آثار عباسیان-سفال-چوب-گچبری

آثار عباسیان-سفال-چوب-گچبری

سفالگری عباسیان

دوره عباسی در قلمرو سفالگری، نسبت به دوره اموی، به پیشرفتهایی یافت و این پیشرفتها در دوره کوتاه سامرا بسیار سریع بود. در این زمان بر روی سطح برجسته کاری شده سفالینه قالبی، رنگ زرین‌فام [1]می‌درخشید و نمودی متالیک داشت. رنگ متالیک نتیجه دومین پخت سفال در کوره – در اثر کاهش و تغییر هوا – بود. پیش از سده دوم ه ق، این لعاب بر روی شیشه های مصری به کار می رفت، ولی در دوره سامرا برای نخستین بار بر روی سفالینه ها ظاهر شد و کاربرد این فن موجب موفقیت کلانی در شرق جهان اسلام، در مراکش و از آنجا در اندلس و در زمان رنسانس در ایتالیا، گردید.

[1] لعاب زرین فام که ابوالقاسم فردوسی آن را دو آتشه می خواند، رایج ترین و معروف ترین تکنیک در تزئینات کاشی بود. این تکنیک ابتدا در قرن دوم هجری در مصر برای تزیین شیشه مورد استفاده قرار می گرفت. مراحل کار به این شرح بوده که پس از به کار گیری لعاب سفید بر روی بدنه کاشی (سفال)، کاشی با رنگدانه های حاوی مس و نقره رنگ آمیزی شده و مجددا در کوره حرارت می دیده و در نهایت به صورت شیء لعابی درخشان و فلزگونه ای در می آمده است.

زمانی اعتقاد بر این بود که این تقلید آشکار از اشیاء زرین در نتیجه خلوص گرایی مذهبی است، ولی چون منابع همزمان از کاربرد وسیع طلا و نقره در قصر خلفا صحبت می رانند و چون نخستین پشتیبانی از این نوع هنر از دربار برخاست، بعید به نظر می رسد که نگرۀ زیبایی شناسی اسلام رسمی موجب رواج چنین نوع آوریهای فنی شده باشد.

این ظروف جانشینان ارزانی برای اشیاء نفیس بودند و همین جنبه اقتصادی، همراه با نمود جذاب و پرکشش آنها، نظر همگان را بدانها جلب کرده است. ظروف زرين فام نه فقط در دربارها و کاخها، که در خانه های خصوصی سامرا هم پیدا می شد و همین می رساند که ساکنان شهر با علاقه تمام از آنها استفاده می کرده اند. در بیرون از عراق، در ایران (شوش) و در مصر (فسطاط)، هم تولیداتی داشت.

در مصر از  همان نوع ظروف برجسته کاری شده ولی با لعاب سبز، قهوه ای و ارغوانی – اغلب برا وی یک ظرف واحد – و گاهی هم با طرحهای طبیعت گرایانه، شامل حتی حیوانات تولید می شد. با اینکه بر روی بعضی از این ظروف رقم ابونصر بصری آمده و این نشان از تأثیر تولیدات عراقی در آنها دارد.

اما هنگامی که سفالینه چینی – در آغاز ظروف معمولی ولی بعدها چینیهای سلطنتی – پس از میانه سده دوم ه. ق وارد خاور نزدیک شد، انتخاب اشکال و تزیین نامناسب برای سفالینه ها و نیز لعاب رنگین غیرجذاب کنار گذاشته شد. مشاهده این ظروف چینی، حسی از رهایی و شوق را در آدمی بر می انگیخت، بخصوص سفالینه رنگین دوره تانگ چین، با نقاط و پاشه های سبز، قهوه ای زردفام و ارغوانی روی سفید، که تأثیری در خور داشت و تقلیدی فراگیر برانگیخت.

صنعتگران مسلمان از طرحهای اتفاقی در این سبک سود بردند. در این مورد سه رنگ موجود سبز، أخرایی و ارغوانی به کار می رفت؛ آنها تلاش می کردند تا رنگیزه را مهار کرده و سازماندهی کنند و تا آنجا که مواد نظم ناپذیر اجازه می داد نقوش ساده، بخصوص نقوش پرتویی، ایجاد نمایند.

