بررسی بصری ویژگی های نگاره های زن در آثار فرح اصولی

آتنا رمضانی 

ملینا زارع

حدیث علیجانی

فرح اصولی متولد سال ۱۳۳۲ در زنجان میباشد؛ وی دیپلم نقاشی خود را از هنرستان زیبای دختران و لیسانس گرافیک را از دانشکده ی هنرهای زیبا اخذ کرده است وی در نمایشگاههای گروهی و انفرادی زیادی شرکت داشته است و عضو گروه هنری «دنا» میباشد. وی نگارگری است که با توجه به فضاهای یکنواخت و رنگین مکاتب نگارگری گذشته بستری برای عناصر تصویری خود ایجاد کرده است با توجه به عصر سرعت و مسائل مربوط به فقدان زمان و حوصله در اجرا و پرداخت مینیاتور اصولی دست به ابتکاراتی زده است. ابتکار وی نیز از گذشته سرچشمه گرفته است با نگاه به حاشیه نگاری های گذشته که اغلب با یک کلیشه و افشان انجام میگرفت او از این فرصت برای تزیین سطوح تخت استفاده کرده و تا حدودی جواب خوبی نیز گرفته است. سطوح رنگین وی با اندک فیگورهای درشت نما که در ابعاد نسبتا بزرگ نیز کارشده است با خود شکوهی از نگارگری را به همراه دارند فضاهای خالی رنگی در تابلوهای اصولی ادامه ی سنت مینیاتور ایرانی در تصویرگری کتابهای شعر و متون ادبی است او پرسوناژهای ایرانی را از کتابهای معروفی چون شاهنامه ی بایسنقری ظفرنامه بوستان سعدی و شیرین و فرهاد یافته و به آثار خود میخواند؛ وی این تصاویر را در داخل کادرهایی که فضاهای خالی و رنگین را به نحو منطقی تقسیم بندی کرده اند قرار میدهد در آثار اولیه وی، تقسیم بندی کادر شباهتی بین کارهای او و موندریان را تداعی میکند هر چند که اصولی میگوید که برخلاف موندریان او از موضوع به کمپوزیسیون میرسد. کل اثر نیز در داخل حاشیه های منظم و محکمی که برگرفته از طرحهای گلیم و گبه و کاشی است جای میگیرد فضاهای خالی رنگی حکایت و اشعاری را به یاد می آورند که در آثار مینیاتور کهن در جای جای اثر خوشنویسی میشد ولی در شیوه ی جدید اصولی کمپوزیسیون های غیر متعارفی را پدید می آورد که وجه تمایز بین آنها و هنر کهن ایران محسوب میشود.

فرح اصولی نقاش برجسته ایست. که نگارگری را با نقاشی مدرن به طرز ویژه ای پیوند زده است. مسیر و مضمون آثار او از دو بعد در موضوع ذوق عمومی مواجهه و تأثیر اهمیت زیادی داشته است. اولین بعد مربوط به نگارگری معاصر ایران است. اینکه چگونه میشود مفهوم احیا را واکاوی کرد و چگونه میشود به نوعی از زنده کردن گذشته رسید که در حوزه ی فکر و خلق پویا باشد و همچنین در حوزه ی ارتباطش با مردم جامعه درونی و خود جوش و نه دولتی و متکی به حمایت باشد. از این منظر آثار این هنرمند تمایز عمده ای با باقی آثار مربوط به نگارگری دارد و در پشت هر ایده با طرحی که از گذشته رسیده است فکر و تمهیدی بدیع وجود دارد که فضای آثار را از تکرار دور کرده و به سمت روایتی عمیق هدایت اما بعد دوم به طرز مستقیم تری به ذوق عمومی مربوط میشود اینکه عموم مردم به چه حوزه هایی توجه نشان میدهند و چه حوزه هایی از سلیقه ی عمومی بیرون می ماند به نوعی طرد میشود یا جدی گرفته نمیشود دقیق تر اینکه جایگاه و منظر هنرمند در ذوق عمومی چیست. این مصاحبه در تاریخ ۲۷ اردیبهشت در فضای میان این دو بعد شکل گرفت از خانم فرح اصولی برای همدلی فروتنانه و مهربانی بی همتایشان بی نهایت سپاسگزارم… سوال اول من در مورد بعد مخصوص به نگارگری آثار شماست. شما قبلاً در مصاحبه هایتان گفته بودید که چه اساتیدی داشتید و چه مسیری را در سالهای اول طی کردید. اما تمرکز این سوال بر نقطه عطف های این روند است. اینکه در مورد بعد نگارگری آثار شما اولین جرقه ها توسط چه کسانی و چه جریانهایی زده شد؟

