هنر هند در موزه
در اواسط هزارهی سوم پیش از میلاد هنگامیکه سومریان مُردگانشان را در گورستان پادشاهی اور دفن و مصریان در جیزه اهرام عظیمشان را بنا میکردند. تمدن بزرگی در طول رودخانهی سند، یعنی از پاکستان امروزی تا جنوب گجرات[1] و بسیار دورتر از شهر دهلی، درحالتوسعه بود، تمدنی که دیرینه شناسان آن را تمدن درهی سند نامیدند و فراتر از آن لغت شناسان نام هند را برگرفته از رود سند یا ایندوس[2] خواندند، کشوری که ازنظر تاریخی با ایران و نژاد آریایی نیز پیوند قابلتوجهی دارد.هنر هند، رنگی مذهبی دارد و بر اساس نیاز باورها و آیینهای حاکم بر مناطق این کشور ایجادشده است.
هنرمندان هندی در طول تاریخ و تمدن این کشور، نمادهای آئینی خود را در قالب تندیسهایی به شکل انسان خلق میکردند تا درک آن برای نیایشگر ملموستر باشد. آثار بهدستآمده در کاوشهای باستانشناسان نشان میدهد که هنر هند، هنری فاخر و زیباست. این آثار، هند را منطقهای معرفی میکند که قدیمیترین آثار تمدن جهان را در خود جایداده است. این پژوهش، سعی دارد با استناد به دادههای موزه متروپلیتن[3] نیویورک و موزه بریتانیا[4]، به معرفی گوشهای از تمدن کهن و ارزشمند هند هنر هند در موزه ها بپردازد.
[1] Gujarat
[2] Indus
[3] Metropolitan Museum
[4] British Museum
اثر اول:
هنر هند در موزه بریتانیا، این اثر قطعهای از یک کتیبه کندهکاریشده ریلی بر روی سنگآهک (مرمر پالند[1]( است که قدمت آن به قرن یک میلادی بازمیگردد، در این اثر تاریخی، که لبه بالایی آن با نقوشی از گل تزیینشده است، جوانی به تصویر کشیده شده که دم شیر بالداری را به دست گرفته است. این اثر در استوپای امراواتی [2](استوپای بودائی درشهر امراواتی) ساخته و در حفاریای که با نظارت والتر الیوت[3]، باستانشناس اسکاتلندی، در محل بنای استوپا انجام شد، کشفشده است.
در ادامه، همین باستانشناس آن را به موزه هند منتقل کرد. در سال 1880 بخشی از این اثر به موزهی بریتانیا و بخشی دیگر به موزهی کنزینگتون جنوبی[4] که بعدها به موزه ویکتوریا و آلبرت تغییر نام داد منتقل شد. امروزه در این اثر، تَرَکی از بالا به پایین مشاهده میشود. عرض، طول و ضخامت این اثر به ترتیب 58.75 سانتیمتر، 98.1 سانتیمتر و 13 سانتیمتر بیانشده است.
اثر دوم:
این نسخهی خطی از نقاشی و نوشته روی کاغذ است که در زمره آثار تاریخی جنوب آسیا جای میگیرد. بر اساس اطلاعات موجود این اثر متعلق به غرب هند و ازنظر قدمت بهطور تقریبی متعلق به سال 1500میلادی است. موضوع نوشته راجع به آیین جین است، جینیسم[5]، آیین هندی مشابه با بوداست که بر ریاضت کشیدن و احترام به همهی موجودات زنده تأکید دارد.
این نسخه خطی ، تذهیبی از کالپا ساترا[6]ست. کالپا ساترا متنی با موضوع شرححال تیرتانکارا[7]ها در آیین جین و از نوشتههای مقدس این آیین است به همین منظور آن را متعلق به ادبیات آیین جین میدانند. هنر هند در موزه بریتانیا، در سال 1947 این اثر را از فردی به نام جی سی فرنچ [8]خریداری کرد. درباره ابعاد این اثر اطلاعاتی وجود ندارد.