سفالگران بسادگی نتوانستند از چینی‌های سفید صادر شده چین کپی برداری کنند چون آنها کائولین را که موجب سفیدی بدنه ظروف میشد، در اختیار نداشتند. آنها به جای آن تصمیم گرفتند با افزودن قلع به لعاب سربی، رنگ سفید هم بدان بیفزایند؛ کاری که پیشتر در خاور نزدیک، بخصوص در بین النهرین باستان در روزگار آشوریها، رواج داشت.

این لعاب سفید در کاسه ها و بشقابهای بزرگ و لبه پهن با مهارت تمام با افزودن نقوش گیاهی، انتزاعی و هندسی و نیز کتیبه ها، مورد استفاده قرار گرفت. کتیبه هایی که با خط زاویه دار عربی اجرا شده عموما معروف خط کوفی است (البته این اصطلاح چندان دقیق نیست) این کتیبه ها اغلب مرکب از ادعیه و یا نام سفالگر آنهم در وسط، است که همین مبین افزایش پایگاه اجتماعی صنعتگر است.

این ظروف به لحاظ هنری از دو جنبه قابل ملاحظه هستند: اولا، سفالگران خاور نزدیک کاملا به طور ناگهانی توانستند طرحهای مرکب رها کنند و طرحهای ساده را بر روی سطوح بی پیرایه اجرا کنند. ثانیا، در اینجا برای نخستین بار با طرحهای آبی بر روی پیش زمینه سفید مواجه هستیم، ترکیبی که بعدها به طرق مختلف به وسیله سفالگران یوان، مینگ و چینگ و مقلدان اروپایی مورد استفاده قرار گرفت.

کارگاههای مذکور نوع دیگری از سفال را نیز تولید می کردند که مدتهای طولانی در جهان اسلام رواج داشت. در حوالی سال ۲۲۰ ه. / ۸۵۰ م. رنگ زرین متالیک نه مثل سابق برای پوشش کل سطح یک شیء، که با شیوه ای محدود برای ایجاد نقوش بر روی لعاب سفید قلعی به کار رفت.

تجارب اولیه دست کم با دو آمیزه متفاوت متالیک سر و کار داشت، طرحهای گیاهی ناقص و حدود یک دهه بعد نقوش دقیقتر و مرکبتر شده بتدریج نه تنها مضامین گیاهی، که یک جفت بال (به اصطلاح نخل بالدار) و اغلب البته چندی بعد به اشکال کاملا پرداخته شده حیوانی را نیز در بر گرفت؛ شماری از این اشكال قهوهای زرین فام بود و با رنگمایه های زردفام، طلایی و سبزفام تلفيق شده بود.

فضاهای بین بخشهای اصلی طرح را نقشمایه های فرعی پر کرد: ردیفی متراکی از هاشورها، مارپیچها، نقطه ها و نیز بیضی‌های آکنده از نقطه های ضخیم (به اصطلا طرح چشم طاووسی)؛ حتی جوانب کم اهمیت بیرونی ظروف نیز با خطوط سیاه و اریب تزیین یافت.

سرانجام پیکره انسان نیز روی سفالینه نقش بست، البته با طرحی نامناسب، ولی جذابیتی بسیار بدوی داشت. یک بخش سفید غیر تزیینی که معمولا دنباله خطوط پیکره، به اصطلاح «خطوط کناره‌نما»، بود سنگینی طرح را خنثی می کرد. این شگرد، که در سفالینه های ماقبل تاریخ به کار می رفت، اینک بار دیگر به خدمت جداسازی مؤثر نقشمایه اصلی از کل پس زمینه الگوبندی درآمد.

لعاب زرین فام در یک تجربه دیگر برای کاشی به کار رفت. کاشی زرین فام که صد و پنجاه عدد آن در داخل و اطراف محراب مسجد اعظم قیروان باقی مانده، دربردارنده همان تزیین سفال زرین فام سامرا در حوالی سال ۲۳۸ ه ق است. از وضعیت این کاشیها و شمار آنها، پیداست که در میان مجموعه سفالینه های تزیینی عباسی جایگاه و منزلت خاصی داشته اند. یعقوبی مورخ معروف گزارش می دهد که سفالگران را از بصره و کوفه به سامرا می آوردند.