من در هنرستان سه سال مینیاتور خواندم و استاد فرشچیان یکی از اساتید بنده بودند. در دوران ما اساساً نگاه به هنر یک زاویه ی مخصوص داشت که شاید الان هم تا حدود زیادی همینطور است. در آن زمان هنر مدرن و هنر غرب بسیار پراهمیت جلوه میکرد جو غالب میان اساتید هنرمندان و دانشجویان این بود که نقاشی یعنی نقاشی غرب تحت تاثیر این گرایش عمومی اکثر ما دوست نداشتیم که در فضای مربوط به هنر ایرانی یا مینیاتور به فعالیت هنری مشغول شویم مخصوصا اینکه دوره ی تحصیلی هنرستان که از ۱۵ تا ۱۸ سالگی مشغول به تحصیل در آن بودم تا حدود زیادی مربوط به مینیاتور عامه پسند بود و ما میدانستیم که این را نمی خواهیم دقیق تر اینکه این نوع نقاشی نمی توانست حرف ما یا مسیر و روش ما باشد. چون به نظر میرسید موضوعاتی که در این نوع نقاشی ها مطرح میشوند تکراری هستند و تکنیکشان هم کاملا عامه پسند است. فکر میکردیم که اصلا هیچ تحول یا اتفاق جدیدی نمی تواند در آن رخ دهد پس نتیجه می گرفتیم بهتر است سراغ این نوع از هنر نرویم در سال های هنرستان تکنیک خوبی از آقای فرشچیان یاد گرفتم و بعد رفتم دانشکده تا گرافیک بخوانم دلیل نقاشی نخواندنم در دانشگاه این بود که دوست نداشتم دروس تکراری بگذرانم و کلا از تکرار فراری بودم. رشته های دیگری هم بود مثل مجسمه سازی که در هنرستان درسهایی در باب آن گذرانده بودم اما عمده ترین دلیل من برای انتخاب گرافیک این بود که این رشته واحد عکاسی مفصلی داشت و همچنین درسهایی مربوط به تکنیکهای چاپ این دو موضوع از ابتدا برای من جذابیت خاصی داشتند. خودم قبل از این عکاسی میکردم. البته دوربین حرفه ای نداشتم اما موضوع دیگر بحث درآمد بود چون در آن زمان نمیشد از نقاشی درآمد داشت و اکثراً در کنار نقاشی با تدریس می کردند یا کار گرافیک انجام میدادند گرافیک رشته ای بود که میشد با آن درآمد داشت. مجموعه ی این دلایل باعث شد که من به سمت گرافیک بروم یکی از چیزهایی که گرافیک به شما آموزش میدهد این است که برای بیان چیزی که در ذهن است یا سفارشی که شده میتوان سبکهای متنوعی را در اختیار گرفت در آن زمان من در خاطرم هست که از مغازه ی بتهوون سفارش یک جلد صفحه در مورد موسیقی ایرانی گرفتم تا کار کنم یک صفحه ی مربع بزرگ خانومی را در وسط کار کردم که در حال نواختن چنگ است به همراه یک کادر بزرگ سفید در حین کار کردن روی این پروژه گیزلا وارگا سینایی نقاش معاصر این کار را روی میز دید و از آن تعریف کرد و چند و چونش را پرسید سؤال کرد که اگر مینیاتور بلد هستی چرا هیچوقت کار نمیکنی؟ جواب دادم که بدم می آید و الان هم برای یک سفارش آن را انجام میدهم گیزلا دلیلش را پرسید و من پاسخ دادم چون به درد نمی خورد، بن بست است و همیشه درگیر همین مضامین همیشگی است. گیزلا در آنجا گفت که تو که مینیاتور را میشناسی و هنر غرب را میشناسی و اهل کتاب و تاریخ هنر هستی میتوانی در این بن بست راهی ایجاد کنی گفتم برای چیزی که بن بست است من چه راهی ایجاد کنم؟ گفت بارتوک موسیقیدان مجاری هم آمده و از موسیقی فولکلور مجارستان کمک گرفته و از طریق آن زبان متمایزی ایجاد کرده و در جهان مطرح شده است. او این سوال را مطرح کرد که پس چه کسی میتواند این تحول را ایجاد کند؟ گفتم هر کسی میخواهد ایجاد کند این کار کار من نیست میخندد چون در آن زمان به کارهای اکسپرسیونیست ها گرایش داشتم کارهای بزرگ و هیجانی و بعد اینکه تا حدودی از سورئالیستها خوشم می آمد. آن موقع با مداد و مداد شمعی کار میکردم این بحث بين من و گیزلا ادامه داشت و او مدام پیگیری میکرد من میگفتم که شاید اگر این کار را بکنم عده ای خوششان بیاید ولی دیگر آبرو برایم نمیماند ولی بعد از مدتی شروع کردم به کار کردن چیزهای کشیدم و بعد پاره کردم چون اصلا نمی دانستم از کدامین مسیر باید وارد شد چندین بار دیگر تلاش کردم اما احساس کردم فایده ندارد و بهتر است رهایش کنم همزمان با این موضوع خسرو سینایی در حال ساختن فیلمی راجع به نیشابور بود. به من گفت که میخواهم این فیلم را در مورد نیشابور قدیم بسازم و به پوستری نیاز دارم که بتواند وقایع تاریخ نیشابور را از زلزله تا جنگ حمله ی مغول عرب و تمامی اینها در قالب سبک مینیاتور بازنمایی کند. انگار که ما مشغول ورق زدن کتابی هستیم که تاریخ نیشابور را نشان میدهد.