اثر سوم:
دیگر اثر هنر هند در موزه بریتانیا این اثر جعبه طلسمی است که در سال 1966 موزه بریتانیا از انجمن مبلغان مسیحی خریداری کرد، منابع وابسته به این موزه میگویند این اثر در مرز شمال غرب هند کشفشده است. جنس این جعبه از نقره و در یکسوی آن گلهای برجستهای، حکاکی شده است. این اثر ارزشمند 3.6 سانتیمتر ارتفاع، 3.8 سانتیمتر طول، 1.4 سانتیمتر ضخامت و 12 گرم وزن دارد.
اثر چهارم:
اثر چهارم، اثری از هنر هند در موزه متروپلیتن است، یک جفت گوشواره نفیس طلایی است که از نمونههای نادر به شمار میآید. نقش برجستهها و مجسمههای الهی و سلطنتی متعلق به تاریخ کهن هند، غالباً با استفاده از زیورآلات پرزرقوبرق، بر روی پلاکهای سفالی و مجسمههای سنگی کار میشد، اما تا به امروز، از این نوع زیورآلات کشفشده و بهدستآمده، بسیار ناچیز است.
به نظر میرسد بسیاری از جواهرات آن عصر که از آن برای تزیین متعلقات مربوط به شاهان و شخصیتها استفاده میشد، سالها بعد بار دیگر ذوب و در کارهای دیگر استفاده میشد، به عبارتی جواهرات در کاربرد اولیه خود مثل تزیین تاجوتخت یا تزیین دیگر لوازم، حفظ و نگهداری نمیشد، بلکه برای تزیین کارهای دیگر به استفاده مجدد میرسید.
در این زمینه این احتمال مطرح است که ذوب کردن مجدد و استفاده دوباره از جواهراتی که پیشازاین در تزیین ادواتی به کار گرفتهشده بودند بر پایه این باور بود که کارمای مالک سابق آن، به شخص بعدی منتقل نشود. هر یک از جفت گوشواره نفیس طلایی که تصویرش را مشاهده میکنیم با چند ردیف منجوق، تصویر یک شیر بالدار ، یک فیل و گلدانی پر از پوشش گیاهی تزیینشده است. نحوهی استفاده از گوشواره به این شیوه بود که نرمهی گوش را میکشیدند، گوشوارهها را از پشت گوش به شیوهای آویزان میکردند که شیر، روبروی گونه و فیل به سمت خارج باشد.
ماندگاری این گوشوارهها در تاریخ کهن هند، نهتنها به دلیل زیبایی ذاتی آنها، بلکه به دلیل تلألؤ و درخشش خیرهکننده این طلای باشکوه است. گاه جواهرات به کار گرفتهشده، برای تزیین مجسمهها و نقش برجستههای برجایمانده از تاریخ هند، آنقدر استادانه استفادهشدهاند که بیننده اثر، هنر سازنده را هنری خیالی تصور میکند ( بر این باور است اینهمه مهارت در دنیای واقعی ممکن نیست)، در این میان آنچه تصور خیالی بودن اثر را تقویت میکند، دستیابی به میزانی اندک، از آنهمه جواهرات تزیینی است.
شواهد نشان میدهد اینیک جفت گوشواره، از روی نمونهای متعلق به قرن یک پیش از میلاد، ساخته شد. اثر اصلی، که این گوشواره از روی آن کپیبرداری شد، بر روی نقش برجسته چاکراوارتی[9] ( اصطلاحی که در ادیان هندی به حاکم جهانی ایده آل اشاره دارد) در جاگایاپت [10]– منطقهای در ایالت آندرا پرادش[11] در جنوب شرقی هند- قابلمشاهده است.
در ارزیابی جایگاه مادی و تاریخی این گوشواره، ویژگیهایی چون ارزش ذاتی، مهارت سازنده و استفاده از نمادهای سلطنتی، مثل شیر بالدار و فیل، قابلتوجه است، ضمن اینکه به نظر میرسد ساخت آن با سفارش دربار بوده است. بر روی هر یک از این جفت گوشواره، اشکال هندسی مستطیل مانند، به همراه پیچکی با دو ساقه دیده میشود که رشدش از مرکز به بیرون است.