در منبعی دیگر گزارش شده که حدود سال ۲۳۹ ه. ق مقداری کاشی زرین فام به قيروان صادر شد و مقداری دیگر هم به وسیله یک نفر بغدادی در آن منطقه تولید گشت. ژرژ مرسیه معتقد است که کاشیهای مسجد قيروان – چه یک رنگ و چه چند رنگ – از نظر سبک شناختی و فنی هماهنگ هستند؛ از این رو احتمال دارد که همه از نوع کاشیهای بغداد باشند. این نمونه نشان می دهد که صنعتگران سیار دیگری هم وجود داشته اند که با شیوه عراقی در جاهای دیگر جهان اسلام کار می کرده اند.

گچبری‌های سامرا

گچبری‌های سامرا را به عقیدۀ هرتسفلد و کرسوِل، می توان به سه سبکی اساسی تقسیم کرد. نظم و ترتیب ظهور آنها قابل تشخیص نیست.

سبکA: این سبک در چهارچوب‌هایی مشخص و بیشتر در نوارهای دراز (در ضمن T شکل هم هستند)، و گاهی هم در مستطیل‌های ساده و یا چند ضلعی‌ها ظاهر شده است. ویژگی شاخص آن برگ تاک و خطوط کنار اجزاء آن با نقش «چشمان» عميقا فرو رفته و اغلب با رگبرگ منقور است.

سبکB: اصولا دربردارنده اشکال و نقشمایه‌های منقور با تنوع و چندگونگی زیاد است. این نقشمایه درون چهارچوب‌های متنوع از جمله مربع، مستطیل، مثلث و … توسعه یافته است. به‌علاوه، در این سبک تقابل بین موضوع یعنی نقشمایه و پس زمینه کمتر از سبک A است، چون طرح تقریبا تمام سطح را فرا گرفته است.

در این سبک، شیارهای عمیق اطراف برخی از نقوش، طرح را مشخص‌تر کرده است. منشا گیاهی بعضی از نقوش انتزاعی مشخص است، سطح برگها و یا گلهای خاص کاملاً پوشیده از شکافها و نقطه هاست. این سبک در عین اینکه ممکن است چندان زیبا نباشد جذابیت خاصی دارد، در بهترین نمونه های آن، نقوش متقارن همواره در چهارچوب‌های هندسی نوعی تنش و حرکت متقابل ایجاد کرده است.

سبک C: در عین حال که دو سبک نخستین سامرا در پیوند با گرایشهای سده نخستین اسلامی است، سومین سبک چیزی کاملاً جدید است. نخستین ویژگی آن از فن آن ریشه می گیرد: طرح آن قالب بندی شده و مرکب از تکرار موزون بی پایان خطوط منحنی است؛ خطوطی که دارای پایانه های مارپیچ است. حواشي گچبریهای این سبک مرواریدگون است.

افزون بر این، خطوط در سرتاسر سطح پخکاری شده است (یعنی آنها به طور مورب با سطح برخورد کرده اند). دیگر اینکه این سبک با نقش‌مایه‌ها و یا طرحهای خاص قابل تشخیص نیست بلکه طرح را می توان از رابطه بین خطوط شکافها و سطوح تشخیص داد؛

به عبارت دیگر، در اینجا عامل وحدت بخش، دیگر خود عناصر(نقشمایه ها) نیستند بلکه تا حدودی رابطه آنها با یکدیگر است. از اینها گذشته، در این سبک هیچ یک از نقوش سنتی هندسی، گیاهی و یا حیوانی به کار نرفته است. آخرین ویژگی آن (دست کم در گچبری) تقارن در محور عمودی است.

بنابراین ویژگی‌های عمده سومین سبک سامرا تکرار، پخ کاری، مضامین انتزاعی، پوشش کامل و تقارن است. این سبک نخستین و از بعضی لحاظ نابترین و ساده‌ترین نمونه‌ای است که با عنوان اسلیمی شهرت یافته است. تأثیر آن بلادرنگ بود در گچبریهای مسجد ابن طولون به کار رفته است.

منبت کاری عباسیان

مشهورترین نمونه صنعت چوب بری اوائل دوره عباسی منبر معروف مسجد قیروان در شمال افريقا است که به‌موجب بعضی از منابع تاریخی، یکی از امرای اغالِبَه در اوائل قرن نهم آن‌را از بغداد به ‌شمال افريقا حمل برده است. این منبر از چندین ردیف که هر کدام به قسمت‌های مستطیل شکل تقسیم شده ، ترکیب یافته است. هر قطعه مستطیل شکل با اشکال هندسی یا نباتی و با اشکال مشبک موطوماری تزیین شده است.