او قصد داشت آن خشونت و وضعیت ساکنین شهر را به طرز زنده تری نشان دهد من شروع کردم و حدود چهل نقاشی برای این منظور کشیدم که یک سری از آنها آدمهای تکه پاره شده بود و یک سری انسانهایی که داشتند فرار میکردند. بعد دقیقاً در خاطرم نیست سال ۶۳ بود یا ۶۴ که گالری ها و همه جا بسته بود. ما به نوعی باید کورکورانه کار می کردیم نقدی وجود نداشت. بعد نشستم چند اثر دیگر کار کردم البته در این سری وزیر و شاهان آن دوره را هم کار کرده بودم چیزهای دیگری هم کشیدم و در خانه ام یک نمایشگاه گذاشتم عکس العمل آدمها برای من خیلی جالب بود.اسم این مجموعه عبور از تاریخ بود. یک سال بعد از این مجموعه نمایشگاه دیگری در فضای خصوصی برگزار کردم کارهایم ارجاعات و تاثیر پذیری مستقیمی از نقاشی دوران صفویه و مخصوصا رضا عباسی داشت چون خودم این شکل از نگارگری رو خیلی دوست داشتم از این نمایشگاه هم استقبال شد و بعد سومین نمایشگاه که در واقع اولین نمایشگاه رسمی بود را برگزار کردم اما همچنان در تمام دورانی که کار میکردم مورد ضرب و شتم فرهنگی بودم که می گفتند: «حالا بگذار بقیه این کار را بکنند اما تو چرا؟ تو که میتوانی نقاشی کنی و غیره در یک نوع تنهایی مطلق این کار را ادامه دادم چون مینیاتوریستهای معاصر یا عامه پسند یا هر اسم دیگه مخالف این نوع از کار کردن بودند و نقاشها هم که صد درصدمخالف این جریان بودند چون در هیچ ایسمی هم جا نمی شد نمیدانستند چه اسمی باید برای آن گذارند.

مکتب اصفهان:

پس از انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت از سوی شاه عباس صفوی مکتبی تازه در نقاشی پدیدار شد که مکتب اصفهان نام گرفت . مهم ترین ویژگی های مکتب اصفهان ، تاثیر پذیری از نقاشی هلند ، برتری طرح بر رنگ ، کاهش مصور سازی کتاب ، رواج سیاه قلم ، رواج دیوارنگاره ، گسست پیوند نقاشی و ادبیات ، کاهش تعداد پیکره ها ، از بین رفتن فنون و اسلوب های فضاسازی ، بوجود آمدن دستار (عمامه) های بزرگ ، انواع کلاه و… است . استادان این مکتب عمدتا صحنه های زندگی روزمره ، جوانان سرمست ، درویشان و تک چهره ها را به شیوهٔ خطی بر زمینه سفید یا رنگی و توأم با چند گیا و چند ابر پیچان تصویر میکردند . بدین سان نظام زیبایی شناختی نگارگری ایرانی در مکتب اصفهان دگرگون شد .از شاهکار های مکتب اصفهان می توان به «قصص الانبیأ» و «شاهنامه ی شاه عباسی » اثر رضا عباسی اشاره کرد.

نقاشی های این مکتب به سه گروه تقسیم میشوند:
_رقعه نگاری
_فرنگی سازی
_دیوارنگاری

با گذشت یک دوره هرج و مرج ده ساله پس از شاه طهماسب شاه عباس شانزده ساله صاحب تخت و تاج گردید .وی در ابتدا ناگزیر مناسباتی با دشمنان خود برقرار ساخت و در اوایل قرن یازدهم ، مرز شرقی را در برابر ازبکان مقاوم ساخت و پس از آن ترکان عثمانی را به کلی شکست داد . وی درسال ۱۰۰۹ هجری پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد و در این شهر خیابان ها و عمارات مجلل بسیار ساخت . نحوهی پادشاهی و دیوان سالاری شاه عباس موجب شد که سلیقه ی او در کلیه شئون زندگی مردم منعکس گردد . از همین روست که علاقه ی شاه عباس و پادشاهان بعد از او ، به محصولات خارجی و خود باختگی اینان در مقابل غرب ، در تمام کشور و بین تمام اقشار جامعه رخنه کرد . از همین جا غربی شدن تدریجی تکنیک نقاشی ایرانی و تاثیر پذیری آن از موضوعات نقاشی اروپایی آغاز گردید .
در این دوره به علت علاقه ی شخصی شاه عباس به بنا سازی به تقلید از شاه جهان در هند ، نقاشی دیواری بیش از کتاب آرایی مورد توجه قرار گرفت . به همین دلیل هنر کتاب آرایی تا حدود بسیار زیادی محدود گردید و هنر های وابسته به آن کم کم از یاد رفت و برعکس ، هنر های وابسته به معماری افزایش یافت .
در این دوره هنرمندان کم کم از زیر حمایت دربار بیرون آمدند و مستقلا به کار مشغول شدند . صورت نگاری تک چهره سازی که با خوی فرد گرایی شاه عباس و سایر درباریان مناسبت داشت ، گسترش بیش تری یافت .

 

رضا عباسی :

یکی از هنرمندان به نام این دوره که طراخی ماهر و با ذوق بود و قلمی روان داشت ، رضا عباسی است . او ضمن به کار بردن مقدار کمی رنگ و تنها با اکتفا به ترسیم خطوط ، آثاری انتزاعی و اغراق آمیز بر جای گذاشت . روانی قلم ، وجود تاکید ونازکی و لطافت خطوط ، از ویژگی های آثار هنرمند نامدار مکتب اصفهان است . در طرح های او به چین و چروک ، شال های بلند و خرقه ی درویشان و کمربند اشخاص به اندازه ای اهمیت داده شد که حالتی اغراق آمیز به خود گرفت . در آثار این هنرمند و هنرمندان معاصر او ، دیگر از مناظر زیبا و درختان گوناگون ، بوته های رنگارنگ ، کوه های استوار ، ساختمان های مجلل ، نهرهای آب و تزیینات فراوان خبری نیست ، بلکه در زمینه ی تصاویر ، معمولا به نیم تنه ی درختات کوتاه ، بوته های کوچک و شاخه های پراکنده اکتفا شده است . در این تصاویر ، اشخاص به تنهایی یا دوتایی رسم شده اند و دیگر از مجالس شلوغ و پر جمعیت خبری نیست . از شدت و جلای رنگ ها کاسته و تصاویر به یک یا چند رنگ هم خانواده محدود شده است . قلم گیری ها حالت سایه روشن به خودگرفته و چهره ها به وسیله ی پرداز ، اجرا شده اند .