نقش برجسته فیل و شیر نیز با استفاده از منجوق، قطعات سیم، کاغذ و تکههای چکشکاری شده و دستساز طلاست. در قسمت زیرین هر یک، گلدانی دیده میشود که با سه شکل مشابه به برگ نخل، تزیینشده است، این گلدان ازنظر هنری، طراحی کلاسیک و اولیه هند را به تصویر میکشد و ساقهی برگ نخلی، وجه تمایز آن در قیاس با اثرهای تقریباً مشابه است.
این گوشواره هم بزرگ و هم سنگین است تا جایی که استفاده از آن، نرمهی گوش را متورم میکند به همین منظور مانند گوشوارههایی که چاکراوارتی به گوش دارد پس از آویختن به گوش، باید به شانهها تکیه کند. نکته قابلتوجه دربارهی این اثر ارزشمند هنری و تاریخی این است که دو قطعه، کاملاً به هم شباهت ندارند.این اثر متعلق به قرن یکم پس از میلاد با ارتفاع 3.8 سانتیمتر، طول 7.6 سانتیمتر و عرض 4 سانتیمتر و وزن تقریبی 18.14 کیلوگرم است ( رقم متعلق به وزن این گوشواره از پایگاه اینترنتی متروپلیتن گرفتهشده است).
این اثر ارزشمند که امروزه در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری میشود، هدیه جان و اِوِلِین کوساک [12] از مجموعهی کرونوس[13] است. کرونوس نام مجموعهای از هنرهای هند و جنوب شرق آسیا است که به استیون ام. کوساک[14] در نیویورک تعلق دارد. اولین و جان کوساک زوجی هستند که کارخانهای برای لوازم زیبایی ایجاد کرده بودند. از اولین کوساک بهعنوان زنی کارآفرین یاد میشود. این زوج بنیادی با نام خودشان راهاندازی کرده بودند که این بنیاد باهدف توسعه فرهنگ، کمکهای زیادی به موسسههای مختلف داشت، ازجمله این کمکها میتوان به کمک پنجاههزار دلاری به موزه مترو پلیتن اشاره کرد.
اثر پنجم:
اثری از هنر هند در موزه متروپلین با نام گاندهاروا[15] یا موزیسین آسمانی، گاندهاروا نامی برای موجودات آسمانی مختلف در آئینهای هندو، بودا و جین است. این واژه برای خوانندگان ماهر در موسیقی کلاسیک هند نیز استفاده میشود، اما در اینجا مقصود موزیسنی آسمانی است که برای خدایان فلوت نوازی را به نمایش میگذارد. این موجود که به شکل پیکره دیوارکوب ساختهشده در زیر تاجی از درختان شکوفه دار ایستاده است.
این پیکره باهدف تزیین سرستون معبد هندوی خاندان چالوکیا[16] (نام یک سلسلهی سلطنتی) در نظر گرفتهشده بود .در برخی از مناطق هند(معابد جنوبی فلات دکن[17]) استفاده از مجسمه موزیسین ها و رقاصهای الهی مرسوم است. این مجسمهها به شیوه خاص و در جایگاه خاصی از ستونهای معابد نصب میشدند تا تداعیگر آن باشند که پل میان دنیای مادی و معنوی هستند، درواقع این کار تأکیدی بر قداست معابد بود.
این مجسمه سنگی با 103.5 سانتیمتر ارتفاع، اثری از دوران چالوکیای غربی( سومین خاندان از سلسله چالوکیا) و بهاحتمال فراوان متعلق به منطقه کارناتاکا[18] (یکی از ایالات جنوبی هند) در قرن یازدهم میلادی است. در سال 2008 میلادی دو فرد خیر به نامهای فلورنس و هربرت ایروینگ[19] این اثر را بهافتخار فیلیپ د مونته بِلّو[20]، مدیر موزه متروپلیتن نیویورک، به این موزه اهدا کردند و در حال حاضر این اثر تاریخی در این موزه نگهداری میشود.
