش از یک رشته خطوط ضربدری تشکیلشده نه افقی.
هنرآشوریان
امپراتوری بابل با هجوم مردمانی از آناتولی(ترکیه امروزی) به نام هیتی ها برافتاد. آنان حدود ۱۵۹۵ پیش از میلاد بر بابل دست یافتند و آن را چپاول کردند و سپس به سرزمین خود بازگشتند و بابل را به کاسی ها واگذاشتند. اما حدود ۹۰۰ پیش از میلاد، بینالنهرین دیگر به زیر سلطه آشوریان درآمده بود فاتحان جدید که نامشان را از آشور، شهری ایزدی به همین نام بر کناره رود دجله، گرفته بودند در اوج قدرت خود مالک امپراتوری بودند که از دجله تا نیل و از خلیجفارس تا آسیای صغیر گسترده بود.
دور شاروکین
خرساباد، کردستان عراق. از بین کاخهای فراوان آشوری کاملترین حفاریها در ارگ شاهی سارگون دوم (۷۲۱ تا ۷۰۵ پیش از میلاد) واقع در دور شاروکین انجامگرفته است. طرح بلندپروازانه ارگ گویای اطمینان شاهان آشوری از قدرت بلامنازعشان است.
اما دیوارهای دفاعی مستحکم آن بازتاب جامعهای است که در دورانی سراسر جنگ همواره در هراس از حمله به سر میبُرد. مساحت شهر ارگ حدود ۲۶۰۰ هکتار بالغ میشد و در آن زیگوراتی بزرگ و شش معبد برای شش ایزد مختلف قرار داشت که بر تپهای به ارتفاع ۱۵ متر بناشده بود منطقهای به وسعت حدود ۱۰ هکتار را میپوشاند و بیش از ۲۰۰ صحن و تالار به سقف چوبی داشت.
سار گون دوم که شهر و کاخ خود را جلوهای از شکوه و جلال خود میدانست در کتیبهای با غرور و افتخار میگوید: من شهری را با (کار و زحمت) مردمانی که به دست خود مطیعشان کرده بودم ساختم، مردمانی که ایزدان( آشور نبو و مردوک) آنها را به تسلیم در برابر من و به گردن گرفتن یوغ من واداشتهاند .
از دروازه کاخ سارگون هیولاهای غولپیکر پاسداری میکردند. پیکرهایی ساختهشده از سنگآهک که آشوریان احتمالاً به آنها لاماسو میگفتند. وظیفه این گاوهای بالدارِ آدم سر حفاظت از کاخ در برابر دشمنان شاه بود.
جابهجایی و برپایی این پیکرههای سنگی غولآسا چنان کار عظیمی بود که در کاخ چندین نقش برجسته به یاد بوده این رخداد وجود دارد که دهها مرد در حال کشیدن مجسمههای لاماسو بهوسیله طناب و سورتمه نشان میدهند.
پیکرهای آشوری لاماسو کمابیش از زمینهشان مستقلاند اما منظور سازنده آنها در حال ایجاد نقش برجستهای در دو جهت بوده است. نمای پیکرها ترکیبی است. نمای روبه روی جانور به حالت ایستاده و نمای جانبی که در آن لاماسو در حال حرکت است. پیکرتراش برای بدست آوردن تصویر کامل از لاماسو، هم از روبهرو هم از بغل برای هیولا 5 پا طراحی کرده است (دو تا از روبهرو و چهارتا از بغل).
در عهد باستان نمای سه رخ که نمای موردعلاقه عکاسان امروزی است طرفدار نداشت، بنابراین این پیکرهها را میتوان نمونه دیگری دانست از تلاش هنرمندان اولیه در به دست آوردن تصویر مفهومی از یک حیوان یا انسان و همه قسمتهای مهم او نه نمای واقعی از طرز ایستادن لاماسو.
کاخ نینوا
شاهان آشوری سفارش میداند که بر دیوارهای کاخهایشان رشتهای بلند از نقش برجستههای روایی در ستایش توانایی و فراست پادشاه بسازند. نقش برجستههایی از پیروزی شاه در میدان نبرد و همچنین مهارت او در کشتن جانوران وحشی (آشوریان همچون بسیاری از جوامع دیگر قبل و بعد دلاوری در شکار را فضیلت مردانه همتراز با موفقیت در جنگ قلمداد میکردند).