در بخشی از این اثر شکل درخت نخل که از درخت زندگی شرقی اقتباس شده است، به‌یک جفت شاخه منتهی میشود که روی میوه کاج و طرح کروی شکل قرار گرفته و در طرفین آن شکل برگ نخل پردار ساسانی با اسلوب دوران عباسی کشیده شده است. شکل بعضی از میوه های کاج شباهت طبیعی خود را حفظ کرده و برخی به شکل برگ نخلی منتهی گشته و سطح آنها بجای پولک پولک داشتن، با یک سلسله برگ پوشانیده شده است.

قطعات دیگر کاملا با اشکال و طرحهای خالی زینت یافته که در حقیقت پیشقدم بعضی از عناصر اسلوب دوم و سوم تزیینات گچبری سامرا است. منبر قیروان که تاریخ آن احتمالا دوره هارون الرشید (۱۹4 – ۱۷۰ ه ق) است، یکی از بزرگترین شاهکار های صنعت چوب بری و منبت کاری بغداد است. مانند گچبریهای سامرا ، تزیینات این منبر حاکی از مهارت و دقت در جزئیات وریزه کاری و تنوع سطوح برجسته کاری است.

چند نمونه مهم دیگر صنعت چوب بری دوره هارون الرشید که بعضی از آنها در تِکریت شمال بغداد و بعضی در مصر پیدا شده، در موزه متروپولیتن محفوظ است. عالیترین آنها قطعه درازی است از قاب تخته میان در که از تِکریت بدست آمده و ممکن است قسمتی از منبری باشد . این قطعه با اشکال موطوماری و انشعابات مدور و تزئینات مستقل آرایش شده و روی‌هم‌رفته طرح تزیینی زیبائی را تشکیل میدهد.

در دو قطعه مستطیل و مربع شکل، اسلوب تزیینی دور از طبیعت از شکل طرح مو طوماری بخوبی هویدا است. در اینجا بجای برگ مو طرح برگ نخلی که از صنعت دوره ساسانی اقتباس شده به‌کار رفته . در موزه متروپولیتن قطعه دیگری که از تِکریت بدست آمده موجود است که طرح پر کاری از نقش مو پیچیده دارد و به‌ قسمت‌های مختلف تقسیم شده است، بطوریکه یک دایره بزرگ در وسط و چندین دایره کوچک در اطراف آن تشکیل میدهد.

برگ مو در این طرح سه شاخه است و رگه های برگ در آن نشان داده شده است. اسلوب تزیینی عباسی در مصر نیز رواج یافت و در دوره طولوني (255-292 ه ق) مورد توجه بسیار واقع شد. مجموعه مفصلی از چوب بری و منبت کاری دوره طولونی در موزه صنايع اسلامی قاهره وجود دارد که شامل قطعات در چوبی، سقف ، قرنیز و اثاثه است که بعضی از آنها با رنگ‌های شفاف رنگ شده است.

چندین نمونه خوب نیز در موزه متروپولیتن موجود است .کنده کاری روی چوب در مصر ایام طولونیان در پایان سده سوم ه ق. در قاب‌های کوچک با ترکیب بندی‌های متقارن ظاهر شده و عناصر جدید دیگری درآن (همچون نقشمایه های مرغ و حیوانات) دیده می‌شود، بخصوص نقشمایه مرغ. این نقشمایه‌ها که ویژگی عمومی این سبک را گرفته اند، همه انتزاعی اند، ولی آنها را آشکارا می توان در ارتباط با نقشمایه های گچبریهای سبک C سامرا دانسته اینکه بعضی قسمتهای آن مثلا نوک پرنده به طرف اشکال گیاهی برگشته، بر ماهیت اختیاری و نامتعارف آن تأکید دارد.

برای اطلاعات بیشتر دربارۀ آثار عباسیان-سفال-چوب-گچبری اینجا کلیک کنید.

منابع:

هنر و معماری اسلامی- ریچارد اتینگهازن و الگ گرابر

راهنمای صنایع دستی- س.م. دیماند

برای خرید فایل PDF این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید

6,000 تومانافزودن به سبد خرید

ویدیوهای پیشنهادی
article
مقالات پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست
error: حق نشر محتوا محفوظ است