اثر ششم:
اثری از هنر هند در موزه بریتانیا، قاشقی که در تصویر بالا میبینید، قاشق تاشوی برنجی (یا برنزی) یک داروساز است. دسته و قسمت گودی آن با خط کوفی و قسمت بیرون گودی با تصویر برگهای پیچک مزین شده است. این اثر مربوط به دورهی اسلامی است که در کشور هند ساخته شد و در بخش شمالی این کشور بهدستآمده است. در سال 1892 میلادی مجموعهدار و موزهداری به نام آگوستوس ولاستون فرانکز[21] این اثر تاریخی را به موزه بریتانیا اهدا کرد.
اثر هفتم:
اثری دیگر از هنر هند در موزه بریتانیا با نام کتیبهی یوشنیشا[22]، کتیب ی ریلی یوشنیشا، اثری تاریخی بر روی سنگآهک است که بر روی آن نقش جوانانی دونده به همراه یک فیل و یک بوفالو دیده میشود. بخش کوچکی
از این کتیبه، در قسمت انتهایی نقش فیل ، شکسته و گمشده است. یوشنیشا، برآمدگی بالای سر در اثر جمعکردن موها و پیچاندن آن در جهت خورشید را گویند که آخرین نشانه از سیودو نشانهی اصلی بوداست. کتیبهی یوشنیشا ازنظر قدمت به قرن یک پیش از میلاد تعلق دارد. این اثر در استوپای بودائی امراواتی ساخته و در همین مکان نیز کشفشده است.
کتیبهی مذکور در حفاریهای والتر الیوت باستانشناس اسکاتلندی کشف و به موزه هند منتقل شد. در سال 1879 از موزه هند خارج و در سال 1880 بخشی از آن به موزه بریتانیا و بخشی نیز به موزه کنزینگتون سابق یا موزهی ویکتوریا و آلبرت کنونی منتقل شد. ابعاد این اثر شامل 57.5 سانتیمتر ارتفاع، 227.5 سانتیمتر طول و 24 سانتیمتر ضخامت است.
اثر هشتم:
اثری از هنر هند در موزه متروپلیتن ویشنو[23] بر تخت سلطنت، ویشنو دومین ایزد از ایزدان سهگانه هند است که حافظ خدایان شمرده میشود. ویشنو در تاریخ کهن هند، از ایزدان تراز اول نیست، اما نماد نیروی آفتاب به شمار میآید. ویشنو پرستان که هنوز هم در هند زندگی میکنند معتقدند ویشنو تا به امروز با 9 صورت و هر بار به شکل موجودات انسانی و زمینی به دنیای ما پا گذاشت و صورت دهُمش، مردی با نام کالکی است که با افراد شرور و مدعیان دروغ پیامبری میجنگد و پس از پاکسازی جهان از پلیدی، هزار سال حکومت میکند.
مجسمه ویشنو، که قدمت آن به قرن هشت تا نه میلادی بازمیگردد، بزرگترین مجسمه موجود در بخش آثار آسیای جنوبی موزه متروپلیتن، نمونهای نادر از هنر دوران حاکمیت سلسلهی پاندایا [24]بر جنوب هند است. دوره زمانی حاکمیت پاندایا در قرن چهار تا سیزده میلادی و در امتداد حاکمیت سلسله دیگر، در منطقه جنوبی هند بود که سلسله پالاوا[25] خوانده میشدند. جنوب هند منطقهای است که ساخت اولین معابد بزرگ جهان بدان منتسب است.