یکی از طولانیترین چرخههای نقش برجسته روایی آشوری مربوط به کاخ آشوربانیپال واقع در نینوا است. در سرتاسر کاخ قسمتهای پاییندیوارهای خشتی را نقش برجستههای گچی بارنگهای درخشان پوشانده بود و بافتهای مجلل و گرانقیمت که کاخ را فرش میدرند بر جلال و شکوه فضا میافزود. نقش برجستهها در ستایش پادشاه و نوشتههای روی آنها در وصف فضایل و توفیقات او بود.
دریکی از صحنههای شکار شیرهایی دیده میشوند که پس از آزاد شدن از قفس در محوطه وسیع اما محصور به سمت شاه یورش بردهاند (برای حفظ امنیت و تضمین موفقیت شاه، شکار در طبیعت در محیط کنترلشده انجام میگیرد) پادشاه با ملازمانش بر ارابه سوار است دو تن از ملازمان او نیزه به سمت شیر درنده نیزه پرتاب میکنند که شیر باوجود دو پیکانی که در بدنش فرورفته باز به سمت شاه خیز نیز برداشته است. دورتادور ارابه سلطنتی را انبوه جانوران کشتهشده یا در حال جان کندن فراگرفتهاند.
هنرمند در ترسیم عضلههای کشیده رگهای متورم، پوزه چینخورده و گوشهای خوابیده این جانوران قوی و جانسخت مهارتی فوقالعاده بهکاربرده است. بیننده امروزی این صحنه کشتار را نمایشی حماسی و تراژیک میبیند که قهرمانان شیرها هستند.
اما هنرمندان پادشاه بهاحتمالقوی منظوری جز تجلیل از فرمانرواییشان از طریق نمایش دادن پیکار سلطان آدمیان با سلطان جانوران و پیروزی همیشگی سلطان آدمیان داشته است آنان درواقع میخواست نشاندهنده حریف آشوربانیپال موجود درنده است که علاوه بر قدرت صاحب شجاعت و اصالت نیز هست و از این طریق کمالات پادشاه را دوچندان جلوه دهند.
نو بابلی
امپراتوری آشور هیچگاه در ثبات کامل نبود و بیشتر پادشاهان آشوری با شورشهایی که در بخشهای بزرگی از خاور نزدیک رخ میداد، دستوپنجه نرم میکردند. سرانجام در واپسین سالهای حکومت آشوربانیپال در دوران جانشینی او براثر یورش همزمان مادها از مشرق و بابلیان نوخاسته از جنوب بهطور کامل فروپاشید از سال ۶۱۲ پیش از میلاد تا قریب به یک سده پادشاه نو بابلی به سرزمینهای پیشینه امپراتوری آشور تسلط داشتند.
دروازه ایشتار
نبودکدنصر دوم (بختالنصر) معروفترین پادشاه نو بابلی، بابل را به جایگاه پیشین خود بازگرداند و آن را به یکی از بزرگترین شهرهای جهان باستان تبدیل کرد. باغهای معلق بابل یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان است. چنانکه گفتیم نام زیگورات عظیم بابل که وقف مردوک ایزد اصلی بابلیان بود، در تورات بهعنوان برج بابل جاودانه شده است.
بابل عصر نبودکدنصر دوم شهری خشتی بود اما بناهای مهم آن با آجرهای لعابدار آبیرنگ خیرهکننده پوشانده شده بود، برخی بناها مانند دروازه ایشتار که عبارت بود از ورودی قوس پوش پر ابهت با برجهای در دو سوی آن، با آجرهای لعابدار و نقش برجستههای قالبگیری شده که با حیوانات واقعی و خیالی تزئین شده بود.
هنرمندان بابلی هر آجر را جداگانه قالبگیری میکردند و لعاب میدادند و سپس آجرها را با ترتیب مقرر روی دیوار نصب میکردند. روی دروازه ایشتار را یکدرمیان پیکرهای نیمرخ اژدهای مردوک و وَرزای آداد پوشانده بودند. (ایشتار معادل بابلی اینانا و آداد ایزد بابلی طوفانها بود) و در طول سرسرا منتهی به دروازه نقش برجستهای شیر مقدس ایشتار با لعاب زرد و قهوهای و سرخ در زمینههای آبی خودنمایی میکرد.
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ هنر سومر و اکد اینجا کلیک کنید.
منابع:
هنر درگذر زمان گارد نر، فردکلاینر، 1394، نشر آگه
امپراطوری آشور، دان ناردو، ترجمه: مهدی حقیقت خواه، 1381، نشر ققنوس
برای خرید فایل PDF این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید
6,000 تومانافزودن به سبد خرید