 

تطبیق آثار فرح اصولی و نگارگری مکتب اصفهان :

با توجه به این ویژگی ها باید گفت که اثار فرح اصوی متاثر است از آثار مکتب اصفهان در پس زمینه آثارش عدم جزییات ، درختان کوتاه و پر بار نیستند . در یکی از آثارش که شهصیت آن تفنگ بر دست دارد شبیه به سربازان دوران صفویه است .جلای رنگ ها بسیار کم شده و از کادر مربع در اکثر آثارش استفاده شده .تصاویر اشخاص به صورت تنها یا دوتایی دیده میشود همانند نگارگری مکت اصفهان و همچنینن همانند این دوره روانی قلم و نازکی و لطافت خطوط مشهود است.

 

فرنگی سازی :

به طور کلی دو عامل اصلی نفوذ هنر غرب بر هنر ایران عبارتند از: در مکتب اصفهان و به موازات روابط تجاری با غرب ارتباط فرهنگی و هنری نیز میان برخی کشورهای اروپایی با ایران برقرار میشود و در کنار انتقال آثار بعضی از هنرمندان به اروپا، تابلوهایی نیز از کشورهای غربی به ایران وارد میشود به همراه این آثار برخی نقاشان و هنرمندان اروپایی اغلب توسط ارامنه ی جلفای اصفهان برای تزئین کلیساهای آنان و یا اجرای برخی سفارشات شاه یا بزرگان عهد صفوی راهی ایران میشدند. در همین راستا به تدریج فرهنگ و هنر اروپایی به ایران نفوذ میکند و زمینه های مناسبی برای تلفیق هنر اروپایی با نگارگری ایران به وجود میآید نفوذ نقاشی اروپایی را در این دوره با عواملی چون طبیعت گرایی تلاش برای ژرف نمایی (پرسپکتیو) سایه پردازی و پلان بندی و شباهت سازی میتوان دید از شاخص ترین هنرمندانی که این تلفیق ناقص در آثارشان دیده میشود. یکی محمد زمان بن محمد یوسف قمی و دیگری علیقلی جبادار است. علیقلی جبادار در زمان شاه عباس دوم به ایران آمد و به اسلام گروید و به کار اسلحه داری (جیاداری) مشغول شد. از نخستین کسانی است که فرنگی سازی را در ایران متداول کرد از آثار علیقلی جبادار که به صورت رئالیستی اجرا شده میتوان به نگاره ی بابر خردسال در حال بوسیدن دست شاه اسماعیل اول اشاره کرد. نفوذ مکتب گورکانی در ایران به این صورت که محمد زمان شیخ عباسی بهرام سفره کش و علیقلی جیادار هر یک به روش خاص خود عناصر هندی و اروپایی را در آثارشان وارد کردند. نقاشان مزبور عمدتاً رنگ ماده آبرنگی به کار میبردند و غالباً تصاویری در اندازه کوچک با اسلوب پرداز میساختند.

 

محمد زمان بن حاج یوسف قمی :

اولین نقاش ایرانی است که در زمان شاه عباس دوم صفوی جهت تحصیل نقاشی به اروپا اعزام شد و اروپائیان به او لقب پائولو دادند براساس تحقیق کریم زاده تبریزی محمد زمان نه از ایران خارج شده و نه دین خود را تغییر داده است در آثار او تلفیقی از نقاشی کهن ایران و مظاهر نقاشی غربی دیده میشود نقاشی های محمد زمان کاملاً بر اساس نقاشی غربی برداشتی سطحی از دستاوردهای هنرمندان دوره رنسانس و نقاشی های گورکانی است و در مواردی هیچ گونه رابطه ای با فرهنگ اسلامی ایران ندارد ضمن آن که در مواردی هم به جنبه های فرهنگی زمان خود نظر داشته است. یک تفاوت بین آثار محمد زمان و دیگران گرایش او به اصول طبیعت پردازی سه بعد نمایی سایه پردازی و….) است. علائم مشخصه ای چون ابرهای پنبه ای درخت شکسته پوسته ترک دار درختان تنومند و تپه های سنگی را در اکثر آثارش میتوان دید. یکی از معروف ترین شاگردان محمد زمان علی اشرف بوده که معمولاً آثار خود را با عبارت «ز بعد محمد علی اشرف است امضاء مینمود محمد زمان سوم ارتباطی با محمد زمان عصر صفوی ندارد به همراه محمد باقر سمیرمی در انتقال هنر قلمدان نگاری ایران به هند نقش به سزایی داشت. تصویر محمد جعفر شیرازی خاتم کار ایوان تخت مرمر که در مجموعه ی محمد علی کریم زاده موجود است توسط محمد باقر سمیر می قلم گیری شده است.در این دوره فضاهای تابع (منفی) و غالب (مثبت) در نگارگری از هم قابل تفکیک هستند که تا قبل از این دوره در نگارگری ایران سابقه نداشته است. به عنوان مثال در تصویر مقابل شکل غالبشتر) به راحتی از زمینه ی قابل تفکیک است. طراحی معین مصور از یک شتر نمونه ی مشخصی از طراحی در اواخر دوره ی صفویه است. او که از خوش قریحه ترین شاگردان رضا عباسی بود این طرح را به یاد کمال الدین بهزاد رقم زده است. معمولاً در نگارگری سنتی ایران مناسب ترین بخش اندام انسان یا حیوان برای طراحی انتخاب میشود؛ یعنی چهره و اندام انسان کمتر در حالتهای نیم رخ و بیشتر در سه رخ طراحی میشود به طور مثال ۹۹% حیواناتی که به تصویر درآمده اند از نیمرخ جهتی که بیشترین اطلاعات را از نظر طراحی اندام حیوان معرفی میکند طراحی شده اند ولی معین مصور غیر معمول ترین زاویه ی دید را انتخاب نموده است. این طرز برخورد و انتخاب زاویه ی دید نوعی عمق نمایی را در طراحی معرفی میکند که تا این دوره کمتر سابقه داشته است. نگارگر ایرانی همیشه به سطح دو بعدی کاغد وفادار بوده و با عمق نمایی کاذب سطح آن را خدشه دار نمی سازد. دیگر اینکه موضوع (شتر) شکل غالب را در فضای تصویر دارد در حالی که فضای غالب» و فضای تابع در نگارگری اصیل ایران تفکیک ناپذیر است.