این مجسمه در وضعیتی دیده میشود که با آرامش و باحالت موسوم به لالیتاسانا[26]، بر روی تختی به شکل شیر نشسته است. لالیتاسانا وضعیتی سلطنتی و از وضعیتهای نمادین هند باستان است که در آنیک پا، جمع و پای دیگر آویزان است و بر روی زمین یا تکیهگاهی دیگر قرار دارد. در دست چپ اثر، صدفی حلزونی دیده میشود که بهعنوان شیپور جنگ استفاده میشد.
در سمت راست و در قسمت آرنج، صفحه مدور جنگی دیده میشود، اما دست راست در یک نمای کلی به شیوه آبایا مودرا [27]رو به بالاست. آبایا مودرا حالتی نترس و توام با اطمینان خاطر است که در آن کف دست به سمت جلو مشاهده میشود. این اثر که از جنس گرانولیت ( نوعی سنگ دگرگونی ) است. در سال 1984 از طرف بنیاد خیریه چارلز انگلهارد[28] در نیویورک به موزه متروپلیتن اهداشده است. مجسمه ویشنو 298.8 سانتیمتر ارتفاع دارد.
اثر نهم:
اثری دیگی از هنر هند در موزه متروپلیتن این لوح از کوچ بزرگ، متعلق به نیمه اول قرن سوم میلادی است که در منطقه ناگارجوناکوندا[29] در ایالت آندرا پرادش[30] بهدستآمده است. مفهوم دیگر این لوح ، نمایشی از گستردن دام هوا و هوس برای فریب بوداست. بخش پایینی، تصویری از شاهزاده سیدارتا[31]ست که سوار بر اسب در حال ترک کاخ پدری و درواقع در جستجوی مراحل بالاتری از رشد و تعالی در زندگی است.
سیدارتا لقب بودا، به معنی در جستجوی کمال است، این نام برای شاهزادهای است که برای یافتن مفهوم زندگی روشنفکرانه، کاخ پدری را ترک کرد تا با پناه بردن به دل طبیعت، با ریاضت در پی تعالی و رشد برآید. در این لوح دامادی افسار اسب را در دست گرفته و اسب هم برای حرکت شاهد حمایت قبیلهای از کوتولههاست که به نیم کوتولههای الهی معروفاند، این کوتولهها سم اسب را از زمین بلند میکنند تا صدای سم اسب اهالی کاخ را از خواب بیدار نکند. دیگر پیکرههای که در لوح دیده میشود، موجودات الهی هستند، موجوداتی که تصویرشان، بیانی از کوچ از دنیای مادی است.
در گوشه سمت چپ، تعالی بودا در بودگایا[32] نشان داده میشود، بودگایا مکانی در هند است که بودا هفت شبانهروز در زیر یکی از درختان آن، ریاضت کشیده است. مارا[33] که نام یکی از خدایان اهریمنی یا دیو است در مسیر مخالفت با بودا ( سیدارتا) و ناکام گذاشتن تلاشهایش فعال است. او در آغاز سعی میکند با دختران زیبای خود سیدارتا را بفریبد و پسازآن با کمک سربازانش به او حمله کند. در بخشی از لوح نیز قبایلی نشان داده میشود که سوار بر فیل سلاحشان را از غلاف درآوردهاند.
این اثر از سنگآهک و متعلق به دوران ایکشواکو[34] (در اساطیر هند، ایکشواکو، نخستین پادشاه هند معرفی میشود) در شرق دره رودخانه کریشناست که 144.2 سانتیمتر ارتفاع، 92.1 سانتیمتر عرض،15.2 سانتیمتر قطر و 387.5 کیلوگرم وزن دارد. این اثر تاریخی در سال 1928 میلادی از موسسه خیریه صندوق فلِچر[35] به موزه متروپلیتن منتقل شد.
اثر دهم:
از دیگر آثار هنر هند در موزه متروپلیتن، این اثر است که نیم تاج یا پیشانیبند مرصع سلطنتی است که طرحهایی از کیناری[36]، اسطوره و موزیسین الهی هند بر روی آن نقش بسته است.کیناری ازنظر ظاهری شخصیتی ترکیبی و آمیزهای از انسان، اسب و پرنده است اما بودائیها این اسطوره را مرکب از دو شکل یعنی نیمی انسان و نیمی پرنده میشناسند. این اثر گرانبها به قرن نه تا ده میلادی و به دوران سلطنت کهن جامو و کشمیر در شمال هند بازمیگردد.