اجزای تصویر از وحدتی منسجم برخوردارند و به تمام سطح دو بعدی تصویر توجه شده است. افزون براین در این طراحی فضای مثبت و منفی از یکدیگر قابل تفکیک اند و به فضای بیرون از اندام شتر کمتر پرداخته شده است. همچنین معین مصور با اندک لعابی از آب مرکب در لبه های طرح و نیز با نوع قلم گیری خاص خود سایه روشن دلپذیری در طراحی ایجاد میکند که کمتر در نگارگری سنتی ایران با این صراحت دیده شده است.

معین مصور که نقاشی مستندساز و مردم نگار بود دو سوژه ی اصلی آثارش را در پلان اول به تصویر میکشیددر مکتب اصفهان به علت توجه بیش از حد به تک چهره سازی ترکیب بندی به شیوه قدیم از رونق افتاد.در این دوره نمایش تک چهره ها با پوشاک فاخر قوت گرفت که از میان نگارگران این دوره محمد یوسف به کشیدن جوانان با لباس فاخر و کلاه فرنگی علاقه ی زیادی نشان میدادن در این دوره توجه به خود انسان بیشتر از فضای اطراف اوست که این نکته را به وضوح در آثار رضا عباسی می توان دید.این نکته حتی در تأکید پرداخت او در شکل انسان نسبت به زمینه های ساده ی آثارش کاملاً آشکار است.تأثیر نقاشی غرب در دوره ی صفویه بر نقاشی ایران تنها در حد شکل رعایت بعد نمایی سایه پردازی و… نیست، بلکه در وسایل نقاشی نیز تغییراتی پدیدار شد. استفاده از رنگ روغن بوم نقاشی و رنگهای مخصوص نقاشی غربی از جمله ی این تغییرات است.در دوره ی صفوی و در زمان شاه عباس دوم برای اولین بار یک نقاش ایرانی به نام محمد زمان برای تحصیل نقاشی به اروپا رفت.

شاخصه و ویژگی های زن در آثار فرح اصلوی از جهت بصری :

زنان همواره نمادی از آفرینش زایش و برکت بوده اند به همین دلیل هم در صورت نمادین و هم به صورت واقعی مورد توجه جوامع بشری قرار گرفته اند. زن به مثابه عضوی از جامعه موضوعی است که در ادبیات و هنر همیشه مورد اهمیت خاص بوده است؛ و این موضوع از دیرباز تا امروز مورد توجه هنرمندان دوره های مختلف قرار گرفته است.

جامعه ی آماری را میتوان اینگونه تعریف کرد عبارت است از کلیه ی عناصر و افرادی که در یک مقیاس جغرافیایی مشخص جهانی، منطقه ای محلی و یا مکانی دارای یک یا چند صفت مشترک هستند. جامعه ی آماری مورد مطالعه در این تحقیق آثار نگارگری خانم فرح اصولی است که ما در این جستار سعی نموده ایم از ۱۳ اثر از آثار متأخر ایشان را که به نام مجموعه ی عفت زخم خورده معروف میباشند به عنوان نمونه ۷ اثر را انتخاب کنیم و این تحقیق به ارزیابی آثار نگارگری فرح اصولی در انتخاب مضامین زنان و نحوه تأثیرات جامعه مردسالار بر آثار و اهداف ایدئولوژیک وی می پردازد.

تقسیم بندی کادر شباهتی بین کارهای او و موندریان را تداعی میکند .هرچند که اصولی می‌گوید که برخلاف موندریان او از موضوع به کمپوزیسیون می رسد کل اثر در حاشیه های‌منظم و محکمی که برگرفته از طرح های‌گلیم و گبه و کاشی است جای می‌گیرد .فضا های خالی رنگی ،حکایت و اشعاری‌را به یاد می‌اورند.در این تصویر دو شخص به تصویر کشده شده مانند دوره صفوی اندام  و صورت ها به حالت نیم رخ کشیده شده.