پیشانیبند مذکور با حکاکی برجسته، از سهتکه تشکیلشده است و ازنظر ارزش، در ردیف نمونه جواهرات نادر هند جای میگیرد. در تصاویر حکاکی شده بر روی این پیشانیبند، چهار تصویر از کیناری دیده میشود، به همین دلیل میتوان گفت تصویر کیناری بیشترین بخش این پیشانیبند ارزشمند را به خود اختصاص داده است.در کاوشهای باستان شناسان، شباهت کیناری های حکاکی شده بر روی این پیشانیبند، با نقوش بازمانده از قرن نهم در معبد آوانتیسوامین[37] اثباتشده است.
معبد آوانتیسوامین در آوانتی پور [38] کشمیر قرار دارد.این اثر از جنس طلای باستانی است که تکههای سهگانهاش با لولا به هم متصل شده و سنگ لعل نیز زینتبخش آن است. پیشانیبند سلطنتی و مرصع مذکور با ابعاد 11.8 سانتیمتر عرض و 28.3 سانتیمتر طول، در سال 1988 از طرف اولین کوساک از مجموعه کرونوس به موزه متروپلیتن اهداشده است و امروزه در این موزه نگهداری میشود. اولین کوساک، چنانچه پیشازاین نیز معرفی شد، زنی کارآفرین و به همراه همسرش، جان کوساک، مؤسس یک شرکت تولید و توزیع لوازمآرایشی و زیبایی بود. کرونوس نیز مجموعهای در نیویورک است که در حوزه هنرهای هند و آسیای جنوب شرقی فعالیت میکند.
اثر یازدهم:
دیگر اثر موجود از هنر هند در موزه بریتانیا، یک چراغآویز برنجی (یا برنزی) است که به شکل پرندهای که بالهایش را ازدستداده، طراحیشده است . موزه بریتانیا این اثر را در سال 1956 از انجمن مبلغان مسیحی خریداری کرد. در شناسنامهای که از این چراغ تاریخی موجود است، از آن بهعنوان اثری متعلق به تاریخ هند یاد میشود. این اثر که در موزه بریتانیا نگهداری میشود، 21 سانتیمتر ارتفاع، 18.5 سانتیمتر عرض، 6.2 سانتیمتر قطر و 714 گرم وزن دارد.
اثر دوازده:
اثر دوازدهم مجموعه معماری از یک تالار ملاقات در آئین جین، متعلق به ربع آخر قرن شانزدهم است. ازنظر مکانی، این اثربخشی از معبد جینیسم در وادی پرشواناتا[39] در منطقه پتان واقع در ایالت گُجَرات هند است که در تاریخ 13 مه سال 1596 میلادی به بخش خصوصی واگذار شد.
گنبد چوبی حکاکی شده، تکیهگاهها (نگهدارندهها) و ستونهای این مجموعه معماری، متعلق به گودا مانداپا[40] یعنی سالن اجتماعات مربع یا مستطیل شکل است. در اوایل قرن بیستم معبد وادی پرشواناتا توسعه و بازسازی شد، اما این بازسازی شامل بخشی که اثر فوق به آن تعلق دارد نشد و امروزه نیز از این بخش چیزی باقی نمانده است.
برخی از اجزای این بخش بهخصوص هشت پیکرهی بزرگ از موسیقیدانان و رقاصان که در حال صعود به نوک بنا دیده میشدند، کاملاً از بین رفته است تا جایی که آن شکوه و عظمت را تنها میتوان در تصاویر فتوگرافی باقیمانده از آن، مشاهده کرد. پیکرههایی که در قسمت درونی دیوارههای انتهایی گنبد دیده میشود تصاویر آشتاکیکپالاس[41] یعنی حاکمان جهات هشتگانهاند. در این بخش اثرات باقیمانده از رنگدانهها میتواند دلیلی بر این باشد که بخش داخلی گنبد دستکم یکبار رنگشده بود.