اصولی نیز‎ ‎ با تأثیرپذیری از مونالیزا و مینیاتور عصر صفویه این اثر بدیع را خلق نموده است. در این تصویر قابلیت و کارایی و ابتکار نقاش ایرانی برای بیان ‎ ‎ اندیشه ها و انگیزه ها افزایش یافته و در عین توجه به اصالت مبانی سنتی‎ ابداع بیانی نو را در این تصویر داریم با نگاه اجمالی به تابلو آن چیزی که اول نظر ما را به خود جلب نموده و ما را به سمت موضوع اصلی تابلو معطوف ‎ ‎ مینماید خونی است که از گلوی مونالیزا جاری است و بیننده متوجه ی رگ بریده ی آن می گردد در حالی که مونالیزا بی حرکت و صامت نشسته و اعتراضی به وجع موج نمی کند؛ هنرمند در بیان توضیح این ‎ ‎ تصویر اذعان می دارد که نشان دادن دو حس در یک لحظه که از ویژگی های خا ص ‎ ‎ ایرانیان بوده مدنظر وی میباشد؛ این تضاد در تصویر به گفته خود ‎ ‎ هنرمند توسط رنگ بژ تشدید گردیده است. اصولی در این تصویر زن را آن چنان آرام به تصویر کشیده که بیننده در هنگام نگاه به خونی که از گردن ‎ ‎ مونالیزا جاری شده است از خود می پرسد چگونه ممکن است؟ او که از وضع موجود ‎ ‎ راضی است کسی او را کشته یا خودکشی کرده است؟ مونالیزا میخواهد از آنچه در دل دارد سخن بگوید ولی نمیتواند لب به سخن بگشاید چه ‎چیز او را از سخ ن گفتن بازداشته؟ چرا سکوت اختیار کرده است؟ ای کاش اینگونه آرام به نظر نمی رسید ای کاش حداقل اعتراضی میکرد تا ‎ ‎ اینگونه سلاخی نمیشد این آر امش و سکون وی واگویه ی چست؟ ‎

این تصویر که از نقاشی سنتی ایران الهام گرفته میتواند ‎ ‎ نماد و رمزی باشد از آنچه بر سر این زن آمده فیگور وسط تصویر فضایی متفاوت با آنچه اتفاق افتاده بازگو مینماید ماهیت ذهنی مونالیزا با واقعیتی عینی ‎ ‎ در هم آمیخته است و بر ا ساس واقعیتی عینی تصویر شده است. تصویر با تضادی ‎ ‎ که از تخیل هنرمند نشأت گرفته و با تأسی به دیدگاههای میلت واگویه ی درد و ‎ ‎ آلای زنی است که مجبور است علی رغم مشکلاتی که دارد هیچ نگوید و سکوت ‎ ‎ اختیار کند خونی که از گردنش جار ی است همان دردهای وی و همان آلام زن ‎ ‎ است ؛ اما زن به دلیل حاکمیت سلطه بر او به روی خود نیاورده و هنرمند وی را ‎ ‎ آرام و ساکن تصویر نموده تا بینن ه را به سمت آنچه خود میخواهد سوق دهد. ‎

این تصویر، تصویر دیگری است که در قاب آخر آن،  خنجر میبینیم و در قاب‎ ‎‫دوم این شعر از فروغ فرخ زاد دیده میشود ای برادر ای همخون وقتی به ماه‎ ‎‫رسیدی تاریخ قتل عام گلها را بنویس ای دوست ای برادر ی همخون‎ ‎‫«گلها گلها گلها »، «قتل عام، قتل عام….»، «تاریخ تاریخ…».‎

‎‫در مرکز اصلی تصویر زنی که بر روی زمین افتاده و از گردنش خون‎ ‎‫جاریست دیده میشود تصویر زن کل فضای قاب میانی را همانند آثار رضا‎ ‎‫عباسی در دوره ی صفویه اشغال کرده است خطوط روان و مواج در به تصو‎یر کشیدن زن حالتی از تحرک ناپیدا در نگارگری ایرانی است. وی با خطوط و‎ ‎‫دورگیریهای تیره سعی بر تمرکز و انتقال نگاه بیننده بر زن میان تصویر دارد. در‎ ‎‫این ترکیب بندی به دلیل اهمیت موضوع قتل عام زنان تصویر زن تقریباً دوسوم‎ ‎‫كل تصویر را از آن خود کر ده است. تزیینات در اطراف زن زیاد نیست اما تذهیب‎ ‎‫در‎اطراف نوشته ها بازهم به دلیل تمرکز بر موضوع اصلی رخ می نماید . دراین تصویر هنرمند با نوشتن شعری از فروغ فرخزاد عاجزانه از دشمن می خواهد تا قتل عام را کناربگذارد

‎ میبینیم ‎ همچنین ما کلمه «تاریخ» را در ضلع سمت چپ تصویر که چندین بار تا انتهای ضلع تکرار گردیده‎ این میتواند ثبت جنگهایی باشد که بر زنان و نوع بشر بارها و بارها در طول تاریخ تحمیل گردیده است و زنان‎ ‎ در این میان یا کشته گردیده اند و یا اینکه اگر زنده مانده اند داغدار عزیزانشان شده اند و هم اینکه کلمه ی قتل خود گویای همه چیز است.‎ این کلمه در کنار تصویر زن ‎ عام را در سمت راست و در ضلع راست اولین قاب کشتار فجیع زنان و کودکان بیگناه در جنگها مشاهده میکنیم و هم اینکه اصولی خواسته در این اثر جهانی را ‎ ‎ اثبات نماید که مورد بی مهری قرار گرفته است و زنان انوعی فقدان اجتماعی و فرهنگی رنج میبرند واین اثر میتواند بیان درد و حرفی باشد نقاشی گونه بر علیه ظلم و ستم بی پروا نسبت به زنان در جامعه است.