این اثر منبتکاری شده و ارزشمند گجراتی که از چوب ساج ساخته شد، بعدها به الگویی برای معماران و هنرمندان چیرهدست تبدیل شد، مثلاً استادان ماهر دوران حاکمیت اکبر گورکانی، امپراتوری مغول، در قرن شانزدهم، با استفاده از سنگ، نمونه این هنر را در بناهای شهر فاتح پورسیکری[42] و همچنین در بنای شبستان قلعه سرخ (لعل قلعه) در آگرا مشابهسازی کردند. این اثر هنری و تاریخی با چهار متر و پنجاه هشت سانتیمتر ارتفاع، در سال 1916، از طرف رابرت دابلیو[43]، هنرمند آمریکایی و لاکوود دِ فارست[44] نقاش آمریکایی به موزه مترو پلیتن اهدا شد.
اثر سیزدهم:
شانه تولیدی کمپانی لاستیک هند و بهصورت تقریبی متعلق به سال1851 میلادی است که اثری دیگر از هنر هند در موزه متروپلیتن است. جنس شانه از لاستیک ولکانیت[45] است که در قسمت دستگیره و بالای دندانههای ششگانهاش نمایی به شکل هفت حلقه زنجیر دیده میشود. دیگر ویژگی آن حک شدن عبارت زیر در قسمت درونی شانه است.
(I.R. COMB CO GOODYEAR 1851)، فرایند ولکانیت (فرایند شیمیایی که در آن لاستیک طبیعی یا پلیمر های مشابه با افزوده شدن گوگرد به مواد پایدار تبدیل میشوند ) از کشفیات چارلز گودیر[46] است که در سال 1844 میلادی بهعنوان یک اختراع ثبت شد. در دههی 1850 لاستیک به جایگزین محبوب مواد اولیه گران قیمت تر مثل لاک لاک پشت یا کهربای سیاه تبدیل شد و مورداستفاده گسترده جواهرسازان قرار گرفت. این اثر با عرض 10.8 و طول 11.4 سانتیمتر در سال 2000 به موزه مترو پلیتن منتقل شد و در این موزه نگهداری میشود.
اثر چهاردهم:
این اثر از آثار هنر هند در موزه متروپلیتن است. شمشیری با غلاف، با حداقل چهار قرن قدمت است که در ردیف آثار تاریخی هند جای دارد. دستهی این شمشیر آهنی مطلا با طلای سنگین، غلاف آن از طلای سهبعدی سخت و تیغه شمشیر از فولاد آبشده است. تمامی سطوح (سطوح دسته و غلاف شمشیر) کندهکاری و با جواهر و شیشههای رنگی و با استفاده از اشکال متفاوت گلها مزین شده است. این شمشیر ازنظر تاریخی به دوره سلطنت جهانگیرخان مغول (27-1605) تعلق دارد، زیرا تزیینات بهکاررفته در آن، مشابه با نقاشیهای اوایل قرن هفده، یعنی دوران امپراتوری گورکانی(مغول) است.
جهانگیرخان مغول را عاشق طبیعت بهویژه گلها میدانند. یاقوت سرخ، زمرد سبز، شیشه، چوب و پارچه نیز از چیزهایی است که در تزیین این شمشیر کاربرد داشتهاند. این اثر گرانسنگ در سال 1984 باواسطههایی( دو نفر به نامهای هریس بریسبان دیک[47] و وینسنت آستور[48]) به موزه مترو پلیتن رسید و در این موزه نگهداری میشود.