اگر بخواهیم همه کلت های کمری اطراف قاب آخر را بشماریم میتوان گفت‎ ‎‫فرح اصولی ۸۰ کلت را در این قاب گنجانده است و در قاب دوم ابیاتی از اشعار‎ ‎‫فروغ فرخزاد خودنمایی میکند؛ من دلم میخواهد که بگویم نه نه نه نه نه‎ ‎‫نه نه من دلم میخواهد که بیارم از آن ابر بزرگ من دلم میخوا هد که به‎ ‎‫طغیانی تسلیم شوم من دلم میخواهد من دلم میخواهد», «نه نه نه نه نه نه».‎ در قاب اصلی تصویر زنی را میبینیم نشسته در مرکز تصویر به گونه ای که‎ ‎‫دستانش را بر روی دهانش نه اده اما فکر این زن که همان اشعار فروغ است‎ ‎‫حکایت از اجبار و زوری است که این اجبار توسط ۸۰ اسلحه به تصویر کشیده‎ ‎‫شده است تا نشان دهد چه سان زنان در زیر بار زور و ظلم قرار دارند؛ اما باز‎ ‎‫مطلب دیگری وجود دارد این است که هنرمند تلاش کرده تا نهایت تضاد را در‎ ‎‫این تصویر نمایان کند دست بر دهان که نشانه ی سکوت است و اشعار فروغ‎ ‎‫و کلمات نه نه نه نه که چندین بار در ضلع پایینی تکرار گردیده است و حاکی‎از آنچه در دل زن میگذرد میباشد

من از سلاله ی درختانم تنفس هوای مانده ملولم میکند. این متنی است که‎ ‎‫در قاب دوم تصویر شش میتوان در ضلع بالایی قاب مشاهده کرد و عبارت‎ ‎‫ملولم میکند در طرف ر است قاب و کلمه ی «ملولم در پایین و عبارت‎ هوای مانده در سمت چپ دیده میشود.‎ در قاب آخر ۱۸۰ چاقو به طرز عجیبی خودنمایی میکنند. در وسط تصویر‎ ‎‫زنی را میبینیم که در پای درختچه ای نشسته و در حال آب دادن به پرنده ای‎ ‎‫زخمی میبا شد. در این فضا به خوبی متن با تصویر هماهنگ شده و نشان میدهد‎ ‎‫که زن و زمین هر دو پایه و اساس بشریت ا ند و نزدیکی زن به طبیعت از زمان‎خلقت وی صورت گرفته است.‎ در دو طرف تصویر کلمه ی ملول بارها تکرار گردیده و نشان از درمانده‎ ‎‫گردیدن زن میان تصویر است. او به دنبال هوای تازه برای تنفس می گردد طبق‎ ‎‫سرشت اصلی خویش به دنبال هوایی صحبتی کلمه ای تازه میگردد تا بتواند‎ ‎‫آن را استنشاق نموده و یا بشنود چون این زن هر آنچه دیده چیزی نبوده جز‎ ‎‫زور و اجبار به همراه تهدید و ترس زنان به خاطر زن بودنشان مورد ظلم و ستم‎ ‎‫قرار میگیرند و همین امر آنها را از دست یابی به شرایطی که حق طبیعی شا ن‎ است محروم می گرداند.

در قاب میانی تصویر زنی افتاده بر زمین با گلویی بریده بازهم جلب نظر می نماید؛‎ ‎‫اما این بار زن در پای مردانی نقاب پوش و نیزه دار احاطه گردیده است و در‎ ‎‫میان مردان مردی با بال فرشته و میزانی در دست که آن میزان به خنجری‎ ‎‫وصل میباشد جلوه نمایی میکند مردان در این تصویر تا دندان مسلح میباشند.‎ ‎‫با دیدن این تصویر سؤالی در ذهن نقش میبندد که چرا مردان در مقابل زنی‎تنها این گونه سلاح به دست گرفته اند و این همه اسلحه برای مبارزه با یک زن‎ به چه دلیل میباشد؟‎

حتی فرشته ی عدالت نیز انواع سلاحهای سرد و گرم را در دست و بدن‎ ‎‫خویش دارد و زره نیز پوشیده است اما چیزی که در تضاد و تعارض با این تصویر‎ ‎‫هست نبودن «عدالت و برقرار نشدن آن توسط فردی است که مجری آن‎ ‎‫است. کلمه ی عدالت تنها کلمه ای است که مکرراً در اطراف تصویر نگاشته شده‎ ‎‫و نقش ترازو که چهار بار دیگ ر در گوشه های تصویر خودنمایی میکند تا نبود آن‎ و جای خالیش در زندگی زنان را متذکر گردد.‎

این تصویر قاب آخرش را بند اول شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ‎ ‎‫فرخزاد تشکیل میدهد و این منم زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد در ابتدای‎ ‎‫درک هستی آلوده ی زمین و یاس ساده و غمناک آسمان و نات وانی این دستهای  سیمانی و در قاب میانی تصویر ما عبارت زنی تنها» را میبینیم که در هر‎ ‎‫چهار ضلع این قاب نگاشته شده ا ست. در میان این چهارچوب تصویر اصلی که‎ ‎‫تشکیل شده از مردی مسلح که اسلحه اش را به سمت زنی بی سلاح و تنها نشانه‎ ‎‫رفته است و زن در قبال این همه خشونت در دستانش سیبی دارد که آنرا به مرد‎ مسلح تقدیم می کند.‎

‎‫این زن زنی است که در میان آماج جنگ و خونریزی و کشتار بی رحمانه‎ ‎‫گرفتار آمده است؛ زنی تنها که از هر طرف به وی با انواع سلاح ها حمله گردیده‎ ‎‫شده این زن در میان هشت خنجر چهار را کت هشت فشنگ و هشت کلت‎ ‎‫کمری که در حدفاصل قاب اول و دوم کشیده شده محاصره گردیده است در‎ ‎‫حالیکه او به این میاندیشد تا از دو سیبی که در دستانش است یکی را به مرد‎ ‎‫مسلح که انواع سلاح سرد و گرم را برای کشتن وی به خود آویخت ه تقدیم نماید.‎ ‎‫حتی این سرباز نیز تحت تأثیر این روحیه ی سرشار از عشق و محبت قرار گرفته‎ و دستانش را برای گرفتن سیب به سمت زن دراز کرده است.‎ ما در بالای سر زن و در حدفاصل قاب اول و دوم درخت پر میوه ای را‎ می بینیم که ماری بر آن چنبره زده است این مار مانند مرد به سمت زن متمایل‎ ‎‫گردیده و مانند این است که م یخواهد به زن حمله کند شاید اصولی خواسته‎ ‎‫از مار که در فرهنگ ایرانی نماد عقل است استفاده نماید و ب ر تأکید خویش از‎ حيث وجود مرد در مقابل زن بیفزاید.

با دیدن سیب در دستان زن و تعارف آن به سرباز مسلح تناقضی دیگر در این‎ اثر اصولی رخ مینماید وی میخواسته به بیننده این حس را القا نماید که با وجود‎ ‎‫تمام خشونتهایی که بر زن وارد میشود ولی زن بازهم رمز آلودترین احساس‎ ‎‫خویش یعنی عشق را توسط بخشش سیبی به کسی که قا تل او میشود ارزانی‎ ‎‫می دارد. به بیان کیت میلت زبان موجود توسط مرد همان زبان سلطه و زور و‎خشونت است که توسط زن به زبانی دیگر تعریف میگردد عشق و مهربانی و ما‎ به راحتی می توانیم این زبان را در این اثر اصولی مشاهده کنیم.‎

کشیدن ۱۸۰ «بمب» در اطراف تصویر اصلی و در قاب انتهایی جاری شدن‎ ‎‫جوی خون در کنار زنی که در کنار آن نشسته چاره ای جز نشستن و نگاه کردن‎ ‎‫به این همه کشتار برای این زن نگذاشته است. در تصویر مرکزی زنی را میبینیم‎ ‎‫که در کنار جویی از خون نشسته و دستانش را به حالت جمع شده مقابل صورت‎ ‎‫گرفته و از ورای آن به این سیلاب خون مینگرد در میان قاب سوم این شعر از‎ ‎‫فروغ فرخزاد به چشم میخورد که مرا تبار خونی گلها به زیستن متعدد کرده‎ است و نه چیز دیگری‎

کلمه ی میدانید؟ چندین بار در سه ضلع قاب دوم‎ ‎‫تکرار گردیده است؛ و فروغ به این کلمه ی پرسشی خود‎ ‎‫پاسخ میدهد و اصولی نیز آنرا به تصور میکشد‎ ‎‫که که من تعهدم به عنوان زن باعث گردیده تادرمیان این همه زور وجبر و جنایت ونسل کشی دوام بیاورم و از وظیفه خطیر خود دست نکشم و‎استوارانه به ماندن و ادامه زندگی در این شرایط تن در دهم‎.

‎‫زیستن در این شرایط هر چند خالی از ناامیدی نیست ولی این زن امید به‎ ‎‫فردایی بهتر و به زندگی در شرایطی بهتر از امروز بسته این اثر آیینه ی تمام‎ ‎‫نمای هنرمندی است که تصویری از ذهن بی آلایش خود را بر روی کاغذ نقاشی‎ ‎‫آورده است؛ به اعتقاد میلت وی در عمیق ترین لایه های درونی خود داستان تأثیر‎ ‎‫جامعه بر اهداف و نقطه نظرات آنها را بازگو میکند اصولی موقعیت اجتماعی‎ ‎‫زنان در جوامع را با نگاهی عمیق در اثر خود مینمایاند و تمامی همت خودرا‎ صرف آگاهی دادن و رها کردن هم نوعانش از بند سلطه می نماید.‎

منابع :

-کتاب نقد آثار فرح اصولی از دیدگاه کیت میلت -چاپ 1399

-مقاله عبور از بن بست : نگارگری و ذوق عمومی درگفتوگو با فرح اصولی به قلم علیرضا اوصالو

-کارگاه نگارگری رشته صنایع دستی مولف : ابوالفضل طاووسی 1395

-آموزش درک عمومی 1 تاریخ هنر ایران به قلم : مجید آزاد بخت – 1398

ویدیوهای پیشنهادی
article
مقالات پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست
error: حق نشر محتوا محفوظ است