اثر پانزدهم:
مجسمه ایستاده ایندرا[49]، این اثر از آثار هنر هند در موزه متروپلیتن ست که ازنظر زمانی بهصورت تقریبی به قرن دوم و ازنظر مکانی، به شهر ماتورا[50] (آهیچاترا[51]) در ایالت اوتارپرادش[52] تعلق دارد. مجسمه ایندرا پیکره حکاکی شده بر روی یک ستون است که تاج مزین شده و چشم سوم، که بر روی پیشانی دیده میشود، مشخصه اصلی آن خوانده شد.
ایندرا را پادشاه خدایان و خدای توفان میخوانند که در ردیف خدایان ودائی[53] جای میگیرد. اساطیر ودائی به اخلاق و سلسهمراتب خدایان تعلق دارد. خدایان ودائی متعلق به قوم آریائی بودند که سال 1700 پیش از میلاد تمدن دره ایندوس و سلسله دراویدیان[54] را نابود کردند، ضمن اینکه ودائی بهنوعی سروده برای خدایان نیز اطلاق میشود.
در اساطیر هند از ایندرا بهعنوان خدایی یاد میشود که شاهد تولد و حافظ و حامی بودا بود. همچنین او را حاکم ترایاست ریمشا[55] میخوانند، در معرفی ترایاست ریمشا، آن را بهشتی بر فراز کوه معرفی میکنند و میگویند، این کوه در مرکز جهان هستی قرارگرفته است.
این اثر که در ردیف مجسمههاست، با سنگ ریگ ساختهشده است. چون این اثر شکسته شد در معرفی ابعاد آن، سر و بدن مجسمه را جداگانه محاسبه کردهاند، ضمن اینکه بخش بالاتنه از بدنه مجسمه (کمر تا گردن) نیز شکسته و مفقودشده است، درهرحال ارتفاع سر مجسمه 84.83 سانتیمتر و بخش باقیمانده از بدنه آن 289 سانتیمتر اعلامشده است. در سال 1987 ساموئل ایلنبرگ[56] استاد دانشگاه کلمبیا و یکی از مجموعهداران برجسته هنر آسیایی این اثر را به موزه متروپلیتن اهدا کرد. ایلنبرگ این اثر را از مجموعه دانشگاه کلمبیا خریداری کرده بود.
برای دانلود PDF این متن اینجا کلیک کنید و تصاویر بیشتری را مشاهده نمایید.
گردآوری و ترجمه : سیده رضوانه میرکریمی کنتی[57]
[1] Palnad marble
[2] Amaravati
[3] Walter Elliot
[4] South Kensington museum
[5] Jainism
[6] Kalpasutra
[7] Tirthankara
[8] J C French
[9] Chakravarti
[10] Jaggayapet
[11] Andhra pradesh
[12] John and Evelyn kossak
[13] Kronos collection
[14] Steven M Kossak
[15] Gandharva
[16] Chalukya
[17] Deccan
[18] Karnataka
[19] Florence and Herbert Irving
[20] Philippe De Montebello
[21] Augustus wollastan franks
[22] Ushnisha
[23] Vishnu
[24] Pandaya
[25] Pallava
[26] Lalitasana
[27] Abhaya mudra
[28] Charles Engelhard Foundation
[29] Nagarjunakonda
[30] Andhra pradesh
[31] Sidhartha
[32] Bodhgaya
[33] Mara
[34] Ikshvaku
[35] Fletcher Fund
[36] Kinnari or Kinnara
[37] Awantisvamin
[38] Awantipur or Awantipora
[39] Vadi parshvanatha
[40] Gudha mandapa
[41] Ashtakikpalas or Ashtadikpalas
[42] Fatehpur sikri
[43] Robert W.
[44] Lockwood De Forest
[45] Vulcanite
[46] Charles Goodyear
[47] Harris Brisbane Dick
[48] Vincent Astor
[49] Indra
[50] Mathura
[51] Ahichchatra or Ahichatra
[52] Utar Pradesh
[53] Vedic
[54] Dravidian
[55] Trayastrimsha
[56] Samuel Eilenberg
[57] دانشجوی کارشناسیِ هنر اسلامی، دانشگاه سوره تهران